•  قبلی
  • 1
  • ...
  • 404
  • 405
  • 406(current)
  • 407
  • 408
  • ...
  • 429
  • بعدی 
امتیاز موضوع:
  • 43 رأی - میانگین امیتازات : 4.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ازدواج و ام اس
سلام دوستان من 16ساله ام اس دارم الان 5ساله که ازدواج کردم،بنظرمن طرف مقابل خیلی مهمه تواین مساله
خانواده همسرم باازدواج مامخالف بودن هم بخاطر بیماریم هم بخاطراینکه من ازهمسرم بزرگتربودم ولی بالاخره تونست خانوادش روراضی کنه باهم ازدواج کردیم الان هم [/size]زندگی خوبی داریم
 تشکر شده توسط : alireza1111 , hamid_147 , paeeze , silent , برگ 7 , پریا حقیقت پور
(2016/09/29, 09:30 AM)مارییا نوشته است: سلام.ببخشید اینجا کسی قبله ازدواجش ام اس داشته؟میشه اگه کسی بوده پیام خصوصی بهم بده.من قبل از ازدواجم ام اس گرفتم والان دوساله عقد هستم وبتافرون مصرف میکنم مادرم هزینه داروما تقبل کرد وگفت آیتده دخترما تامین می کنم حتی موقعی که داشتم خانه هم براش می خرم.الان بهم میگه مامانت بهم قول داده.یا میخواسته با دروغ پیش ببره یا می خواسته منا به تو غالب کنه.ولی من با شوهرم هیچ مشکلی ندارم.

من متوجه نشدم . اگه همسرتون اینا رو گفتن ، چطور میگید مشکلی نیست ؟ اگه شما رو دوست دارن نباید شما و خونوادتون رو تحت فشار قرار بدن .

امیدوارم برداشت من غلط باشه . ولی اگه مادرتون چیزی خریدن حتما به نام خودتون باشه و به نام شما بمونه . ممکنه قصد سوء استفاده داشته باشن.

