ارسالها:  204 
	موضوعها: 0 
	تاریخ عضویت:  Aug 2012
	
 تشکر های اهدا شده: 2558 
	تشکر های دریافت شده :3708 بار در 925 پست
  
	 
	
		سال تشخيص بيماري : ندارم 
		دكتر معالج : ندارم 
		داروي مورد استفاده : ام اس ندارم 
		محل سکونت : نامعلوم
	 
 
	
	
		 (2014/05/06, 08:25 PM)مریم۷۲ نوشته است:  دلم میخواد دیگه نیام تو این تاپیک و این آخرین بارم باشه!!! 
خدای من بهتر میدونه چقدر دلم آزرده میشه از حرفای بی اساس و بی سرو ته آدمای کم دانِ !!! اطرافم.. 
کسایی که در مورد ام اس بدترینشو میدونن و وقتی از ام اس من با خبر میشن میگن آدمای عادی وسالم نمیتونن با این قضیه کنار بیان چون ممکنه تو چند وقت دیگه فلج شی!! 
 من قید ازدواج رو زدم فعلا  
اما فقط میخوام بگم ای کاش این همه ادعاو این همه منم منم ها یه کم فقط یه کم عملی میشد.. 
اگه قرار باشه به حرف های این اون باشه که..... به هیچ وجه به حرفهاشون توجه نکن این افراد چون خودشون به هیچی نرسیدن دوس دارن دیگرانم مثل خودشون فرض کنن   
	 
	
	
	
		
	 
 
 
 
 
	
	
	
		
	ارسالها:  55 
	موضوعها: 0 
	تاریخ عضویت:  Sep 2013
	
 تشکر های اهدا شده: 543 
	تشکر های دریافت شده :265 بار در 71 پست
  
	 
	
		سال تشخيص بيماري : 87 
		دكتر معالج : اخوی زادگان-کلانی- 
		داروي مورد استفاده : رسیژن 
		محل سکونت : قزوین
	 
 
	
	
		من یه همکلاسی دارم بنده خدا فلجه ولی بااین اوصاف زن وبچه داره واین مشکلش هم از بچه گیش باهاش بوده. 
 
اینا همه بازیه زندگیه. یکی دیگه رو می شناسم هردوتا چشماش نابینا بود اما ازدواج کرد . خدا مواظبمونه . بچه ها امیدمون به خدا باشه حل می شه
	 
	
	
	
		
	 
 
 
 
		   تشکر شده توسط : |  hadisss ,  omid_nejad ,  ostad2000 ,  همسر یک قهرمان ,  سها ,  behzad mkh ,  paeazan ,  حکمت خدا ,  اميدوار ,  arezooo82 ,  ehsan 10054 ,  M.Mobin ,  مریم امیدوار |   
		 |   
	
	
	
		
	ارسالها:  82 
	موضوعها: 0 
	تاریخ عضویت:  Nov 2013
	
 تشکر های اهدا شده: 11019 
	تشکر های دریافت شده :5961 بار در 2918 پست
  
	 
	
		سال تشخيص بيماري : 92 
		دكتر معالج : مقدسى 
		داروي مورد استفاده : سینووکس 
		محل سکونت : 
	 
 
	
	
		ازدواج؟؟؟؟   
اصلاً نميتونم دركش كنم  
هر جورى حساب ميكنم به نظرم اشتباه   
از ترحم و منت گذاشتن بدم مياد    
	 
	
	
 
 
	
		
	 
 
 
 
	
	
	
		
	ارسالها:  281 
	موضوعها: 2 
	تاریخ عضویت:  Jan 2014
	
 تشکر های اهدا شده: 3519 
	تشکر های دریافت شده :6831 بار در 2229 پست
  
	 
	
		سال تشخيص بيماري : 87 
		دكتر معالج : اقای خانعلی 
		داروي مورد استفاده :  
		محل سکونت : تهران
	 
 
	
	
		هرچی هی میخوام نیام این تاپیک بازم نمیتونم  
اشتباهه ازدواج ماها...همین
	  
	
	
	
		
	 
 
 
 
	
	
	
		
	ارسالها:  146 
	موضوعها: 3 
	تاریخ عضویت:  Mar 2013
	
 تشکر های اهدا شده: 5224 
	تشکر های دریافت شده :6869 بار در 1929 پست
  
	 
	
		سال تشخيص بيماري : آخرای اسفند91 
		دكتر معالج : دکتر قلیانچی 
		داروي مورد استفاده : ریتوکسی ماب 
		محل سکونت : غرب مازندران
	 
 
	
	
		به نظر من اشتباه نیست ازدواج خیلی هم خوبه و لازمه  
 منتها اصلا شرایطش جور نمیشه 
 مخصوصا واسه من الآن بحث ms مطرح نیست چون خودم میدونم خوبم و هیچ مشکلی با مریزم ندارم,بحث اوضاع اقتصادی مطرحه باوجود اینکه چندساله کار میکنم ولی..., جرات نمیکنم قدمی از قدم بردارم چون یه طرف بحث خرج زندگی یه طرف msهست  
داستان خرج اولیه عروسی هم که خودش یه کتابه,وگرنه من خیییییییییلی هم خوبم سالمم حالمم عالیه هرکی هم بهم بگه نه میگم شکرخداحتما شخص بهتری توراهه  
	 
	
	
خدا مرا مورد لطفش قرارداده...
 
