ارسالها: 171
موضوعها: 39
تاریخ عضویت: Jan 2010
تشکر های اهدا شده: 390
تشکر های دریافت شده :762 بار در 209 پست
سال تشخيص بيماري : 1383
دكتر معالج : دکتر مجید کیهانی فر
داروي مورد استفاده : زیتاکس - آریوژن فارمد
محل سکونت : کرج
من روزي كه فهميدم ام اس دارم خيلي راحت از دكتر تشكر كردم و اومدم بيرون خب چيه نمي دونستم چيه كه! تو سالن انتظار يه مرده بود گفتم آره دكتر گفت ام اس دارم (البته با خنده) يهو شروع كرد به دلداري كه چيزي نيست ايشالله داروش پيدا ميشه تازه فهميدم كه زيادم جالب نيستا. خلاصه سكته رو زدم همونجا كه فلج شدم رفت
اما خدا رو شكر سالها گذشت و منم پرو تر از اون موقع تازه يه دخمل خوشگلم دارم.
و بخاطر اونم كه شده سعي ميكنم هميشه شاد باشم آخه طفلكي وقتي حالم بد ميشه خيلي غصه مي خوره
شاد باشيد
خوب باشيد و خوب بمانيد
ارسالها: 142
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Dec 2009
تشکر های اهدا شده: 1135
تشکر های دریافت شده :646 بار در 220 پست
سال تشخيص بيماري : 84
دكتر معالج : دکتر شایگان نژاد
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : اصفهان
روز اولی که فهمیدم ام اس دارم تو بیمارستان بودم اونجا با یه نفر دیگه دوست شده بودم از روز اول باهم بودیم داروهامونم مشترک بود چون من و اون تنها جوونای بخش چشم بیمارستان بودیم(همه جراحی آب مروارید داشتن
) حسابی دوتایی بهمون خوش می گذشت انگار نه انگار خیلی بیخیال
تازه هربار که به دکتر یا پرستاری شروع می کرد به دلداری و این چیزا کلی بش می خندیدیم طرف کلا بیخیال می شد. اما...
تو خونه اوضاع کاملا برعکس بود هرکی هر دکتری هر جایی می شناخت باهاش تماس گرفته بود و کلی دنبال علت و چرا و این چیزا. تازه همشون کلی نذرونیاز کرده بودن من خوب بشم
منم بیخیال با دوستم تو بیمارستان خوش می گذروندیم.
اما وقتی اومدم خونه و وضع خونواده رو دیدم کلی دپرس شدم اون موقع تازه حالم گرفته شد.:38:
ارسالها: 40
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2010
تشکر های اهدا شده: 74
تشکر های دریافت شده :74 بار در 34 پست
سال تشخيص بيماري : 1387
دكتر معالج : دکتر محمد رضا معتمد
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
وقتی دکترم بهم گفت ازش پرسیدم سرطانه گفت نه
گفتم اگه سرطانم بود مساله نیست 5 روز بستری شدم
14 خرداد اومدم بیرون همون شب رفتم شمال و خیلی خوش
گذشت جاتون خالی
غیر از پدرم همسرم و دخترم هیچکی نمیدونه برای همین
تا حالا راحت بودم:35:
زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست امتحان ریشه هاست
ارسالها: 190
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: May 2009
تشکر های اهدا شده: 2933
تشکر های دریافت شده :803 بار در 419 پست
سال تشخيص بيماري : 1387
دكتر معالج : دکتر منصور
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : آمل
دوست دارم وقتی که چشمات می بندی....با من به دردای این دنیا می خندی....
ارسالها: 15
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2010
تشکر های اهدا شده: 3
تشکر های دریافت شده :8 بار در 6 پست
سال تشخيص بيماري :
دكتر معالج :
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
من مدتی عضلات گردنم درد میکرد با انجام ام ار ای تعدادی پلاک کوچک دیده شد با مراجعه به متخصص مغز اعصاب وگرفتن نوار چشم احتمال ام اس رد شد ومقداری داروی ارام بخش تجویز شدبا مصرف داروها وترس از اسم ام اس به مرور زمان تکرر ادرار و تاری دید گزگز وخاش پوست پیدا کردموبعد از شش ماه دوباره نوار وام ار ای را تکرار کردم ونظر دکتر دوباره رد ام اس بودوگفت که مشکل عصبی است به نظر شما من چه کار کنم
ارسالها: 142
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Dec 2009
تشکر های اهدا شده: 1135
تشکر های دریافت شده :646 بار در 220 پست
سال تشخيص بيماري : 84
دكتر معالج : دکتر شایگان نژاد
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : اصفهان
(2010/04/12, 09:53 PM)5233 نوشته است: من مدتی عضلات گردنم درد میکرد با انجام ام ار ای تعدادی پلاک کوچک دیده شد با مراجعه به متخصص مغز اعصاب وگرفتن نوار چشم احتمال ام اس رد شد ومقداری داروی ارام بخش تجویز شدبا مصرف داروها وترس از اسم ام اس به مرور زمان تکرر ادرار و تاری دید گزگز وخاش پوست پیدا کردموبعد از شش ماه دوباره نوار وام ار ای را تکرار کردم ونظر دکتر دوباره رد ام اس بودوگفت که مشکل عصبی است به نظر شما من چه کار کنم
عزیزم علائم خیلی از بیماری ها مثل هم هستند اگه ام اس رد شده موضوع مهم اینه که در مورد علت اصلی بیماریت بیشتر تحقیق کنی
با دکتر دیگه ای موضوع رو مطرح کن و خیال خودت رو راحت کن
مهمترین چیزی که استرس بیماری رو کم می کنه علت و نوع بیماری
وقتی بیماریت رو بدونی خیالت راحت می شه حالا ام اس یا هرچیز دیگه
حتما اگه مشکلت ادامه داره با چندتا دکتر دیگه مشورت کن تا خیالت راحت بشه
ارسالها: 15
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2010
تشکر های اهدا شده: 3
تشکر های دریافت شده :8 بار در 6 پست
سال تشخيص بيماري :
دكتر معالج :
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
2010/04/13, 11:52 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2010/04/13, 11:55 AM، توسط 5233.)
