2014/02/26, 03:27 PM
2014/02/26, 03:32 PM
بنظر من که هر چی از بیماریمون بگذره بدنامون ضعیف تر میشه
منم زودتر از قبل خسته میشم
تو ام اس طبیعیه این خستگی ها
منم زودتر از قبل خسته میشم
تو ام اس طبیعیه این خستگی ها
2014/03/22, 09:59 PM
:-) :-) سلام دوستان منم همش خستم از درون نا ندارم
2014/03/23, 11:24 AM
farzane joon dar hich sharayeti nabayad begi khasteam.in tori be khodet talghin nakon.ye dosh abe welarm o gosh dadan be mozik haye hayajan avar kheyli moasere
2014/03/24, 09:44 AM
منم با سنگ صبور موافقم
ام اس یه بیماریه که با تلقین بدتر میشه با روحیه و بی خیالی بهتر میشه
من شخصا از وقتی برام ام اس مهم نیست به خودم دیگه گیر نمیدم از جمله خستگی ..مور مور دست و پام ..بی حسی
دیگه هیچ کدومشون اذیتم نمیکنن
ام اس یه بیماریه که با تلقین بدتر میشه با روحیه و بی خیالی بهتر میشه
من شخصا از وقتی برام ام اس مهم نیست به خودم دیگه گیر نمیدم از جمله خستگی ..مور مور دست و پام ..بی حسی
دیگه هیچ کدومشون اذیتم نمیکنن
2014/03/24, 01:36 PM
بچه ها من که تصمیم جدی دارم بعد از تعطیلات برم باشگاه انقد دمبل بزنم که قویترین زن جهان بشم حالا میبنید چی میشم میدونین به نظر من بدن ماها داره خودشو لوس میکنه با این خستگیو ... باید ادبش کنیم میخام انقد عضلاتمو قوی کنم که دیگه ام اسو بذارم توو جیب بغلیم
2014/04/29, 07:36 AM
همسر من به قدری حس خستگی داره که واقعاً تعجب مبکنم شبها کلی التماسش میکنم مسواک بزنه یا بره حمام هی میگه 5دقیقه دیگه بعد هم انجام نمیده میگه خستگی نمیذاره حتی یک لیوان آب دستم نگه دارم
چند وقت پیشا رفت کلاس کنگ فو، البته قبل از مریضیش میرفت ولی باز شروع کرد، نتیجه اش این شد که وقتی میامد خانه جای اینکه سرحال باشه خسته تر بود و حسی شبیه تهوع داشت، بعد از یکماه به ناچار ول کرد
جمعه داشت بهم کمک میکرد رو فرشی پهن کنیم چنان نفس نفس میزد و عرق میریخت که من از تعجب شاخ درآورده بودم چون همیشه خودم تنهایی اینکار رو میکردم
موقع بیرون رفتن هم انقدر آروم حاضر میشه که روانی میشم هی خودخوری میکنم
کپسول ول من و کارنیتین هم میخوره ولی تغییر فاحشی حس نکردم
به قول دکتر صحرائیان باور این خستگی برای ما خیلی سخته
چند وقت پیشا رفت کلاس کنگ فو، البته قبل از مریضیش میرفت ولی باز شروع کرد، نتیجه اش این شد که وقتی میامد خانه جای اینکه سرحال باشه خسته تر بود و حسی شبیه تهوع داشت، بعد از یکماه به ناچار ول کرد
جمعه داشت بهم کمک میکرد رو فرشی پهن کنیم چنان نفس نفس میزد و عرق میریخت که من از تعجب شاخ درآورده بودم چون همیشه خودم تنهایی اینکار رو میکردم
موقع بیرون رفتن هم انقدر آروم حاضر میشه که روانی میشم هی خودخوری میکنم
کپسول ول من و کارنیتین هم میخوره ولی تغییر فاحشی حس نکردم
به قول دکتر صحرائیان باور این خستگی برای ما خیلی سخته
2014/04/29, 08:20 AM
اوایل با یه نماز خوندن عرقم درمیومد