	
		
	 
 
 
 
	
	
	
		
	ارسالها:  295 
	موضوعها: 4 
	تاریخ عضویت:  May 2012
	
 تشکر های اهدا شده: 992 
	تشکر های دریافت شده :2312 بار در 542 پست
  
	 
	
		سال تشخيص بيماري : 85 
		دكتر معالج : دکتر مقدسي 
		داروي مورد استفاده : فینگولیمد 
		محل سکونت : تهران
	 
 
	
	
		به نظر من مشکل ام اس نیست مشکل کمبود اعتماد به نفس ماست که میندازیم گردن ام اس ولی خیالتون راحت بت این طرز تفکر اونی که می بازه ماییم نه کس دیگه  
پیشنهاد می کنم به همه کتاب شفای زندگی مال لوییز هی رو بخونین فوق العاده عالیه 
دوستون دارم
      ]
	  
	
	
مرگ و زندگی در قدرت  زبان است.
 
	
		
	 
 
 
 
	
	
	
		
	ارسالها:  27 
	موضوعها: 0 
	تاریخ عضویت:  Dec 2013
	
 تشکر های اهدا شده: 767 
	تشکر های دریافت شده :479 بار در 143 پست
  
	 
	
		سال تشخيص بيماري : 1387 
		دكتر معالج : دکتر تقیا سعیدی 
		داروي مورد استفاده : ربیف - Merck Serono 
		محل سکونت : بیرجند
	 
 
	
	
		من هروقت میرم دکتر میگه چرا ازدواج نمیکنی اگه فرد مناسبی برات اومد و شرایط تو قبول کرد حتمن ازدواج کن میگه الان چند ساله مشکلی نداری بهت قول میدم ازدواج کنی خوب خوب بشی البته با یه شوهر خوب و اقا   
که به نظرم نباشه همچین شوهری البته ارزو بر جوانان عیب نیست   
توکل به خدا هرچه صلاحمونه همون بشه  
امین   
	 
	
	
شب است و یاد تو مرا پر از بهانه میکند ، چه کرده ای که دل چنین تو را بهانه میکند
 
	
		
	 
 
 
 
	
	
	
		
	ارسالها:  8 
	موضوعها: 0 
	تاریخ عضویت:  Mar 2014
	
 تشکر های اهدا شده: 0 
	تشکر های دریافت شده :25 بار در 8 پست
  
	 
	
		سال تشخيص بيماري : 89 
		دكتر معالج : اشرفیان 
		داروي مورد استفاده :  
		محل سکونت : 
	 
 
	
		
		
		2014/05/23, 01:45 PM 
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2014/05/23, 01:48 PM،  توسط مژگان 68.)
		
	 
	
		حالا با تمام نظراتی که گفته اید"چه کسی این کار رو انجام داده و به طرف مقابلش گفته؟نتیجش چی شد؟  
 
لیلی جان کتاب شفای زندگی مال لوییز هی در مورد چی هستش؟
	  
	
	
	
		
	 
 
 
 
	
	
	
		
	ارسالها:  146 
	موضوعها: 3 
	تاریخ عضویت:  Mar 2013
	
 تشکر های اهدا شده: 5224 
	تشکر های دریافت شده :6869 بار در 1929 پست
  
	 
	
		سال تشخيص بيماري : آخرای اسفند91 
		دكتر معالج : دکتر قلیانچی 
		داروي مورد استفاده : ریتوکسی ماب 
		محل سکونت : غرب مازندران
	 
 
	
		
		
		2014/05/29, 04:42 PM 
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2014/05/29, 04:43 PM،  توسط Exhautless.)
		
	 
	
		سال87یه سری ازدوروبریا تویه حرکت انتهاری ازدواج کردن,داداش کوچیکم برگشت گفت تاتنور داغه توهم نونو بچسبون  
کاشکی چسبونده بودیم حالا دیگه خیلی سخته نه نونی و نه تنوریو این ام اس هم کارارو سخت تر کرده  
	 
	
	
خدا مرا مورد لطفش قرارداده...
 
	
		
	 
 
 
 
	
	
	
		
	ارسالها:  195 
	موضوعها: 0 
	تاریخ عضویت:  May 2014
	
 تشکر های اهدا شده: 3181 
	تشکر های دریافت شده :5723 بار در 1976 پست
  
	 
	
		سال تشخيص بيماري : 1382 
		دكتر معالج : دکتر محمدعلی صحراییان 
		داروي مورد استفاده : آونکس - Biogen 
سینووکس - سیناژن 
		محل سکونت : قم
	 
 
	
	
		 (2014/04/08, 01:33 PM)مریییم نوشته است:  امروز تو محل کار یه خانوم با روی خندون اومد پیشم خب منم مثل همیشه یه لبخندی به لبام دارم 
گفت برادر من شما رو اینجا دیده و از شما خوشش اومده  
اومدم بپرسم ببینم قصد ازدواج دارید من که بار اولم نبود اونجا ازم خواستگاری میکردن با همون لبخند بهش گفتم نه من قصد ازدواج ندارم دیدم که دیگه اون لبخندش از بین رفت گفت ندارید گفتم نخیر  
وقتی رفت از اتاق بیرون پرده رو زدم کنار دیدم رفت پیش یه آقایی و باهم رفتن بعد چند دقیقه خود اون آقا به بهونه پروندش اومد پمنم که فهمیدم اون بوده با اخم کارشو راه انداختم و رفت 
نمیدونم باید چیکار کنم  دلم میخواد یه حلقه فورمالیته بندازم تو دستام ولی نمیدونم چجوری جواب این همه همکارا رو بدم 
مجبورم همینطوری سر کنم! 
عزیزم منم یه مدت همین کار رو کردم و از یه حلقه فرمالیته استفاده کردم. ولی دیدم این فقط برای غریبه ها جواب میده با اشناها چه کار باید کرد.
	  
	
	
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد 
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد...
 
	
		
	 
 
 
 
	 
 |