از بیماری من کل فامیل و همسایگان نزدیک و دوستانم خبر دارند البته چون در ظاهر بیماریم مشخص نیست تا نگم که بیمارم هیچ کس متوجه نمیشه که ام اس دارم اگر جائی باشم که همه غریبه باشند متوجه نمیشوند که من مریضم و اصراری هم ندارم بدونند
تقریبا همه خبر دارن اما بیشترشون میدونن مریضم ولی اسمشو نمیدونن یا شاید میدونن به روم نمیارن
من دوست نداشتم بگم مریضم ولی به لطف بستری شدنهام تو بیمارستان فهمیدن مریضم
اوایل برام خیلی اهمیت نداشت که کسی بدونه یا ندونه آخه من که از عمد این بیماری رو خودم نگرفته بودم ...... پیش اومده دیگه ......
ولی بعدش احساس کردم برای پدر مادرم مهمه که کسی ندونه .... مستقیم چیزی نمی گفتن ها ... ولی من از رفتارشون فهمیدم دوست ندارن کسی خبر دار بشه....
من هم به هیچ کس هیچی نگفتم ..... :|
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را خاطره را زیر باران باید برد
2013/10/14, 04:51 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/10/14, 04:52 PM، توسط glassheart.)
(2013/10/09, 06:16 PM)گلاويژ نوشته است: خانوادم فاميلامون البته فاميل مادري اونم به خاطر لطف بركت وجود مادر گراميمم هستش آخه بنده خدا نميتونست پاي در ددل برادر و خواهرش بشينه و از درداي خودش نگه براي همين همه فهميدن
ولي خانواده پدرم به اين خاطر كه باهاشون رفت آمد نداريم پس مامانم هم دردرل باهاشون نكرده
من خودم اصولا دوست ندارم با كسي در رابطه با مريضيم صحبت كنم
چون من اصلا ام اس رو ادم حساب نميكنم كه بخوام در موردش با كسي حرف بزنم
عه عه عه چرا توهین میکنی ام اس دوست همه ماست البته دروغیم نگفتی چون جزیی از یک آدم است
(2013/10/09, 06:16 PM)گلاويژ نوشته است: خانوادم فاميلامون البته فاميل مادري اونم به خاطر لطف بركت وجود مادر گراميمم هستش آخه بنده خدا نميتونست پاي در ددل برادر و خواهرش بشينه و از درداي خودش نگه براي همين همه فهميدن
ولي خانواده پدرم به اين خاطر كه باهاشون رفت آمد نداريم پس مامانم هم دردرل باهاشون نكرده
من خودم اصولا دوست ندارم با كسي در رابطه با مريضيم صحبت كنم
چون من اصلا ام اس رو ادم حساب نميكنم كه بخوام در موردش با كسي حرف بزنم
عه عه عه چرا توهین میکنی ام اس دوست همه ماست البته دروغیم نگفتی چون جزیی از یک آدم است نه خود آدم
هیـچ دلیلی نمیبینم که بیماریمو قایم کنم.
من پرستو هستم،این قیافه و ظاهرمه،اخلاقم همینه + افتخار دارم یه بیماری کله گنده رو هم در کنارم داشته باشم و ازش مواظبت کنم!
همه از بیماری من اطلاع دارن*.
اگه لازم باشه به غریبه ها هم میگم و بهشون اطلاعات لازمو میدم.
حرف و نظر دیگران برام مهم نیست.
مهم اینه که راحت زندگی کنم و مجبور نباشم خودمو جور دیگه ای نشون بدم و مُعذب باشم و ...
* البته یه وقتایی بعضی جاها و برای هرکسی این موضوع رو مطرح نمیکنم چون حوصله ی داستان تعریف کردن ندارم! مثلا کتاب چهره ها(fb) ! کی حال داره 7 سال زندگیه ام اسی شو واسه شونصد نفر تعریف کنه! والااااا