2012/10/16, 10:52 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 2012/10/16, 10:55 PM، توسط reihane.)
ممنونم ساغر جون که یا حوصله جواب دادی !!!!
ولی مشکل اینجاست که ازدواج من یه ازدواج سنتیه یعنی رابطه ی قبلی وجود نداشته!!!!!! این یکم گفتن ام اس رو سخت میکنه!!!!!!
سلام ريحانه جان
اول از همه خودت ام اس و قبول داري؟ميشناسيش؟اگه جوابت اره هست پس سخت نيست چيزي و كه خودت قبول داري بايد به طرفت همونطور بقبولوني
درسته كه ميگي سخته اما شما اطلاعات زيادي به ما نداديچند جلسه از خواستگاريت ميگذره؟چقدر ميشناسيش؟ادم سنجيده و پخته اي هستش؟مطمئني به درد هم ميخوريد و معيارهاتون مناسب هم؟يا فقط مسئله ام اس ذهن ات و مشغول كرده؟
اگه برا همه اين سوالهام جوابت مثبته بهتره بگم خيلي راحت ميتوني بهش بگي كه اقاي فلاني من و شما خيلي تفاهم ها داريم و ميتونيم باهم خوشبخت بشيم اما مسئله اي هستش كه بهتره بدونيد اونم اينكه من مبتلا به بيماري ام اس هستم شما ميتونيد با دكترم صحبت كنيد و درباره اين بيماري پرس و جو كنيد و بعد تصميم نهاييتون و بگيريد هر چي كه بشه من دركتون ميكنم(اگه خواستي ميتوني بهش بگي كه بين خودتون بمونه همين)اگه ادم پخته اي باشه ميره تحقيق ميكنه اما انتظار نداشته باش شوكه نشه يا زود بله بگه چون شايد نتونه از مسوليت اين زندگي بر بياد شايد هم بعد مدت زيادي جواب بده فقط بايد بهش فرصت بدي....هرچه پيش ايد خوش ايد
در این خاک, در این خاک
در این مزرعه ی پاک
به جز عشق, به جز مهر
دگر بذر, نَکاریم...!
عزيزم ازدواج سنتى هم كه باشه چند جلسه رو ميزارن براى اشنايى.سعى كن تو اين چند جلسه يه جورى حاليش كنى كه يه چيزى هست.اولش بگو بنا به دلايلى تحت نظر دكترم.اسم ام اس رو نيار شايد از قبل ذهنيت خوبى نسبت بهش نداشته باشه اول راجع به وضعيت بيماريت و شرايطت و اينكه بيماريت چه جورى شروع شد براش حرف بزن .اول خوب مقدمه چينى كن بعد اسم ام اس رو بگو.
منتظر خبراى خوش هستيم
براى تو
براى چشمهايت..
براى من
براى دردهايم..
براى ما
اى كاش خدا كارى بكند...
(2012/09/02, 09:36 PM)paeeze نوشته است: عزیزمن چه ربطی داره؟!یعنی هرکس مارو قبول نکنه بی شخصیته؟!این ماییم که بهش.ن باید نشون بدیم بیماریمون بد جا افتاده ....خیلی ها دوست دارن زندگیشون بدون استرس که وجود نداره کم استرس باشه و یه فردی که بیماری مزمن داره رو قبول نمیکنه.
مثلا خود شما قبل اینکه ام اس بگیری میدونستی دقیق چیه؟یکی میومد میگفت ام اس داره با آغوش باز پذیرا بودین؟
عزیزم فکر کنم شما تجربش رو نداشتی!رفتن داریم تا رفتن!بله.همه کسایی که اومدن تو زندگی من و رفتن مشکل شخصیتی داشتن که با اون حالت رفتن!
اگه کسی میومد و ام اس داشت،اگر قبول هم نمیکردم ، مطمئنا باعث تشدید بیماریش هم نمیشدم!!!
با سلام
این عقیده من که با هرشرایطی تو زندگی داری حتی این بیماری میتونی ازدواج کنی و زندگی خوبی داشته باشی چون به نظرم ادمهای سالمش قدرشون رو نمیدونن و میگن تو ام اسی نمیتونن باهم ازدواج کنن ولی چرا؟ حداقل مثل هم باشن بهتر همو درک میکنن و باهم کنار میان تا بکسی که سالم بخوای ازدواج کنی وبهش بفهمانی که بخدا بیماری نیست که مسری باشه و میتونه زندگی کنه و فعالیت فقط احتیاج به ارامش در خانه حداقل داره و گاهی کمک اگر خودش خواست و طرف مقابل غیر از خانواده حمایتش کنن و درکش که یکسری از خانواده ها هم نمیکنن و همه کارها دست خود بیمار ولی خوشبختانه من قدر خانوادمو میدونم چون هرچی دارم از خداست که درکم میکنن ، هوامو دارن و کمک میکنن وقتی بخوام و تمام راحتی رو فراهم کردن ولی چکارکنم دست خودم نیست نیاز ازدواج و فکرش اذیتم میکنه و همش تلاش میکنم خودمو با چیزهایی که دوست دارم مشغول کنم و از تواناییهام استفاده ببرم و با ارامش و خونسردی زندگی کنم که هیچی واسه این بیماری مخصوصا مهمتر از ارامش نیست ولی این موضوع که می بینم اطرافیانم انقدر راحت ازدواج میکنن اذیتم میکنه با اینکه با بیماریم کنار اومدم و دیگه بدون توجه حرف دیگران کلاس یوگا و ارگ و بیرون از خانه میرم و بیشتر کارهای شخصیمو خودم انجام میدم. ولی بگیین چکارکنم مگه ما هم ادم نیستیم یعنی از کوتوله ، دست و پا نداشته و ... کمیم که نتونیم زندگی مشترک داشته باشیم و فرزندهای خوبی تحویل جامعه بدیم.
واقعا از خدا میخوام خودش کمکمون کنه و در این بیماری فقط خودمون باید کمک به خودمون بکنیم که با هرشرایطی که داریم ارامش خودمون رو حفظ کنیم و هیچی ازارمون نده ولی با دانستن راهش.
بخدا بیماریمو پذیرفتم ولی فکر اینکه نخوام ازدواج کنم اذیتم میکنه و همش با امید به خدا در این مورد دارم زندگی میکنم البته نه امید بی خودی فقط توکل به خدا که درزندگی انسان فقط همین امید و ارزوست که اورا زنده نگه میداره و میگن هیچوقت امید دیگران رو واسشون خراب نکنین ودرضمن مهم اخرت که کاری کنیم بجای خوب برسیم.
من حتی بعضی جاها از خانوادم بیشتر مقاومت در مورد هرچیزی نشون میدم و پشتکارم تو یکسری کارها کمکم کرده به لطف خدا درکنارم.
با آرزوی موفقیت ، سلامتی و شادابی واسه همه عزیزان و دوستان
جای آقا سعید و خانومش خالی...........
اون قدیم ترها تو سایت زیاد میومدند امیدوارم هر جا که هستند خوب و موفق باشند.
هر دو تاشون ام اس داشتند تازه ام اس پیشرفته ولی کناره همدیگه زندگی خوبی داشتند.
آقا سعید همیشه میگفت چون مثل همیم همدیگرو درک میکنیم و از هم توقع بیجا نداریم و میدونیم که باید هر کدوم رو پای خودش بیاسته ............
شخصيت منو با برخوردم اشتباه نگير!
شخصيت من چيزيه كه "من" هستم اما برخوردِ من بستگي به اين داره كه "تو" كي هستي...!