یه راه حل دادم بخودم...تمام لباسای خونگیمو نخ خالص کردم...فقط نخی و خنک میپوشم
چون چادریم ،مانتو های نخی میپوشم...تو پاییز یادمه تو خونه تیشرت نخی تنم میکردم
یه چیزی دیگه هم امتحان کردم اینه که آب زیاد میخورم و مثلا میخوام 9صبح برم خونه از8ونیم بلند میشم بدون استرس دنبال جورابو....میگردم
دیروز 4تا4راه پیاده رفتم صبحش....غروبم تا9شب مشغول کاربودم..9اومدم خونه خسته داغون نبودم بااینکه آمپولم یه نوبت عقب افتاده بود
عامل خستگی خودمونیم...بهتره سعی کنیم بخودمون بگیم ببین؟؟خستگی فایده نداره همت کن
یه راه حل دادم بخودم...تمام لباسای خونگیمو نخ خالص کردم...فقط نخی و خنک میپوشم
چون چادریم ،مانتو های نخی میپوشم...تو پاییز یادمه تو خونه تیشرت نخی تنم میکردم
یه چیزی دیگه هم امتحان کردم اینه که آب زیاد میخورم و مثلا میخوام 9صبح برم خونه از8ونیم بلند میشم بدون استرس دنبال جورابو....میگردم
دیروز 4تا4راه پیاده رفتم صبحش....غروبم تا9شب مشغول کاربودم..9اومدم خونه خسته داغون نبودم بااینکه آمپولم یه نوبت عقب افتاده بود
عامل خستگی خودمونیم...بهتره سعی کنیم بخودمون بگیم ببین؟؟خستگی فایده نداره همت کن
2014/04/29, 08:34 AM
مونا جان منم همه اش میگم تلقین میکنی ولی اون ناراحت میشه میگه برای تو درکش مشکله
مجبور میشم اکثر کارها رو خودم بکنم، برای انجام کارهاش خیلی فکر میکنه، من همه لباسهاش رو آماده میزارم ولی باز صبحها جورابشو میپوشه یکم فکر میکنه پیراهن میپوشه یکم فکر میکنه شلوار میپوشه فکر میکنه بهش میگم به چی فکر میکنی میگه نمی دانم بدنم خسته است آخه صبح که از رختخواب پاشده خسته چیه
اگرم کاری رو بخواد با عجله انجام بده یه اتفاقی میفته مثلاً ظرف از دستش میفته یا میخوره به در و دیوار
تو خانه هم که اصلاً لباس نمیپوشه که گرمش بشه، لباسای خانه اش همه نخی
آبم که سر 6 ماه فیلتر یخچال صفر شد مدام آب میخوره
ماندم سرکار چه جوری فعالیت میکنه
مجبور میشم اکثر کارها رو خودم بکنم، برای انجام کارهاش خیلی فکر میکنه، من همه لباسهاش رو آماده میزارم ولی باز صبحها جورابشو میپوشه یکم فکر میکنه پیراهن میپوشه یکم فکر میکنه شلوار میپوشه فکر میکنه بهش میگم به چی فکر میکنی میگه نمی دانم بدنم خسته است آخه صبح که از رختخواب پاشده خسته چیه
اگرم کاری رو بخواد با عجله انجام بده یه اتفاقی میفته مثلاً ظرف از دستش میفته یا میخوره به در و دیوار
تو خانه هم که اصلاً لباس نمیپوشه که گرمش بشه، لباسای خانه اش همه نخی
آبم که سر 6 ماه فیلتر یخچال صفر شد مدام آب میخوره
ماندم سرکار چه جوری فعالیت میکنه
2014/04/29, 09:48 AM
اتفاقا منم صبح ها که از خواب بلند میشم اوج خستگیمِ همه بدنم درد میکنه بعد ورزش (یه نرمش خیلی سبک)هم احساس خستگی میکنم کلا هم تو خونه هیچ کاری نمیکنم یعنی نمیزارن میگن خسته میشی خودمم که از خدا خاسته
یه مدت آمورل میخوردم ولی بی فایده بود
یه مدت آمورل میخوردم ولی بی فایده بود