سلام و ممنون از مطلب خوبتون..
من دانشجوی دکترای لیزر هستم و تز دکترام هم روی نوروبیولوژی هست.
این که همه اجسام از خودشون نور گسیل میکنن بر اساس دمایی که دارن، طبق قانون استفان بولتزمن معلوم و مشهوده. اما خب میدونیم که این نور جهتی و همدوس نیست و به همه طرف ساطع میشه. اما همونطور که گفتین وضعیت در سلول ها یه جور خاصه!
یعنی نوری که سلول ها از خودشون گسیل میکنن همدوسه. يعني تمام فوتون هاي ساطع شده يه شكل هستند و در يه فركانس نوسان ميكنن و از طريق اين سيستم ميتونن روي هم اثر بگذارن و ارتباط داشته باشن و تغييرات يك سلول روي كل مجموع سلولي مي تونه اثر داشته باشه. در واقع فوتون ساطع شده از سيستم هاي بيو لوژيك بيوفوتون ناميده مي شه.
در واقع هر سلول زنده با سلول هاي اطراف خودش يه هارموني رو تشكيل ميده كه از سه طريق توليد مواد شيميائي ، امواج صوتي و امواج نوري با هم ارتباط برقرار مي كنن که امواج نوری همون بیوفوتونها هستن.
مقاله ای رو که در رفرنس 4 گذاشته بودید یه نگاهی انداختم. جالب بود! نتایج اینو نشون میداد که هم مقدار تابش بیوفوتونی برای ام اسی ها بیشتر بود و هم قرینه نبود و مثلاً برای دست چپشون بیشتر از دست راستشون بود..
پس اینکه این توازن در بیماران به هم خورده مشهوده!
دکتر پوب در ادامه کارش که اومده بود یه بازه سه روزه رو بررسی کرده بود و روز دوم اینترفرون رو تزریق کرده بود هم جالب بود. اونجا نشون داه بود که بعد از روز دوم (با تزریق اینترفرون) تابش بیوفوتون پایین میاد ولی انگار هنوز به حد طبیعیه یه انسان سالم نمیرسه! ولی مشکل عدم قرینه بودن تابش برای دست های راست و چت حل نشده و اینطور نتیجه گرفته که درمان اینترفرون چندان هم کارآمد نیست..و البته این همون چیزیه که در بروشور داروهای خودمونم هست دیگه! حالا بسته به اینترفرون مصرفی، حدودای 40 درصد (حالا با یه کم بالا پاییین) کنترل حمله ها و عود بیماری رو داره و با درصد کمتری هم به خوب شدن پلاکها کمک میکنه.. و اینترفرون درمان قطعی اماس نیست بلکه کنترل کننده هست.
عقل سلیم هم میگه قاعدتا باید یه چیزی هارمونی طبیعی سلول ها رو به هم بزنه که این گلبولهای سفید بیان به میلین خودی حمله کنن و اونو از بین ببرن وگرنه که طبیعت بدن این کارو نمیکنه..
حالا همون علته که ناشناختس قاعدتا باعث همین عدم تطابق تابش بیوفوتونی سلولهای شخص اماسی با شخص سالم هم میشه، چون سلولهاش هارمونی طبیعیِ خودشون رو از دست دادن..
بله یه راه کارش اینه که گیاهان رو تست کنن تا بخشی از این ناموزونی رو با فرایندهای طبیعی اصلاح کنن که به نظر میاد این مورد آزمون و خطاش زیاده! چون به نظرم، شخص به شخص فرق میکنه و نمیشه نسخه یکسان واسه همه پیچید. از طرفی زمان بر هم هست.
اما یه راهکاره دیگه که الان رو بورس هست همین لیزر تراپی با انرژی پایین هست.. خب لیزر که خودش همدوسه راحتتر میتونه با این تابش همدوس بیوفوتون کوپل شه و این ناهماهنگی رو هماهنگ کنه.. والان هم با پیشرفت تکنولوژی لیزری دیگه نگران جذب و اثرات ابلیشن هم نیستیم.. این راهکار چون میتونه موازی کارهای تحقیقاتی من هم باشه بیشتر به دل من میشینه..
و اینا همه یه سری کارهاییه که داره در فاز تحقیقات انجام میشه و دست آخر ممکنه اثرات خوبی هم داشته باشه، حتی بهتر از اینترفرون تراپی..
و انشالله روزی که علت واقعی اماس شناخته میشه، به تناسبش درمان اصلی این بیماری هم میاد..
بازم متشکر از مطلب مفیدتون. استفاده کردیم..
