(2013/09/01, 02:07 PM)neda.n نوشته است: لایک به رامونای فوق العاده . تشکر اون پایین ، کم بود براش
عزیزم شرمنده م نکن تو رو خدا لایک بزرگه مال شماهاست ندا جونم... ما که همیشه تا حالا پشت صحنه بودیم. امیدوارم این برنامه به بهترین شکل پیش بره مثل همیشه
... I'm a fighter ...
"از پیش غصه خوردن ، دوبار غصه خوردن است."
ناهید خانم این برنامه تو دو مرحله در نظر گرفته شده یکی مسیر بام هست تا شروع تله کابین که سبک هست یکی هم برای بقیه دوستانی که تمایل دارن بالاتر برن تا ایستگاه بعدی تله کابین
(2013/09/01, 12:25 PM)neda.n نوشته است: برای همه نارنجی پوشها ، برای روز جمعه نارنجیه ما :
می آیی می نویسی به یکی گفتی ام اس داری و چه برخوردها که نکرد . می خوانمت و دلم می گیرد .
می آیی و می نویسی رفتی دکتر ، آن وقت اقای دکتر تحصیلکرده گفته : تو ام اس نداری اگه داشتی اینطوری سالم نبودی . می خوانمت و دلم می گیرد
بعد با خودم می گویم چه می شود کرد . دنیا همین است دیگر . شاید باید دست روی دست گذاشت و همینطوری نشست و تماشا کرد که هی قضاوت بشویم و هی هر چی دلشان خواست درباره مان بگویند .
خب کسی نیست که حمایت کند یا اگر هستند کمند یا صدایشان به جایی نمیرسد . انگار این ناتوانی ، این جلوه از کار افتادگی ، این چهره مخدوش بیماری برای بعضی ها منافعی دارد که اینطوری تبلیغش می کنند . آخر مظلوم نمایی اینجا ، خوب جواب میدهد . استفاده از احساسات پاک هم البته .
بعد فکر می کنم اگر برای هم قلاب بگیریم چی ؟ اگر با هم یک نردبان بلند بسازیم چی ؟ آن وقت بالا برویم و آن بالاتر ها دنبال نور بگردیم . دنبال یک طلوع . انقدر بالا برویم که اگر دستمان را دراز کنیم ، به تکه ای از آسمان شفاف برسیم . بیا .... من پله تو می شوم ، پا در قلاب دستهایم بگذار و برو بالا . بیا پله های این نردبان را با هم بسازیم و دستمان را به سمت آبی آسمان ،به سمت نور دراز کنیم . آینده ماله ماست ، شک نکن .
آفرین خیلی عالی بود ندا جان : )
خاطرم نیست تو از بارانی یا که از نسل نسیم، هرچه هستی گذرا نیست! هوایت ، بویت ... فقط آهسته بگو ...با دلم می مانی...
باید اعتراف کنم برنامه مسافرت داشتم بمحض اینکه از این برنامه باخبر شدم مسافرت رو بخاطر با شما بودن کنسل کردم.در کنار شما بودن برام ثانیه ثانیه لذت بخش هست.خیلی دوستون دارم.به امید اینکه روزی بتونم سرم رو بالا بگیرم و با شجاعت به همه بگم ام اس دارم.
رامنا عزیز برات بهترین ها رو آرزو دارم و از اینکه این کار رو میخوای انجام بدی بهت افتخار میکنم.
خیلی خوشحال شدم که می تونم تو جمع شما باشم خیلی خوشحال که تو اولین سال msiشدنم میتونم بیام و دوستامو واسه اولین بار ببینم
عصرشم هم که شهر آورد پایتخته حیف ورزشگاه رام نمیدن که 1سر هم برم استادیوم با لباس نارنجی که به رنگ تیمم نزدیکه
اما می شه ساعتش کمی دیرتر باشه تا ما که از شهرستان میایم بتونیم برسیم یعنی ما که خانمیم و واسه حرکت باید منتظر روشن شدن هوا باشیم بشه یا نشه من از وقتی این تاپیکو دیدم به امید جمعه زندگی کردم این روزارو. اگه جسمم نتونست بیاد یاد دوستتاتون باشید همه دوستایی که قلب نارنجیشون 15 شهریور اونجاست
تو نمی دانی مردن وقتی انسان مرگ را شکست داده چه زندگیست