وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

نسخه کامل: آيا از برخورد و رفتار پزشك مغزواعصاب خود راضي هستيد؟
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44
(2011/11/20, 11:32 AM)baran1390 نوشته است: [ -> ]دکتر منم خیلی ماهه love28 ویزیت که از کل مریض های ام اس نمیگیره ، انرزی مثبت که میده ، اگه مریضی پول دارو هم نداشته باشه بهش کمک میکنه ولی یک مشکل کوچواو داره که چون سرش خیلی شلوغه و دکتر معروفیه ، منشی چند تا مریض با هم میفرسته داخل و اونموقع هست که حرص آدم در میاد angry و نمیتونی همه حرفاتو بزنی

دکتر سعیدی ؟ Huh
والله منم همین مشکلو دارم اینکه گو ش سومی هم حرفام رو بخواد بشنوه fighting0030.gif
دکتر من که عالیه با اینکه استاد دانشگاه هستش و اجازه مطب زدن نداره توی درمانگاه خیلی با حوصله مریض میبینه.هم اخلاقش خوبه هم قیافه ش ماههsmilingwink2هر چقدر هم که سوال بپرسی کامل توضیح میده.من که با وجود اینکه هر دو ماه یک بار که نویتم هست باید از اهواز بکوبم برم شیراز راضیمicon_cry
دکتر قبلی من که خیلی ماه بود ...............خوشبختانه از اونجا که سعادت منو بقیه بیمار هاشو میخواست تشریف برد اون ور آبها

اما از دکتر جدیدم راضی هستم . و اینو باید بگم اگر به دکترت ایمان داشته باشی بیشتر راه سلامتی رو طی کردی.......



دکتر منم خیلی خوبه یه جوری احوالپرسی میکنه آدم شارژ میشه اصلا مثل بعضی دکترا بد اخلاق نیست و خیلی با حوصله به سوالات جواب میدهhappy0065.gif وهمیشه به من امید بهبودی میده و این موضوع باعث بالابردن روحیه من میشه خیلی هم باشخصیت و مودبه
(2011/06/08, 11:43 AM)O#!!! نوشته است: [ -> ]اینجا کسی هست جراحی زیبایی رفته باشه .مثلا بینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آره عزیزم من 15 سال پیش عمل کردمangry2
ولی دکتر من با این که وقت کمی میذاره ولی دانش بالایی داره در رشته خودش و این که سرسری نمیگذره, تو همون زمان کم ,هر کاری که بتونه خالصانه انجام میده.....من که خیلی راضیمSmile
منم دیروز دوباره رفتم دکتر گفتم چشم راستم درد میکنه و........بقیه شرح حالمو گفتم گفت برم پیش روانپزشک فکر کنم یه بیماری جدیده که از افسردگی چشم راست ادم درد میگیره چند سال پیشم وقتی میکفتم به سمت راس که می خوابم نفسم قطع میشه مسخرم میکردن تا اینکه غده تو گلوم اینقدر بزرگ شد که دیگه همه میدیدنش بعد گفتن تیرویدت داره بدخیم میشه باید همشو برداری حالام باید تا اخر عمرم قرص بخور م بعدم تو عمل پاراتیرویدم اسیب دیدوحالا بدنم کلسیم کم جذب میکنه روزی چندتا کلسیم باید بخورم تازه من همش دکترای معروف میرفتم حالا موندم چی کار کنم
با سلام به كاربران محترم سايت

يكي از مهمترين مسائل در زندگي افرادي كه با عارضه ام اس روبه رو هستند نحوه تعامل آنها با پزشكشان است.
در اين تاپيك هر يك از اعضا از تجربيات و خاطرات خود در ارتباط با نحوه رفتار پزشكشان خواهند گفت. مسائلي از قبيل نحوه بيان اينكه شما ام اس دارين، و اينكه به سوالات شما با دقت گوش كرده و پاسخ هايتان را كامل مي دهد يا خير، و اينكه در مطب احساس آرامش دارين يا اينكه دوست دارين هرچه سريعتر از آن خارج شويد، و اينكه چقدر به پزشكتان اعتماد دارين و كدام رفتارش را بيشتر مي پسندين.

نقطه نظرات شما به مسئولين ذيربط گزارش داده خواهد شد و مطمئنا تاثير گذار خواهد بود.

پس همين الان هر خاطره خوب يا بد از برخورد پزشكتان دارين بيان كنين
من طی این سالها به دکترهای زیادی هم در شهر خودمون هم در تهران و تبریز مراجعه کرده ام agreement2
از دو نفر از دکترهای شهرم خیلی راضیم .نحوه برخورد و احترامی که به شخصیت بیمار و مدت زمانی که برای صحبت با بیمار میذارن ، خیلی زیاده و باعث میشه که من بتونم به راحتی حرف ها و مشکلاتم را با ایشون در میان بزارم . من یه بار دقت کردم 45 دقیقه دکتر برای من وقت گذاشت و درباره ام اس و آخرین تحقیقات درباره آن بحث کردیم .بدون اینکه عجله ای برای ویزیت بعدی داشته باشه.icon_biggrinicon_biggrin
یه خاطره بد هم ازطرز برخورد یه دکتر دیگه در اوایل بیماریم دارم .زمانی که منو معاینه می کرد سعی داشت به من این مطلب را تلقین کنه :گفت تو چشمهات نمی بینه اگر هم ببینی هر چیزی را دو تا می بینی در صورتیکه من خوشبختانه تا حالا چشمام هیچ مشکلی نداشته .و گفت تو نمی تونی ادرارت را کنترل کنی که آن زمان اصلاً چنین چیزی نبود ولی 2 سال بعد علائم ادراری دیده شد و من دائماً در ترس و دلهره بودم که آیا چشمهام هم بعداً نمی بینن angry3angry3
قبل از این که پزشکم به من بگه که دچار بیماری ام اس شدم خودم یقین پیدا کرده بودم که مبتلا به این بیماری شدم.
اردیبهشت 87 وقتی دکترم MRI منو دید پلاک ها رو به پدرم نشون داد اما چون در مورد فشار عصبی شدیدی که در اون قرار گرفته بودم شنیده بود و تست های روان شناسی که انجام داده بودم این مسأله رو تأیید می کردن ایشون گفتن من الان قطعا نمی گم MS ولی دی ماه همون سال وقتی علائمی که در بدنم وجود داشت رو براشون نوشتم و خودم پرسیدم آقاد دکتر من MS دارم فقط با سرشون تأیید کردن.
من کاملا به دکترم اعتماد دارم. دقیقا به حرفای من گوش می کنن و جواب می دن. توی مطب هم احساس ناراحتی نمی کنم.
البته پزشک من جراح مغز و اعصاب هستن ولی هنگام عضویت در انجمن MS به من گفتن بهتره تحت نظر یک پزشک مغز و اعصاب باشم ولی من این قدر از پزشکم راضی هستم که این کار رو نمی کنم.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44