[بابک57]

یه چی میگی ها من و ترس من از سرماخوردگی و آمپول هم نمیترسم چه برسه به این ، چی بود اس ام ، اس ام اس ، آهان ام اس من خایلی شجاعم

[marzieh649@yahoo.com]

خوش به حالتون من اوایل نمیترسیدم ولی الان روز به روز ترسم بیشتر میشه

[sargol]

ام اس بقدری ریزه که حتی باچشم مسلح هم دیده نمیشه پس اینی که اینقدربه چشم نمیادعمراترس داشته باشه.آدمیزاده بی نهایت قوی است.بزرگترازام اس روهم نشونده سرجاش. ام اس که عددی نیست که بخوادترس داشته باشد.

[ghaside]

خدا کنه همینکه شما دوستای خوبم میگید باشه . هر دفعه که روحیه ام خوب میشه و میام این سایت یه چیزایی میخونم که هرچی ساختم خراب میشه واسه همین تازه گیا کم میام و تا اونجا که بشه سعی میکنم تاپیک های امیدبخش رو بخونم . امیدوارم همه مون بتونیم این ام اس کزایی رو کنار بزنیم

[sargol]

خدا کنه همینکه شما دوستای خوبم میگید باشه . هر دفعه که روحیه ام خوب میشه و میام این سایت یه چیزایی میخونم که هرچی ساختم خراب میشه واسه همین تازه گیا کم میام و تا اونجا که بشه سعی میکنم تاپیک های امیدبخش رو بخونم . امیدوارم همه مون بتونیم این ام اس کزایی رو کنار بزنیم

ببین من میگم کاری به متن مقاله هانداشته باش روحیه ات روشادکن.ام اس رونادیدبگیرهمه چی اتوماتیک وار,حل میشه.ازچیزی که ترس نداره چرابایدبترسی.توی این کره خاکی یک بیماریهایی هستن که هنوزکسی اسمشون روهم نمیدونه درمان وکنترل بماندجای خود.من توی بیمارستان برای پالس تراپی بستری بودم.یک دختر15-16ساله بستری بود.که دست وپاش یک دفعه ای مثل چوب خشک میشدن وصداش درنمی اومد.دکترهااینهمه تلاش کردندتابدونندبیماری اون دخترچیه آخرسربه نتیجه ای نرسیدندوگفتندبهش یک شوک واردشده است.دردش که بی نهایت بودبا جیغ هاش تمام بیمارستان روگذاشته بودروسرش.بامسکنهای خیلی قوی دردش روکنترل میکردن ویکی دیگه یک مشکلی داشت تایک پارچ آب نمیخوردیک کلمه صداازدهانش درنمی اومد.یعنی بایک پارچ آب یک کلمه برزبونش می اومد.اوناروکه دیدم گفتم خدایاهزاران مرتبه شکرت من بیمارنیستم,بیماریی بمن دادی که به راحتی کنترل میشه.پس یعنی وجودنداره


بقول یک دوستی بیماری ام اس روی مخ دنیااست.یک دنیادانشمنددارن تلاش میکنن وعلت ودرمانش روکشف کنن ایشالاحتمابزودی موفق میشن.نمیگی بیماری اونی که یک عالمه دکترتوتشخیصش موندن ,کسی اسم اون بیماریهای بینهایت عجیب رونمیدونه.اون دودختر,رومن خودم دیدم.تاوقتی که من بستری بودم هیچ دکتری بیماری اوناروتشخیص نداده بود.وقتیکه آدم بیمارستان بستری میشه اونوقت کاملامتوجه میشه که ام اس هیچ است

[ماه]

از ام اس بترسم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه بابا مگه چکارم داره طفلک!!!!!!!!!!!!!!
حالا شاید یه کم از آمپولاش بترسم ولی از خودش اصلاٌ!!!!!!!
ای کاش همه ی مشـــــــــکـــــــــل فقط ام اس بود!!!!!!!!!!!!!!!

[moon light]

منم یه زمانی قبی میومدم. میگفتم ام اس ترس نداره!من از این بیدا نیستم که بااین بادا بلرزم و هزارتا لاف دیگه!ام اس هم بهم گفت:خانم شجاع!بگیر که اوومد!حالی ازم گرفت که دور ازجون دوستانم روزی هزار مرتبه میگم غلط کردم!من کی باشم که جلوی شما جناب اعلیحضرت ام اس بزرگ جسارت کنم و.....

[یه غریبه]

میدونید، راستش آره خیلی اونقد که به نظرم همه ی آیندم دود شده رفته هوا

[yas]

ترس نداره اینقدر بدم میاد که هی میگن وای ام اس گرفتم وای میترسم وای وای وای اه حالم بهم میخوره از این ترس و ادمهای ترسو و طرز فکراشون
خدایا اینا منو خفه کردن

[sanaz.m]

man az Ms nemitarsam avalelesh khili vahshat kardam ama 1 moshaver khob daram k harfash khili delgarmam kard alan dg bash kenar omadam ba inke taze tashkhsh dade dr khobam v fagat 7 pals kortoon gereftam v garare Bferon estefade konam omid daram k az pasesh bar miyam mr30 az harfay khobetooon .