من کرمانشاه هستم چطوری به انجمن دسترسی پیدا کنم اگه باید بیام تهران برام سخته
[quote='5233' pid='14771' dateline='1271146938']
من کرمانشاه هستم چطوری به انجمن دسترسی پیدا کنم اگه باید بیام تهران برام سخته چرا تهدید میکنید
ارسالها: 190
موضوعها: 8
تاریخ عضویت: Nov 2009
تشکر های اهدا شده: 342
تشکر های دریافت شده :851 بار در 277 پست
سال تشخيص بيماري : _
دكتر معالج : _
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
كاربر 5233 عزيز . شما اگه شهر خودتون انجمن نداره . ميتوني عضو نزديكترين
شهري كه انجمن ام اس داره بشي . حالا دقيقان نميدونم كجا نزديكترينه.
فك كنم سينا بتونه كمكتون كنه .
یه زحمتی براتون دارم سر نمازایی که میخونید یاد این برادر کوچیکتونم باشید . ...
منو از دعاي خودتون بي بهره نذاريد.ممنون ...
خدانگهدار همتون باشه.
خدا خودش شام تاریک سپید کنه.
دست طبیعت گل عمر مرا نچین.
ارسالها: 89
موضوعها: 42
تاریخ عضویت: Aug 2009
تشکر های اهدا شده: 101
تشکر های دریافت شده :437 بار در 74 پست
سال تشخيص بيماري : 2009
دكتر معالج : Grette
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : Norway
(2010/04/12, 09:53 PM)5233 نوشته است: من مدتی عضلات گردنم درد میکرد با انجام ام ار ای تعدادی پلاک کوچک دیده شد با مراجعه به متخصص مغز اعصاب وگرفتن نوار چشم احتمال ام اس رد شد ومقداری داروی ارام بخش تجویز شدبا مصرف داروها وترس از اسم ام اس به مرور زمان تکرر ادرار و تاری دید گزگز وخاش پوست پیدا کردموبعد از شش ماه دوباره نوار وام ار ای را تکرار کردم ونظر دکتر دوباره رد ام اس بودوگفت که مشکل عصبی است به نظر شما من چه کار کنم
salam 5233 , doktore man ham be MS mashkok bod , ba gereftane abe nokha motmaen shod ke man MS daram, man pishnahade in test ro barat daram
ارسالها: 1
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2010
تشکر های اهدا شده: 1
تشکر های دریافت شده :2 بار در 1 پست
سال تشخيص بيماري : 1388
دكتر معالج : برهان حقيقي
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : شيراز
سلام
من كاربر جديد سايت هستم و خيلي خوشحالم كه ميتونم در بحثها و اطلاعاتي كه در اين سايت مطرح ميشه با شما همراه بشم.
در رابطه با اولين روزي كه فهميدم به اين بيماري مبتلا شدم بايد بگم كه اصلا نميدونم اين روز كي اتفاق افتاد
دليلشم اينه كه خانوادم و پزشكي كه بيماري من رو تشخيص داده بود بخاطر شناختي كه از شخصيت من داشتند ، دست به يكي كردن و من رو گول زدن. البته شايدم چون نمي خواستم كه اين بيماري رو قبول كنم
حرفهاي اونها رو مبني بر منفي بودن جواب آزمايشات و ام. آر . آي سريع قبول مي كردم و دنباله حرف رو نمي آوردم.
تا زماني كه دكتر برام داروي ربيف رو تجويز كرد و آب پاكي رو ريخت روي دستم. بهم گفت كه فقط به خودت بستگي داره كه بيماريت چقدر اذيتت كنه و داشتن روحيه نقش مهمي داره و سعي كن به اين موضوع فكر نكني، خلاصه كه خيلي با من صحبت كرد و براي همين راحت اين موضوع رو قبول كردم ، دليل رفتنمم به دكتر اين بود كه نيمه راست بدنم بي حس شده بود.
آرزو ميكنم يه روز همگي در مورد روزي صحبت كنيم كه بهمون خبر بدن بيماري شما كاملا از بين رفته