البته منو ببخشید ، نمیتونم نظرم رو نگم که مواظب عواقب ازدواج با همچین افرادی باشید . چون ازدواج باید سبب آرامش بشه نه خدای نکرده تنش و استرس و...
چشم ها را بـایـد شست  . ، . جـــور دیـگـر بـایــد دیـــد
 تشکر شده توسط : silent , برگ 7 , پریا حقیقت پور , Maryam95
شاید مشکلات من ازهمتون کمتر باشه ولی منم به اندازه ی خودم توی این چندساله سختی کشیدم و حرف شنیدم که یه مقداریش هم بخاطر مریضیم بود
زیاد خواستگار نداشتم واقعیتش ولی اگر کسی به دلم مینشست بهش میگفتم مریضم اونام میرفتن....
دوروز پیش عصری یه خانمی اومد واسه پسرش منو دید من فقط یکی از مشکلاتمو گفتم بهش (همونی که توی خیلی از تاپیکها گفتم وچندتا از بچه های تلگرامی خوب میدونن)اونم گفت اشکال نداره مهم نیست اخلاقت مهمه و ایمان...
رفتش یه ساعت بعد زنگ زد گفت میخوام پسرمو بیارم(چون از تهران اومده بودن قم نمیخواستند دوباره کاری کنند )مادرمم گفت باشه
خلاصه پسرشو آورد رفتیم توی اتاق گذاشتم حسابی حرفاشو زد آخراش گفتم من یه مشکلی دارم که درحال تشخیص هستم واقعیتش اینه که هزینه ی درمانم الان چیزی درنمیاد بخاطر بیمه ام ولی با بیمه ی شما (تامین اجتماعی بود)شاید ماهی یک میلیون بشه!!!اولش یه جوریش شد بعد گفت اصلا مهم نیست جور میشه و ازین حرفها
درضمن اینم بگم که این آقا کلا با شغل خانم مشکل داشت یعنی مثلا نمیشد بگم خودم هزینه درمانمو میدم....
خلاصه فردا ظهرش مادرش اس ام اس داد به مادرم گفت قسمت نیست و ازین حرفها ببخشید مزاحم شدیم
منم اصلا ناراحت نشدم
فقط دیگه قید ازدواج رو زدم و اصلا دیگه نمیخوام ذهنمو درگیر کنم ...آسایشم واسم مهمتره شاید آدم توی مجردی آسایشش بیشتر از متاهلی باشه تصمیم گرفتم دیگه حرص نخورم!!!happy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gif
 تشکر شده توسط : hadisss , paeeze , پریا حقیقت پور
(2016/10/02, 09:58 PM)silent نوشته است: شاید مشکلات من ازهمتون کمتر باشه ولی منم به اندازه ی خودم توی این چندساله سختی کشیدم و حرف شنیدم که یه مقداریش هم بخاطر مریضیم بود
زیاد خواستگار نداشتم واقعیتش ولی اگر کسی به دلم مینشست بهش میگفتم مریضم اونام میرفتن....
دوروز پیش عصری یه خانمی اومد واسه پسرش منو دید من فقط یکی از مشکلاتمو گفتم بهش (همونی که توی خیلی از تاپیکها گفتم وچندتا از بچه های تلگرامی خوب میدونن)اونم گفت اشکال نداره مهم نیست اخلاقت مهمه و ایمان...
رفتش یه ساعت بعد زنگ زد گفت میخوام پسرمو بیارم(چون از تهران اومده بودن قم نمیخواستند دوباره کاری کنند )مادرمم گفت باشه
خلاصه پسرشو آورد رفتیم توی اتاق گذاشتم حسابی حرفاشو زد آخراش گفتم من یه مشکلی دارم که درحال تشخیص هستم واقعیتش اینه که هزینه ی درمانم الان چیزی درنمیاد بخاطر بیمه ام ولی با بیمه ی شما (تامین اجتماعی بود)شاید ماهی یک میلیون بشه!!!اولش یه جوریش شد بعد گفت اصلا مهم نیست جور میشه و ازین حرفها
درضمن اینم بگم که این آقا کلا با شغل خانم مشکل داشت یعنی مثلا نمیشد بگم خودم هزینه درمانمو میدم....
خلاصه فردا ظهرش مادرش اس ام اس داد به مادرم گفت قسمت نیست و ازین حرفها ببخشید مزاحم شدیم
منم اصلا ناراحت نشدم
فقط دیگه قید ازدواج رو زدم و اصلا دیگه نمیخوام ذهنمو درگیر کنم ...آسایشم واسم مهمتره شاید آدم توی مجردی آسایشش بیشتر از متاهلی باشه تصمیم گرفتم دیگه حرص نخورم!!!happy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gif

به قول معروف نمیخوام مثل پیرزن ها غر بزنم و ناله و نفرین سر بدم
ولی
همینایی که میشنون ماها مشکل داریم و میرن تو افق، خودشون میدونن که در حال حاضر سالمن و حتما سالم باقی خواهند ماند؟Cheshm-posht2
باور کنید خیلی هاشون کلی بیماری دارن یا نمیدونن یا اصلا تو جلسه خواستگاری بیان نمیکنن
یه آقایی رو میشناسم که بیماری پوستی داشته بعد ازدواج همسرش فهمید. بهش گفت چرا نگفتی میگه فکر کردم اگزما دارم و یه پماد بزنم خوب میشه!!!!!!
ببینید یه همچین موجوداتی هستند(منظورم فقط آقایون نیست کلی گفتم، همه ی اونایی که فکر میکنن سالمن)


به خود آی,خود تو جان جهانــــــی...













