ارسالها: 728
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: Jan 2011
تشکر های اهدا شده: 7591
تشکر های دریافت شده :7578 بار در 2006 پست
سال تشخيص بيماري : 1390
دكتر معالج : دکتر امیررضا عظیمی
داروي مورد استفاده : زیتاکس - آریوژن فارمد
محل سکونت : تهران
شاید من یکی از نزدیکترین به آخرترین بچه های سایت باشم!
45 سالمه و طبق گفته دکتر از بیست و هفت سالگی حمله های ام اسی داشتم که تشخیص داده نشده.
فکر میکردم دیگه خطر ناتوانی از من گذشته اما حالا وقتی چند ماه دارو مصرف نمیکنم دچار لرزش، عدم تعادل، ضعف بینایی و ... میشم.
حالا کاملا ایمان دارم که باید دارو مصرف کنم و تحت نظر دکتر باشم.
و مطمئنم با این روال زندگی، مثل قبل زندگی میکنم و مشکل جدید پیدا نمیشه.
لااقل از ام اس نمیمیرم!!!
فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین
ارسالها: 157
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: Jul 2017
تشکر های اهدا شده: 326
تشکر های دریافت شده :639 بار در 184 پست
سال تشخيص بيماري : 1383
دكتر معالج : دکتر سعید شاه بیگی
داروي مورد استفاده : دارو مصرف نمیکنم
محل سکونت : تهران
منم دقيقا مثل سميراجان هستم تازه يه سال بزرگتر
اولين حمله چشم من 18سالگي بود ولي ان موقع يعني سال
1368كسي انگار نميدونست بيماري به نام ام اس هست
تشخيص بيماري من سال 82يا81بود بعداز چند بار حمله چشم
ولي خوب خداروشكر راه ميرم
ولي بد راه ميرم وعدم تعادل دارم
من از وقتي بيماريم تشخيص داده شد هميشه هركاري دكتر
گفته كردم وهميشه تخت نظرم. واقعا نميشه ام اس راساده بگيري
جون توانايي هاي منو كه ذره ذره كم كرده خيلي موذيه اين ام اس
هميشه بقول معروف رو بازي نميكنه
دارو مصرف ميكني ملاحظه همه چيزو ميكني ولي بازم اون
داره كار خودشو ميكنه
حالا فكرش كن دارو مصرف نكني چي ميشه
:
انگه كه توانستم بشد دانستم نشد
چون كه دانستم بشد توانستم نشد
ارسالها: 1
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2017
تشکر های اهدا شده: 0
تشکر های دریافت شده :5 بار در 1 پست
سال تشخيص بيماري : 1372
دكتر معالج : دکتر هژیر سیگارودی
داروي مورد استفاده : دالفیرا - نانوحیات دارو
زیتاکس - آریوژن فارمد
محل سکونت : تهران
من الان ٢٤ ساله كه ميدونم ام اس دارم، از اين ٢٤ سال دوسال مشغول درس خوندن بودم و نزديم ١٩ سال كار كردم، يه مدت حالم بدتر شده و بدون كمك نميتونم برم بيرون، امشب كه دكتر بهم گفت ام اس تو از نوع ديجنريشن ه و بيشتر دواهاى موجود الان روى پلاك كار ميكنن حالم خيلى بد شد، يعنى اخرش چى،،،،، تا كى بايد براى بيرون رفتن و هركارى كه به تدريج دارم به ديگران وابسته باشم،،،،هيچوقت توى اين همه سال اينقدر ازين بيمارى بدم نيومده بود،،،،،