وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

بنظر من موضوع در این تاپیک به درستی مطرح نشده و برای عموم افراد امکان پاسخگویی یکسان نیست .
به دلیل اینکه ام اس در همه افراد به یک شکل نیست ، بعضی مشکل جسمانی از قبیل مشکلات حرکتی یا بینایی و ... دارند و بعضی دیگر در ظاهر مشکلی ندارند .

مثلا می شد اینگونه مطرح کرد که ام اس چه تاثیری در روند زندگی شما گذاشته ؟ مثبت یا منفی ؟

(2011/09/16, 05:56 PM)sama نوشته است: [ -> ]من بعد از مرخص شدن از بیمارستان عروسی پسر داییم بود ... بخاطره کورتون سرم گیج میرفت ..... ولی بزور منو بلند کردن که بلقصم

به خودم گفتم میتونی بهتر از گذشته هم میتونی برو سما که هیچیت نیست

رفتم و ................

10 دقیقه بعد......

نشتم رو صندلی سرم به شدت گیج میرفت و چشمم تار شد .......

ولی کم نیووردم............................یادم نمیره

:72آفرین...چه کار خوبی کردی

نه ام س ونه هیچ بیماری یامشکل دیگه ای هرگز نباید باعث بشه امید و اعتقادت به خدا رو از دست بدی که بخوای به خاطرش توی جمع حاظرنشی اعتماد به نفس قوی و هرگز با این مشکلات به زانو در نمیاد

من اگه تو خونه بشینم و جایی نرم دیوونه میشم.الان حتی با دوستام کوه هم میرم توی پیک نیک های دوستانه شرکت میکنم.توی مهمونی ها هم همیشه مسئول تدارکاتم

معلومه که میرم.چرا که نه؟!

منم تو تموم مهمونيا شركت ميكنم آخه هنوز كسي از بيماريم خبر نداره...

چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مردم باید بدونن که این بیماری تفاوتی با سالمی نداره!!!!
به قول یکی از بچه های ام اس (اقا ایمان) msمیدونی مخففه چیه؟؟


ما سالمیم

امشب بله برون پسر خالمه
با اینکه امشب تزریق هم دارم ولی حتما میرم
یکمی تزریقم رو زودتر انجام میدم که خیالم راحت باشه
آخه از بیماری من هم کسی خبر نداره

خيلى ببخشيد ولى اسم بيمارى ما ام إس نه جذام هر كسى هم كه با بيمارى ما مشكل داره مشكل خودشه ما همه جا ميريم و همه كارم ميكنيم و از خيلى از بنده هاى خدا بهتر و شايسته تريم ما هستيم شاد باشيد و خرسند تا كور شود هر انكه نتواند ديد
من وقتى فهميدم بيمارم بهش به عنوان يه عنايت الهى نكاه كردم شما انتخاب شديد حتما يه مزيتهايى. بيشتر از ديكران داريد منكه همه
ام اسى هاى دنيا رو دوست دارم
دوستون دارم خيلى زياد :

اوایل بیماری وقتی حمله داشتم اصلا نمی تونستم درست راه برم چه برسه به این که فکر بیرون رفتن از خونه بکنم چون بدون این که کسی دستم رو بگیره و یا به جایی اتکا کنم نمی تونستم راه برم
ولی الآن که حالم خوبه بابت ms خودمو از هیچ جا و هیچ چیز محروم نکردم.
من فقط واسه خودم زندگی می کنم و هر کاری که ازش لذت ببرم انجام میدم
مهمونی هم برم اگه بزن و برقص باشه یکی باید بیاد منو بشونه
ام اس کوچکتر از اونی که به خاطرش از چیزهایی که دوست دارم بگذرم