وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

نسخه کامل: ام اس را برای طرف مقابل (برای ازدواج) چگونه مطرح کنم ؟
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16
سلام سیما جون
منم مثل بقیه معتقدم باید گفت نباید زندگی از اول با دروغ شروع کرد منتها نه به هر خواستگار اول باید طرفتو بشناسی بسنجی اگه مناسب دیدی و بنظرت میتونه همراه زندگیت باشه بگی
تاپیک ازدواج سایت جز پربازدید کننده هاست یعنی از دغدغه های مهم کاربرا هست، بعد از چندین سال تجربه فکر میکنم اکثرا میدونن کی و چطور باید گفته بشه ولی اینکه قبول نمیکنن دیگه جز موارد ماورایی محسوب میشه و خودمم نمیدونم چرا

مطالعه این لینک خالی از لطف نیست. چه وقت ام اس را مطرح کنیم؟
به نظر من هر انسانی نیاز به جنس مخالفش داره از کسی نترسید برید جلو
با صلابت و شجاعت برای طرف مقابل بگین ( از هزینه هاش ، از اینکه احتمال چه اتفاقاتی هست ، راه حلش چه چیزایی هست، چه شرایطی هست که توش احساس

امنیت و راحتی میکنید و ............)
سلام
من تازه به جمعتون اضافه شدم و این تاپیک خیلی به دردم میخوره
ممنون

من خودم الان ازین ک با خواستگار حرف بزنم فرار میکنم
چون میدونم تا بگم ام اس دارم میذاره میره
حالا بیاوحالیش کن ک بابا ام اس اون چیزی نیس ک فکر میکنی
ولی بالاخره ک چی.ماهم حق زندگی داریم
تصمیم گرفتم کاملا خودمو ب خواستگار بشناسونم بعد بهش بگم ک من همچین مشکلی دارم و چه قبول کنین و چه نکنین نمیخوام کَسی بفهمه حتی خونوادتون
فک نکنم لزومی داشته باشه خونوادش بفهمن .یه چیزیه بین خودمو خودش .میتونه هم بره کامل با دکترم صحبت کنه.اونوقت با چشم باز انتخاب کنه
ای کاش رسانه ها یکم تلاش کنن تا دیدِ مردم نسبت ب بیماری ام اس عوض شه...
قرار بود ازدواج كنم اما مادر اون آقا پسر بهم گفت پسرمن سالمه.پس دختر سالم ميگيرم براش.تو تكليفت معلوم نيس??

يكي بايد به بعضيا بفهمونه من مقصر نيستم كه پدر ندارم.من نخواستم كه مريض بشم.sad

(2015/09/11, 07:52 PM)شهریار نوشته است: [ -> ]با صلابت و شجاعت برای طرف مقابل بگین ( از هزینه هاش ، از اینکه احتمال چه اتفاقاتی هست ، راه حلش چه چیزایی هست، چه شرایطی هست که توش احساس

امنیت و راحتی میکنید و ............)

ميزاره ميرهsad
سلام سعیده جان
اگه مادرشون واقعا با این لحن گفتن که همون بهتر این ازدواج سر نگرفتDodgy
باشه همونجور که تکلیف ما معلوم نیست تکلیف هیچکس دیگه ای معلوم نیست حتی کسی که سالم باشه هیچ ضمانتی برای سلامتیش نیس..
بوقتش اونی که باید رو خدا میفرسته همونجور که برای بقیه ی بچه ها فرستاد و به راحتی ازدواج کردن و خداروشکر خوشبخت هم هستن.
ناراحت نباش
(2017/05/31, 02:59 PM)مُنا_منتظر المهدی نوشته است: [ -> ]سلام سعیده جان
اگه مادرشون واقعا با این لحن گفتن که همون بهتر این ازدواج سر نگرفتDodgy
باشه همونجور که تکلیف ما معلوم نیست تکلیف هیچکس دیگه ای معلوم نیست حتی کسی که سالم باشه هیچ ضمانتی برای سلامتیش نیس..
بوقتش اونی که باید رو خدا میفرسته همونجور که برای بقیه ی بچه ها فرستاد و به راحتی ازدواج کردن و خداروشکر خوشبخت هم هستن.
ناراحت نباش

جالبه واسم.ميگن چوب خدا صدا نداره.مادرشون تصادف كردن و زمين گير.من هيچوقت كسي رو نفرين نميكنم و نكردم.الان از من ميخوان كه ببخشمشونsad
من قرار بود با یه نفر ازدواج کنم اما متاسفانه مادرش نزاشت بخاطر این بیماری هی روزززززگاررررر
به نظرمن
یک پسر سالم هیچوقت یک دختر ام اسی رو درک
نمیکنه.یا خیلی زود خسته میشه ازش.


شاید یک دختر سالم یک پسر ام اسی درک کنه.کناربیاد باهاش توزندگی
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16