2012/03/16, 10:09 AM
بچه ها من تجربه شخصيم رو ميگم:
به نظرم كسي (درمورد خود من!!!) با بيماري من كنار نمياد!
راستش من هم سركار ميرم و حقوق خوبي دارم، هم مشكل خاصي ندارم (به ندرت خسته و عصبي ام و مشكل جسمي ندارم! فقط آمپول كه ميزنم، عوارضي مثل بدن درد داره! اونم فقط براي نصف روز!). تحصيل كرده و آدم فعالي هستم. به اندازه خودم قيافه هم دارم!!! اطرافيانم هميشه ميگن: خيلي دختر خوب و مهربوني هستم! (به نظر خودم يه آدم معمولي ام اما اطرافيانم ميگن از معمولي كمي بالاتري)! حالا از اينا بگذريم...
تو اين مدت كمي كه برام تشخيص ام اس دادن، چهار تا خواستگار داشتم. همون اولش گفتم كه ام اس دارم و همه شرايطم رو بهشون توضيح دادم. همگي دو سه جلسه رفت و آمد كردن اما بعدش گفتن نميتونيم با بيماريتون كنار بياييم!!!
من هم از تشكيل خانواده بدم نمياد، ديشب توي مهموني، بهم ميگفتن: سها جان وقتشه ديگه. اگه الان ازدواج نكني سن كه بره بالاتر ديگه حق انتخاب نداري و از اين حرفا...
خيلي دلم شكست و ديشب كلي گريه كردم! فقط پدر و مادرم ميدونن من ام اس دارم!!!! خواستم بهشون بگم همين الان هم حق انتخاب ندارم! چيزي نگفتم و بغضم رو قورت دادم...
خيلي سخته كه به خاطر ليبل بيماري كه روي آدمه، نتونه مثل ديگران انتخاب داشته باشه و زندگي عاديشو داشته باشه (يكيو به خاطر بيماري ام اس از كار بيكار ميكنن! يكي ديگه رو از تشكيل خانواده محروم مي كنن و ...). خودمونيم خيلي سخت و آزاردهنده س كه همه حسن هاي آدم، به خاطر يه بيماري كه هنوز فلجش نكرده و زندگي عادي داره، ناديده مي گيرن! خيلي سخته! فقط همين!
خدايا من فقط تو رو دارم، يه موجود زميني نميخوام! خودت كه كنارم باشي انگار همه دنيارو دارم.
به نظرم كسي (درمورد خود من!!!) با بيماري من كنار نمياد!
راستش من هم سركار ميرم و حقوق خوبي دارم، هم مشكل خاصي ندارم (به ندرت خسته و عصبي ام و مشكل جسمي ندارم! فقط آمپول كه ميزنم، عوارضي مثل بدن درد داره! اونم فقط براي نصف روز!). تحصيل كرده و آدم فعالي هستم. به اندازه خودم قيافه هم دارم!!! اطرافيانم هميشه ميگن: خيلي دختر خوب و مهربوني هستم! (به نظر خودم يه آدم معمولي ام اما اطرافيانم ميگن از معمولي كمي بالاتري)! حالا از اينا بگذريم...
تو اين مدت كمي كه برام تشخيص ام اس دادن، چهار تا خواستگار داشتم. همون اولش گفتم كه ام اس دارم و همه شرايطم رو بهشون توضيح دادم. همگي دو سه جلسه رفت و آمد كردن اما بعدش گفتن نميتونيم با بيماريتون كنار بياييم!!!
من هم از تشكيل خانواده بدم نمياد، ديشب توي مهموني، بهم ميگفتن: سها جان وقتشه ديگه. اگه الان ازدواج نكني سن كه بره بالاتر ديگه حق انتخاب نداري و از اين حرفا...
خيلي دلم شكست و ديشب كلي گريه كردم! فقط پدر و مادرم ميدونن من ام اس دارم!!!! خواستم بهشون بگم همين الان هم حق انتخاب ندارم! چيزي نگفتم و بغضم رو قورت دادم...
خيلي سخته كه به خاطر ليبل بيماري كه روي آدمه، نتونه مثل ديگران انتخاب داشته باشه و زندگي عاديشو داشته باشه (يكيو به خاطر بيماري ام اس از كار بيكار ميكنن! يكي ديگه رو از تشكيل خانواده محروم مي كنن و ...). خودمونيم خيلي سخت و آزاردهنده س كه همه حسن هاي آدم، به خاطر يه بيماري كه هنوز فلجش نكرده و زندگي عادي داره، ناديده مي گيرن! خيلي سخته! فقط همين!
خدايا من فقط تو رو دارم، يه موجود زميني نميخوام! خودت كه كنارم باشي انگار همه دنيارو دارم.