2011/05/23, 06:25 PM
سوسن جان
از خوندن سرگذشتت مو به تنم سیخ شد.از ته دل برات آرزوی سلامتی می کنم.
راستش خیلی جاها از سرگذشت تو شبیه اتفاقاتیه که برای من هم پیش اومد.
دل نازکی، حساس و زودرنج شدن، عدم درک همکاران و اطرافیان و...
میدونی من وقتی اینترن بودم خیلی سختی کشیدم با اینکه نسبت به الان وضع بهتری داشتم ولی واقعا در اون شرایط سخت که هیچ کس منو درک نمیکرد فرسوده شدم.
با اینکه میدونم چه روزهای سختی در انتظارم خواهد بود اگه رزیدنت بشم ولی میخوام حسابی درس بخونم و درسم رو تا آخرین نقطه تواناییم ادامه بدم.
من و تو که سر و کارمون با بیمار و همراه بیمار و این همه استرسه وضعمون شاید با خیلی های دیگه فرق کنه ولی نباید بذاریم سختی شرایط ما رو از رسیدن به اونچه که حقش رو داریم محروم کنه.
انشاالله تو و همسرت در کنار هم روزهایی پر از شادی و به دور از هر بیماری و ناتوانی داشته باشید.
از خوندن سرگذشتت مو به تنم سیخ شد.از ته دل برات آرزوی سلامتی می کنم.
راستش خیلی جاها از سرگذشت تو شبیه اتفاقاتیه که برای من هم پیش اومد.
دل نازکی، حساس و زودرنج شدن، عدم درک همکاران و اطرافیان و...
میدونی من وقتی اینترن بودم خیلی سختی کشیدم با اینکه نسبت به الان وضع بهتری داشتم ولی واقعا در اون شرایط سخت که هیچ کس منو درک نمیکرد فرسوده شدم.
با اینکه میدونم چه روزهای سختی در انتظارم خواهد بود اگه رزیدنت بشم ولی میخوام حسابی درس بخونم و درسم رو تا آخرین نقطه تواناییم ادامه بدم.
من و تو که سر و کارمون با بیمار و همراه بیمار و این همه استرسه وضعمون شاید با خیلی های دیگه فرق کنه ولی نباید بذاریم سختی شرایط ما رو از رسیدن به اونچه که حقش رو داریم محروم کنه.
انشاالله تو و همسرت در کنار هم روزهایی پر از شادی و به دور از هر بیماری و ناتوانی داشته باشید.