 تشکر شده توسط : silent , hadisss , پریا حقیقت پور , Maryam95
عشق از آن مردان شجاع است براي ترسوها مادرانشان زن مي گيرد. نزار قباني
حالا ببين بخون تحقيق كن فكر كن و راه درستشو پيدا كن ولي مثل ترسوها صحنه رو ترك نكن عزيز من و ما
مرگ و زندگی در قدرت زبان است.
 تشکر شده توسط : silent , پریا حقیقت پور
من مشکل ظاهریم رو به مادرها یا خواهرهایی که میان میگم ولی اصل قضیه رو به خود پسر میگم که معمولا هم قبول نمیکنند.
منم با شما پائیزه موافقم همش پیش خودم میگم توی هر مطبی که میرم از هررنج سنی هست پیرو جوون بچه و بزرگ بعد چه جوریه که هر کس میاد خواستگاری من کاملا سالمه؟؟؟شانسه والا
نمیدونم شایدم به قول شما مخفی کاری میکنند....
 تشکر شده توسط : coffeedot , paeeze , برگ 7 , پریا حقیقت پور , Maryam95
من یک ساله که ازدواج کردم خانواده همسرم از بیمار بودنم چیزی نمیدونن با همسرم دوسال دوست بودیم و منم یک سال بعد از دوستیمون فهمیدم ام اس دارم خیلی بهش اصرار کردم که ولم کنه و بیشتر فکر کنه یکبار هم همین اتفاق افتاد و خواست که بیشتر فکر کنه خیلی کش مکش داشتیم تا بلاخره ازدواج کردیم چون واقعا همديگه رو دوست داشتیم الانم زندگيمون خداروشکر خوبه و همسرم خیلی حواسش بهم هست اما خب زندگی کردن با یه آدم سالم سخته بیشتر دلم براش میسوزه که گیر من افتاده! من مثل همه شما حساسم زودرنجم و وقتی خانواده همسرم نمیدونن که وقتی من ناراحت میشم و استرس طولانی مدت داشته باشم ممکنه اتفاق بدی برام بیفته Confused کلا سخته دیگه ای کاش این بیماری ربطی به استرس و ناراحتی نداشت چون من واقعا سختمه بعد از هر ناراحتی سرگیجه م بیشتر ميشه و پاهام ضعف میگیره angry2 و ميدونم که ناراحتی همیشه هست مجرد هم بودمم کلی غم و غصه داشتم
 تشکر شده توسط : آنا , پریا حقیقت پور
(2016/10/07, 09:27 PM)nilan نوشته است: من یک ساله که ازدواج کردم خانواده همسرم از بیمار بودنم چیزی نمیدونن با همسرم دوسال دوست بودیم و منم یک سال بعد از دوستیمون فهمیدم ام اس دارم خیلی بهش اصرار کردم که ولم کنه و بیشتر فکر کنه یکبار هم همین اتفاق افتاد و خواست که بیشتر فکر کنه خیلی کش مکش داشتیم تا بلاخره ازدواج کردیم چون واقعا همديگه رو دوست داشتیم الانم زندگيمون خداروشکر خوبه و همسرم خیلی حواسش بهم هست اما خب زندگی کردن با یه آدم سالم سخته بیشتر دلم براش میسوزه که گیر من افتاده! من مثل همه شما حساسم زودرنجم و وقتی خانواده همسرم نمیدونن که وقتی من ناراحت میشم و استرس طولانی مدت داشته باشم ممکنه اتفاق بدی برام بیفته Confused کلا سخته دیگه ای کاش این بیماری ربطی به استرس و ناراحتی نداشت چون من واقعا سختمه بعد از هر ناراحتی سرگیجه م بیشتر ميشه و پاهام ضعف میگیره angry2 و ميدونم که ناراحتی همیشه هست مجرد هم بودمم کلی غم و غصه داشتم

