من وقتی بد جور راه میرفتم چون همه به پاهام نگاه میکردن هیچ جا نمیرفتم. کلا اهل مهمونی رفتن نیستم. الان دیگه پذیرفتم ام اس دارم ........... و جاهایی که بهم خوش میگذره میرم. هر چند نگاه دیگران ازارم میده........ اونا فکر میکنن همیشه سالم خواهند بود...... اما ...... قطعا این گونه نخواهد بود.
من باوجودام اس روحیه ی بسیار عالی دارم همه چیزروتحمل تحمل میکنم
سلام من توی تمام مهمانیها شرکت که میکنم تازه برای اونای که اطلاعات کمی از ام اس دارم توضیح میدم
سلام
منم تو همه مهمونی ها شرکت میکنم به سختی راه میرم ولی دیگه قبول کردم که ام اس دارم و باید باهاش زندگی کنم و خودمو به خاطرش محدود نکنم
شرکت میکنم اما همیشه خجالت زده وسرخورده از مهمانی برمیکردم!!!!!!!!!
من همیشه پای ثابت مهمونیها هستم البته در سفرها اینجا که جایی نمیرم
ولی در وقتم یمرم با لبی خندون و شاد اخرش یه ناراحتی یپش میاد چون بقیه نمیدونن که من ام اس دارم اونم 5 ساله برا همین هرچیمیخوان در مورد ام اس و افرادیکه ام اس دارن و میشناسن میگن و اون وسط توی دل منو خالی میکنن و خیلی ناراحت میشم و پرس برمیگردم بالاخره اوناییکه ام اس دارن از افراد قدیمی هستن و همشون .....
کلن موقعیتش پیش بیاد میرم . با اینکه ظاهرم نشون نمیده که ام اس دارم ولی خوب همه هم می دونن
برام مهمم نیست که چی فکر می کنن راجع به من
خوب اتفاقات ممکنه واسه هر کسی پیش بیاد مهم نحوه بر خورد با اون مشکلات هست برام
ولی بیشترین چیزی که ممکنه آزارم بده تو بر خوردها همون حس ترحم می تونه باشه
من بیشتر از گذشته تازه همه هم میدونن
هروقت هم کسی میخواد دلسوزی بیخود نشون بده
در مورد علایم ام اس میگم براش چالش ایجاد میکن میگه نکنه که خودش هم داره
اجازه نمیدم حتی خانواده خودم هم برام دلسوزی بی مورد انجام بده
چه برسه دیگران
به نظر من خدا خیلی دوسم داشته که بهم ام اس داده
بیش تر از گذشته به تواناییهام ایمان پیدا کردم
تلاش میکنم برای پیشرفت روز افزون