زندگی جدید ماریسکا
ماریسکا برلند در این مقاله دربارۀ اوج و فرودهای زندگی اش همراه با بیماری ام اس عود کننده – پیشرونده نوشته است.
ده سال پیش، زندگی من به معنای واقعی کلمه در حال فروپاشی بود. کارم را رها و اجاره ام را کنسل و در وضعیتی بودم که می خواستم به یک شهر جدید نقل مکان کنم تا اینکه نامزدم جلوی من ایستاد. پس به خودم آمدم و دیدم که با پدر و مادرم زندگی می کنم و در حال کنار آمدن با بلایی هستم که به سرم آمده بود. اگر بگوییم زمان استرس زایی بود کم لطفی است.
برای سلامتی ام در طبیعت میدویدم، گاها زباله هایی که روی زمین بود را بر میداشتم و این زمزمه ام بود که "حداقل هنوز می توانم بدوم". و بعد یک روز دیگر نتوانستم بدوم. حتی نتوانستم راه بروم. به سرعت نزد پزشکان متعدد رفتم، آزمایشات پزشکی، هفته ها انتظار و زمان بیش از حد برای تشخیص در WebMD ، و نظر نهایی مالتیپل اسکلروزیس/ ام اس بود.
با نگاهی به گذشته، سالها در واقع علائمی داشتم - بی حسی تصادفی اینجا و آنجا، سرگیجه ای که می آمد و می رفت. من همیشه علت آن را خستگی یا فشارِ زیادِ عصبی می دانستم. این مجموعه نشانههای استرس زا آخرین مشکلات سلامتی من بود که سالها نادیده گرفته بودم. و شنیدن نام بیماری ام اس مرا بیدار کرد و با پیلاتس آشنا شدم.
اگرچه تحقیقات در مورد ام اس و پیلاتس بسیار محدود و عمدتاً بصورت نقلقول است، اما پیلاتس فقط به یک دلیل توسط متخصص مغز و اعصاب به من توصیه شد – آن هم این بود که پیلاتس ورزشی است که تاثیر منفی خیلی کمی بر روی بدن دارد. دیگر نمی توانستم بدوم (در آن زمان، پیاده روی هم واقعاً موثر نبود)، بنابراین او گفت كه می توانم یوگا یا پیلاتس را امتحان كنم. و وقتی از او سوال کردم کدامیک را انتخاب کنم او جواب داد این دو تقریبا یکی هستند!
برای کسانیکه با بیماری ام اس آشنا نیستند توضیح بدهم که در وضعیتی که این بیماری در بدن فعال است میلین که یک غلاف محافظ اطراف سلول های عصبی است، آسیب می بیند. این امر باعث ایجاد تداخل در سیگنال های منتقل شده از مغز، نخاع و اعصاب میشود. از آنجائیکه آسیب به میلین می تواند کل بدن را تحت تأثیر قرار دهد، این بیماری می تواند طیف وسیعی از علائم را ایجاد کند بسیاری از علائم مختلف که اگر سایت HOUSE WIKI را مطالعه کرده باشید متوجه می شوید که ام اس تقریبا همیشه با یک تشخیص بالقوه شناسایی می شود.
علائم می تواند شامل درد، ضعف عضلانی، فلج نسبی، سرگیجه و عدم تعادل، اختلالات خواب، عدم تحمل دما، مشکلات مثانه، گرفتگی عضلات، مشکلات حافظه و حتی بدبینی باشد. در بیشتر موارد، گرمای زیاد، ورزش نامناسب و استرس (مانند زندگی با پدر و مادر) می توانند علائم را تشدید کرده و یا باعث عود آنها شود.
پیلاتس به عنوان بخشی از برنامه سلامتی من بسیار برایم تأثیرگذار بود بطوریکه من فقط چند سال بعد از شروع این ورزش، آموزش آنرا آغاز کردم. به نظر من ورزش بهتری برای فردی که مبتلا به ام اس است وجود ندارد.
اما، اول و مهم تر از همه، می توان تقریباً به هر مشکلی رسیدگی و آنرا حل کرد.
در پیلاتس، شما می آموزید که چگونه به درستی، با عضلات مناسب و در زمان صحیح، حرکت کنید. این به شما کمک می کند تا از خستگی (یک علامت بسیار شایع) جلوگیری کنید زیرا لازم نیست بیش از حد از عضلات استفاده کنید. و اگر اعصاب به عضله پیام نمی دهند، می توانید بر روی عضلات اطراف نیز کار کنید. و از این موضوع شگفت زده خواهید شد که با تقویت عضلاتی غیر از عضلات اصلی که به درستی نمی توانند کار کنند، می توانید به نتیجه دلخواهتان برسید.
درد یکی دیگر از علائم رایج بیماری ام اس است که پیلاتس به خوبی آن را کنترل می کند. این درد می تواند شامل دردهای عضلانی ناشی از حرکت نامناسب یا درد نوروپاتیک، ناشی از آسیبی باشد که رشته های عصبی به خود می زنند.