من دانشجوی دکترای لیزر هستم و تز دکترام هم روی نوروبیولوژی هست.
این که همه اجسام از خودشون نور گسیل میکنن بر اساس دمایی که دارن، طبق قانون استفان بولتزمن معلوم و مشهوده. اما خب میدونیم که این نور جهتی و همدوس نیست و به همه طرف ساطع میشه. اما همونطور که گفتین وضعیت در سلول ها یه جور خاصه!
یعنی نوری که سلول ها از خودشون گسیل میکنن همدوسه. يعني تمام فوتون هاي ساطع شده يه شكل هستند و در يه فركانس نوسان ميكنن و از طريق اين سيستم ميتونن روي هم اثر بگذارن و ارتباط داشته باشن و تغييرات يك سلول روي كل مجموع سلولي مي تونه اثر داشته باشه. در واقع فوتون ساطع شده از سيستم هاي بيو لوژيك بيوفوتون ناميده مي شه.
در واقع هر سلول زنده با سلول هاي اطراف خودش يه هارموني رو تشكيل ميده كه از سه طريق توليد مواد شيميائي ، امواج صوتي و امواج نوري با هم ارتباط برقرار مي كنن که امواج نوری همون بیوفوتونها هستن.
مقاله ای رو که در رفرنس 4 گذاشته بودید یه نگاهی انداختم. جالب بود! نتایج اینو نشون میداد که هم مقدار تابش بیوفوتونی برای ام اسی ها بیشتر بود و هم قرینه نبود و مثلاً برای دست چپشون بیشتر از دست راستشون بود..
پس اینکه این توازن در بیماران به هم خورده مشهوده!
دکتر پوب در ادامه کارش که اومده بود یه بازه سه روزه رو بررسی کرده بود و روز دوم اینترفرون رو تزریق کرده بود هم جالب بود. اونجا نشون داه بود که بعد از روز دوم (با تزریق اینترفرون) تابش بیوفوتون پایین میاد ولی انگار هنوز به حد طبیعیه یه انسان سالم نمیرسه! ولی مشکل عدم قرینه بودن تابش برای دست های راست و چت حل نشده و اینطور نتیجه گرفته که درمان اینترفرون چندان هم کارآمد نیست..و البته این همون چیزیه که در بروشور داروهای خودمونم هست دیگه! حالا بسته به اینترفرون مصرفی، حدودای 40 درصد (حالا با یه کم بالا پاییین) کنترل حمله ها و عود بیماری رو داره و با درصد کمتری هم به خوب شدن پلاکها کمک میکنه.. و اینترفرون درمان قطعی اماس نیست بلکه کنترل کننده هست.
عقل سلیم هم میگه قاعدتا باید یه چیزی هارمونی طبیعی سلول ها رو به هم بزنه که این گلبولهای سفید بیان به میلین خودی حمله کنن و اونو از بین ببرن وگرنه که طبیعت بدن این کارو نمیکنه..
حالا همون علته که ناشناختس قاعدتا باعث همین عدم تطابق تابش بیوفوتونی سلولهای شخص اماسی با شخص سالم هم میشه، چون سلولهاش هارمونی طبیعیِ خودشون رو از دست دادن..
بله یه راه کارش اینه که گیاهان رو تست کنن تا بخشی از این ناموزونی رو با فرایندهای طبیعی اصلاح کنن که به نظر میاد این مورد آزمون و خطاش زیاده! چون به نظرم، شخص به شخص فرق میکنه و نمیشه نسخه یکسان واسه همه پیچید. از طرفی زمان بر هم هست.
اما یه راهکاره دیگه که الان رو بورس هست همین لیزر تراپی با انرژی پایین هست.. خب لیزر که خودش همدوسه راحتتر میتونه با این تابش همدوس بیوفوتون کوپل شه و این ناهماهنگی رو هماهنگ کنه.. والان هم با پیشرفت تکنولوژی لیزری دیگه نگران جذب و اثرات ابلیشن هم نیستیم.. این راهکار چون میتونه موازی کارهای تحقیقاتی من هم باشه بیشتر به دل من میشینه..
و اینا همه یه سری کارهاییه که داره در فاز تحقیقات انجام میشه و دست آخر ممکنه اثرات خوبی هم داشته باشه، حتی بهتر از اینترفرون تراپی..
و انشالله روزی که علت واقعی اماس شناخته میشه، به تناسبش درمان اصلی این بیماری هم میاد..
بازم متشکر از مطلب مفیدتون. استفاده کردیم..
نگران منی به تو قرصه دلم
تو کنار منی نمی ترسه دلم
تو کنار منی نمی ترسه دلم