وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

نسخه کامل: آیا با داشتن بیماری msدر مهمانی ها وجمع های عمومی شرکت می کنید
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14
حتما میرم.چون یه سمت شلوغ مجلسا منمsmiling
اگر من نرم کی مجلسو بهم میریزهconfused
البته بعضی مهمونی ها که خونه ی بعضی ها باشه که من ازشون خوشم نمیاد و ازاین آدم های تازه به دوران رسیده باشن نمیرم و نرفتنم بخاطر بیماریم نیست .
فقط تو این چند سال چیزی که اذیتم کرد عروسی دختر عمم بود که تعادل درستی نداشتم خیلی آروم یه گوشه نشسته بودم ولی گاه کاه شیطنتمم میکردمlaughing3icon_biggrin
چرا نرررررم
اگه من نرم که مهمونی مهمونی نمیشه ه ه هagreement2wink2icon_surprisedtongue0011.gif
چرا نرم مگه بيماري واگير دار دارم N_aggressive (35)
اتفاقاً خيلي شيك ميكنم ميرم طوري كه ام اس هم دهنش باز ميمونه ميخوام كه روشو كم كنم (ام اسو ميگم)agreement2
نه من شرکت نمیکنم تنهایی بیشتر دوست دارم برای نرفتن صدتا بهانه میارم
میرم !!! تازه کلی هم میرقصم و خوش میگذرونم .

ام اس چیه ؟؟؟ هااان ؟؟؟ مهمونی و بزن و برقص را عشق است agreement2

تازه بیشتز ار همه هم میرقصم . اوناای که سالمن زود خسته میشن میشینن . اما من از اول تا آخر مجلس میترکونم .

من زیاد به یاد بیماریم نمیفتم . هفته ای یه بار موقع تزریق سیننوکس .


(2011/09/07, 10:13 PM)Hasty نوشته است: [ -> ]حقیقتش من زیاد تو جمعهای عمومی ظاهر نمی شم حالا میخاد عروسی باشه یا مثلا سفره یا عذا داری.....ت همچین جاهایی اگر هم برم سعی میکنم یک جایی بشینم که در دیدرس نباشم هرگز در فیلمها یا عکس گرفتن اصلا شرکت نمی کنم.میدونید وقتی جایی میرم وبا نگاهای متعجب مردم روبرو میشم خیلی غمگین میشم.........این بر می گرده به نبودن درک اجتماعی واطلاع نداشتن از بیماری ما ها.sadrolleyesبه نظر شما من باید چکار کنم؟angry3angry3angry3angry3sadsadsad
من كه شركت ميكنم.شما هم شركت كن چرا كه نهsmilingwink2wink2wink2wink2
تازه من بعد بيماريم رفتم سراغ واليبال. البته قبلا" بازي ميكردم، اما بعد از ام اس جدي تر دنبالش كردم. چون قبل از اون فوتسال بازي ميكردم، بلافاصله بعداز ام اس كه فوتسال رو كنار گذاشتم، باوجود مخالفتهاي خونواده م واليبال رو دنبال كردم.smiling
ضمن اينكه باوجود اينكه مدرك حسابداري داشتم، دوباره دانشگاه شركت كردم و شروع كردم به خوندن رشته اي كه علاقه داشتم يعني زبان و ادبيات انگليسيicon_biggrin
كارم كه ميكنمagreement2 شدم زبل خان، فرشته اينجا، فرشته اونجا، فرشته همه جاlaughing3laughing3laughing3laughing3
و بعد از همه اينا، در واقع قبل از همه ايناicon_crywink2 اون چه مهمه، ذهنيتيه كه خود انسان نسبت به خودش داره. بايد به اين موضوع ايمان داشته باشيم كه هر قدر خودمون براي خودمون ارزش قائل بشيم، ديگران هم همونقدر واسه مون ارزش قائل ميشن. هرجور خودمون رو ببينيم، ديگران هم مارو همونطور خواهندديد. اينها شعار نيستن، واقعيتهايي هستن كه من خودم شخصا" تجربه شون كردم.
ما خودمون بايد خودمون رو جدي بگيريم. واسه خودمون احترام و ارزش قائل بشيم. طوري رفتار كنيم و ديگران رو آنچنان محو تواناييها، رفتارها ومنشهاي مثبتمون كنيم كه حتي اونها از يادشون بره كه ما ام اس داريم.

مگه میشه نـــــــــــــــــــــرمconfused2confused2confused2confused2confused2confused2confused2من عاشق مهمونی وجاهای شلوغمagreement2تازه بحدی توجمع شیطون وشوخ وشنگ هستم اگرنرم خداوکیلی مهمونی وکنسل میکننwink2wink2agreement2agreement2agreement2پس بزن دست قشنگ روhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifبه افتخار هر چی شادیهagreement2agreement2agreement2
من الان بیشتر از قبل شرکت می کنم مخصوصاً الان که نماینده ی کلاس دخترم هستم و باید بین اولیاء بچه ها و مدرسه ارتباط بر قرار بکنم ودر تمام جلسات مدرسه و اولیاء مربیان شرکت داشته باشم وقتی پسرها در مقطع ابتدائی درس می خواندند هم عضو انجمن اولیاء مربیان بودم . سرو صدا اذیتم می کند و به علت اینکه بعد از عروسی یا عزا سر درد شدید میگیرم کمتر شرکت می کنم .تا به حال هم کسی متوجه بیماریم نشده confused2angry2angry2
انسانهای بزرگ یا راهی خواهند یافت یا راهی خواهند ساخت.ما همیشه پیروزیم چون برای پیروزی مهمانی میدهیم. لباس غم را در بیار بدانند با تمام وجودت زندگی را احساس میکنی و لذت میبری. تلاش کن
مگه میشه مهمونی ای باشه و از من دعوت نکنangryاز بس که مهمونی میرم دیگ به درسم نمیرسم.تو هم برو مگه تو با بقیه چه فرقی میکنیhappy0065.gifhappy0065.gif
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14