در تجربۀ شخصی من (که توسط چندین مشتری به اشتراک گذاشته شده است)، درد نوروپاتیک در هنگام فعالیت هوازی شدید که در بدن گرما تولید می کند، افزایش می یابد. اما، پیلاتس فقط با اجازه دادن به من برای حضور در بدنم و احساس آن از طریق اقدامات پیچیده ای که نیاز به تمرکز شدید دارند، این درد را به حداقل می رساند. این غلظت در تمرکز است که باعث از بین رفتن دردی می شود که رشته های عصبی برای خودشان ایجاد می کنند.
بسیاری از بیماران ام اس، از جمله من، ضعف عضلانی یک طرفه دارند. به عنوان مثال، در انجام حرکت چرخش لگن، من عضلات عقب ران راست خود را بیشتر از چپم درگیر می کنم. در تیزِرها، ناخواسته (و گاهی اوقات به عمد) از پای راستِ قویتر خود برای "حمایت کردن" از پای چپم استفاده می کنم. در طول سالها، جبران نابرابری قدرت و عضله منجر به عدم انطباق جزئی لگن من شده است.
خوشبختانه، پیلاتس روی این موضوع کار می کند.
آنچه در ضعف نورولوژیک و یک طرفه منحصر به فرد است این است که اگرچه در بازتوانی معمول است که رویکرد "ابتدا طرف ضعیف، سپس طرف قوی، و سپس دوباره ضعیفبه کار گرفته شوند اما به نظر من شروع کار با سمتی که قوی تر است بهتر است. با شروع و انجام حرکت با سمت قوی در واقع شما به مغز می گویید که چه کاری را می خواهید انجام دهید و سپس انجام آن حرکت با سمت ضعیف و سمتی که دچار مشکلات حس عمقی است راحتتر است. و ناگهان میبیند که سمت ضعیفتر حرکت را درک کرده است.
همه تمرینات و فعالیت ها باید یک "چالش" باشند، اما هرگز "یک مبارزه" نیستند.
مربیان، مشتریان خود را دست کم نگیرید. ورزش قبل ترها بیماران ام اسی را دلسرد می کرد. اما اکنون، مطالعات نشان می دهد که ورزش از نورون های عصبی محافظت می کند و خاصیت ضد التهابی دارد و بسیاری از افراد هنگام تمرین شدید احساس بهتری دارند. در واقع، اگرچه دوستان در ابتدا فکر می کردند که من به تدریس پیلاتس درمانی گرایش خواهم داشت اما من دوست دارم سخت کار کنم و ترجیح می دهم کلاسهای سطح پیشرفته را تدریس کنم. وقتی به دنبال مربی می گشتم، جولیان لیتلفورد را انتخاب کردم (اگر در کلاس های او شرکت کرده باشید، می دانید که "تمرین آسان" در کار او نیست.) من یاد گرفته ام وقتی بدنم می گوید سرعت را کم کن – سرعتم را کم کنم و مهمترین درسی که هرکسی می تواند در مورد سلامتی خود یاد بگیرد، این است که به بدنش گوش دهد.
درباره نویسنده
Mariska Breland بنیانگذار Fuse Pilates® مستقر در واشنگتن دی سی است که یک کارگردان و نویسنده برنده جایزه و یک "دانشجوی معمولی" علوم اعصاب پزشکی است. او نویسنده مهمی برای وبلاگهای تناسب اندام و سبک زندگی است و در حال حاضر در حال نوشتن کتابی در زمینه ورزش برای شرایط عصبی، ایجاد کتابچه های آموزش اضافی برای روش Fuse ، تدریس در سطح بین المللی، اداره یک استودیو است و وقت کمی را با همسر و سگش می گذراند.
درباره مترجم
نرمینه محمدطاولی حدود 8 سال است که در زمینه ورزش پیلاتس فعالیت دارد. او که اکنون مربی درجه سه انجمن پیلاتس فدراسیون ورزش های همگانی می باشد می گوید: "از همان جلسه اولی که وارد کلاس پیلاتس شدم عاشق آن شدم و مربی که با او کار میکردم همیشه میگفت که از همان ابتدا تشخیص دادم که جا نمیزنی و این رشته را ادامه میدهی. او میگوید که هر چه در زمینه این ورزش بیشتر و عمیقتر فعالیت میکنم بیشتر متوجه میشوم که پیلاتس چیزی فراتر از یک رشته ورزشی است. پیلاتس عشق ورزیدن به اعضا و جوارح روح و بدن را می آموزد. او به همۀ افراد بخصوص به آنهایی که پیلاتس از سوی پزشکشان به آنها توصیه شده، پیشنهاد می دهد که ذهن قضاوتگر خود را خاموش کنند و فقط پا به عرصۀ اسرارآمیز این رشته بگذارند