الان دو ساله ام اس دارین مراقب باشین من تا شش سالگی مشکل نداشتم بیشتر نیاز به مشاور دارین میشه تا اخرش خوب باشین میشه .. بستگی به خودتون داره همسرتون که هست کمکتون میکنه ... باید بیخیال بودنو یاد بگیرین تو زندگی غم هست استرس هست و .. خیلی چیزای دیگه خودتون باید حذف کردن استرس رو یاد بگیرین تو کار و تو زندگی .قدر موقعیتو بدونین من با نه فهمیدم ام اس دارم و با حمله ای که نه سرم آورد روبرو شدم کل بدنم سر شد و برگشت ولی پلاکاش تو نخاع و سرم هست. خانواده همسرتون رو همسرتون باید حل کنه موضوع مهمی نیست
شاید امروز اون روزی باشه که در آینده منتظرشم..ما فقط شاید تجربش کرده باشیم که روزمره امروز شاید آرزوی فردامون بشه..305320_JC_thinking
 تشکر شده توسط : پریا حقیقت پور
(2016/10/07, 11:29 PM)i_sh نوشته است:
(2016/10/07, 09:27 PM)nilan نوشته است: من یک ساله که ازدواج کردم خانواده همسرم از بیمار بودنم چیزی نمیدونن با همسرم دوسال دوست بودیم و منم یک سال بعد از دوستیمون فهمیدم ام اس دارم خیلی بهش اصرار کردم که ولم کنه و بیشتر فکر کنه یکبار هم همین اتفاق افتاد و خواست که بیشتر فکر کنه خیلی کش مکش داشتیم تا بلاخره ازدواج کردیم چون واقعا همديگه رو دوست داشتیم الانم زندگيمون خداروشکر خوبه و همسرم خیلی حواسش بهم هست اما خب زندگی کردن با یه آدم سالم سخته بیشتر دلم براش میسوزه که گیر من افتاده! من مثل همه شما حساسم زودرنجم و وقتی خانواده همسرم نمیدونن که وقتی من ناراحت میشم و استرس طولانی مدت داشته باشم ممکنه اتفاق بدی برام بیفته Confused کلا سخته دیگه ای کاش این بیماری ربطی به استرس و ناراحتی نداشت چون من واقعا سختمه بعد از هر ناراحتی سرگیجه م بیشتر ميشه و پاهام ضعف میگیره angry2 و ميدونم که ناراحتی همیشه هست مجرد هم بودمم کلی غم و غصه داشتم

الان دو ساله ام اس دارین مراقب باشین من تا شش سالگی مشکل نداشتم بیشتر نیاز به مشاور دارین میشه تا اخرش خوب باشین میشه .. بستگی به خودتون داره همسرتون که هست کمکتون میکنه ... باید بیخیال بودنو یاد بگیرین تو زندگی غم هست استرس هست و .. خیلی چیزای دیگه خودتون باید حذف کردن استرس رو یاد بگیرین تو کار و تو زندگی .قدر موقعیتو بدونین من با نه فهمیدم ام اس دارم و با حمله ای که نه سرم آورد روبرو شدم کل بدنم سر شد و برگشت ولی پلاکاش تو نخاع و سرم هست. خانواده همسرتون رو همسرتون باید حل کنه موضوع مهمی نیست

بعد از تشخیص بیماریم با اطلاعاتی که به دکترم دادم متوجه شدیم که من از 8 سال پیش به این بیماری مبتلا بودم و پزشکان محترمی که پیششون ميرفتم حمله های منو ميخواستن با آرام بخش مداوا کنن! در اصل دوساله دارو استفاده میکنم
خانواده همسرمم گاهی دلم ميخواد بهشون بگم ولی نميشه همسرم دوست نداره اونا بدونن
مثلا روزه داری برای من واقعا سخته و سردرد های وحشتناکی میگیرم اما خب مدام ازم میپرسن که چرا!؟ و سوالات آزار دهنده ی دیگه...
 تشکر شده توسط : parva , پریا حقیقت پور
روزه که الان بگیرین میگن چرا سالماش نمیگیرنhappy0065.gif
موفق باشین
شاید امروز اون روزی باشه که در آینده منتظرشم..ما فقط شاید تجربش کرده باشیم که روزمره امروز شاید آرزوی فردامون بشه..305320_JC_thinking
 تشکر شده توسط : nilan , پریا حقیقت پور
  
  •  قبلی
  • 1
  • ...
  • 404
  • 405
  • 406(current)
  • 407
  • 408
  • ...
  • 429
  • بعدی 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  داستان ازدواج یک ام اسی آذرستون 36 25,184 2020/07/18, 08:37 PM
آخرین ارسال: یاسمین123
  بیماری خود را قبل از ازدواج با همسر آینده مطرح کنید آیدا 35 10,739 2019/12/01, 08:57 PM
آخرین ارسال: آرزو
  نحوه برخورد خانواده همسر پس از ازدواج عمومهربان 76 43,428 2017/07/26, 09:57 PM
آخرین ارسال: famoon
Heart موافق و مخالف ازدواج shams_taban2000@yahoo.com 160 93,834 2017/07/12, 11:58 AM
آخرین ارسال: famoon
  آمادگی و شرایط مناسب برای ازدواج m_o 0 4,114 2013/02/01, 11:49 AM
آخرین ارسال: m_o



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
8 مهمان