وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

نسخه کامل: می ترسید ؟ آیا از بیماری ام اس می ترسید ؟
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34
من که بعد 21 سال بودن با این بیماری هر چی فکر میکنم جز موفقیت وپیشرفت هیچ موردی برام نداشتهlaughing3laughing3icon_biggrinicon_biggrin اولین با رکه هنوز بیماریم علمی تشخیش داده نشده بود اینقدر ساده ویکدفعه گفت که انگار سرما خوردمagreement2 برای همین اصلا برام مهم نبود ونیستicon_biggrinicon_biggrin
فقط این وسط نوشته ها رو خوندم دیدم سینا نوشته ار اتاقش میترسه
سینا جان چرا از اتاقت می تر سی؟:60:icon_crylaughing3laughing3
icon_biggrinicon_biggrinicon_biggrinicon_questionicon_questionicon_questionicon_question
من هم از ام اس می ترسم هم از آیندم با این مریضی و خیلی بدم میاد که اسم مریضی ما مرموز و صعب العلاج و ....هست من از وقتی مریض شدم هیچ وقت هیچ چیزی خوشحالم نکرده همیشه بی قرارو نا آرومم و این موضوع داره آزارم می ده
من از همون اولین لحظه ای که فهمیدم ام اس دارم ازش نترسیدم و با هاش کنار اومدم شاید دلیلش این بود که ما تو خانواده مون سابقه ی ام اس در داشتیم confused2confused2confused2
ولی در کل من عاشق ام اس و ام اس سنتر هستمlove28love28love28

سارا جان اگه نخوای باهاش کنار بیایی ام اس میشه یه بچه بی ادب و لجباز اما فقط یه ریزه با هاش کنار بیایی می بینی که چقدر ام اس دوست داشتنی شده گلمlove51love51love51
(2011/09/26, 09:36 AM)انیس نوشته است: [ -> ]من از همون اولین لحظه ای که فهمیدم ام اس دارم ازش نترسیدم و با هاش کنار اومدم شاید دلیلش این بود که ما تو خانواده مون سابقه ی ام اس در داشتیم confused2confused2confused2
ولی در کل من عاشق ام اس و ام اس سنتر هستمlove28love28love28

سارا جان اگه نخوای باهاش کنار بیایی ام اس میشه یه بچه بی ادب و لجباز اما فقط یه ریزه با هاش کنار بیایی می بینی که چقدر ام اس دوست داشتنی شده گلمlove51love51love51
ممنون از حرفای دلگرم کنندت انیس جان امیدوارم بتونم باهاش کنار بیام چون این بچه ی لجباز داره همه چیرو ازم می گیره و منو از همه دور می کنه

من تا وقتی از بچه خبری نبود امیدداشتم و مثل کوه بودم.دکترم میگفت توبایدبرابچهاکنفرانس بزاریagreement2البته اولش نه بعد1ماه.حتی توبارداریم دلم براامپولام تنگ میشد ولی ماهان که بدنیا اومد خودموباختم همش نگرانه ایندشم.نمیخوام عذاب ببرهrolleyesrolleyes
مگه ترسم داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟sad2



smilingsmilingsmilingsmilingsmilingsmilingwink2wink2wink2wink2
من یه وقتایی خیلی می ترسم یه وقتایی هم نهconfused
یه یار دارم که خیلی میخوامش و 1 ساعت بودن با اونو با 1000تا دنیا عوض نمی کنم به خاطر همین همیشه میترسم یه جوری بشه که زندگی سخت شه برامSad
من اگه هستم به عشق بودن با اونه.واسه همینه که یه وقتایی شل میکنه وجودم که نکنه . . . ترسم فقط از اینه که ام اس باعث دوری من از اون بشهHuh
من اوایل خیلی می ترسیدم ولی الان فهمیدم که ام اس جز فایده چیزی برام نداشته
ترس از آینده هم طبیعیه ولی من میخوام دیگه تو زمان حال زندگی کنم چون مطمئنم درمانش پیدا میشهagreement2agreement2
ترسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس از چیconfused2confused2confused2confused2confused2

از ام اسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس آخه اونم مگه ترس داره

ام اس روحیه مارو دید خودش کم آورد از ترس روحیه ما داره بارو بندیلشو جمع می کنه برهlaughing3laughing3laughing3laughing3laughing3

من از همون اول که نداشتم نمی ترسیدم بدشم که اومد مهمونی نترسیدم گفتم کاری می کنم که خودت بترسی

laughing3laughing3laughing3laughing3laughing3

کلا همیشه می گن از چیزی که بترسی حتما به سراغت میاد پس همیشه شجاع باش

دم همه ی دختر و پسرای شجاع ام اس سنتر آتیشlove28love28love28love28love28
الهى قربون همتون برم از چى ميترسيد در هر حال ما اكه اين مريضى رو هم نداشتيم نميدونستيم در آينده قراره چه اتفاقى برامون بيافته به خدا توكل كنيد ان شاءالله هممون خوب ميشيم و به اين روزا و ترساى بيهودمون ميخنديم به اميد روزى كه خوب شدنمونو همه با هم جشن بگيريم
همتون عشق منيد love28love28love28love28
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34