وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

نسخه کامل: آيا از برخورد و رفتار پزشك مغزواعصاب خود راضي هستيد؟
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44
(2011/06/06, 09:44 AM)baran. نوشته است: [ -> ]دكتر من كه هميشه تا منو مي بينه اول يه سيگار روشن مي كنه و يه كم از خاطرات جوونيش
برامون تعريف مي گه و بعدش هم با اين چكشها معاينم مي كنه و بعد به همسرم ميگه :‌
اگه حرصش بدي كار خودت زاره
قرص و آمپول هم كه نميده .
هيچ غذا يا كاري رو هم برام ممنوع نكرده agreement2


سیگارررررررررررررررررررررر؟
عجب دکتریه!!!!واقعا دکترن ایشونangry2

اول اينو بگم كه اين دكتر من از بهترين دكترهاي تهرانه
و من فكرمي كنم چون تمام مريضاش خيلي خيلي بد حالن
منو كه ميبينه فكرميكنه بهترين موقعيته براي سيگار كشيدن چون هر دفعه كه ميرم از همه ي مريضاش هم جوونترم هم سالمتر
منم چون هميشه بهم ميگه اگه دخترخودم بودي بهت آمپول نمي دادم
خيلي دوسش دارم love28love28love28
بخاطر همين اعتراضي هم نمي كنم
تازه يه چيز ديگه
هروقت هم ازش مي پرسم كه چه كاري رو انجام بدم يا ندم
بهم ميگه :
فقط حرص نخور
هركاري كه فكر ميكني تو زندگي برات لذت بخشه انجامش بده تو با يك آدم عادي هيچ فرقي نميكني .icon_biggrin
بحث تعریف از دکترا داغه ...........من یه دکتر میشناسم البته تخصص غددوگوارشه
بهش میگی این قرصه اشتها اوره میگه مهم نیست هویج بخور خوب میشی
ای بابا خرگوشم بود دیگه حالش از هویج بهم میخورد میگه خوب نگو اشتها اوره..Dodgy
خیلی ریلکسه...
ولی حالا که بحث تعریف شد
من دکتری که میرفتم پیشش البته اونم متخصص مغز و اعصاب نبود ... دکتر علم الهدی
اون اولا که میرفتم پیشش حداقل نیم ساعت تا ۳ ربع میشستم تو مطبش و ازم سوال میپرسید و من جواب میدادم ... بعد شروع میکرد به صحبت کردن
تنها مشکش اینه که ۶ ماه ایرانه ... ۶ ماه آمریکا
یه بار برام یه نسخه نوشت و داد که بخونم ... یه خط خیلی خوب خوانا ... که ازم پرسید میتونی بخونی یا نه
که بعدشم همه اون چیزایی رو که نوشت بهم توضیح داد که چیه و چیکار میکنه
.........
که بعدها دیگه اونقدر صمیمی شده بودم که میرفتم خونش واسش لینوکس نصب میکردم و نرم افزار های مختلف و اونم برام فیلم جدید و از این جور چیزا میداد
..............
واقعا دکتر خوبی بود .... برای تمام مریضاش حداقل نیم ساعت وقت میذاشت و باهاشون صحبت میکرد ...
تو یکی از روستاهای تبریز با پول خودش یه مطب زده بود و مجانی ویزیت میکرد و دانشجوهای پزشکیش رو میاورد اونجا برای کارآموزی و به غیر مطب کلاس های کامپیوتر و زبان و آشپزی هم ردیف میکرد ... یه روز به من گفت اگه مردم بدونن مثلا چجوری باید از روغن استفاده کنن دیگه مریض نمیشن و لازم هم نیست بیان سراغ من ................

چون بحث تعریف شد .... خواستم بگم دکتر خوب هم داریم
خوب باران جون یه بار بری پیشش بسه .حرفش که یکیه. میگه حرص نخور .دارو هم که نمیده. دیگه واسه چی بری دوباره پیشش ؟
(2011/06/06, 01:36 PM)nahid نوشته است: [ -> ]خوب باران جون یه بار بری پیشش بسه .حرفش که یکیه. میگه حرص نخور .دارو هم که نمیده. دیگه واسه چی بری دوباره پیشش ؟

ناهيد جان آخه خودش ميگه هر دوماه يكبار بيا ببينمت
البته تو اين يكسالي كه مريضشم تا حالا دوبار برام پالس تجويز كرده confused
دو سه بار هم ام آر آي نوشته
خیلی پزشکای خوب داریم که حتی یه بار هم کسی تا صد فرسخیه در خونشون هم نرفته!!!
خوب و بد بودن دکترا رو با معیارهای سنگینتری باید سنجید اینای دیگه همه پوئن های مثبت و منفی اوناست که جزو خصیصه های دلنشین یا ناراحت کننده به اونا بشه چسبوند ولی ملاک خوب یا بد بودن یه پزشک نیست به نظر من
اینکه دکتر من به من ایمیل میزنه و حال من و میپرسه یا دکتر سینا واسش فیلم تهیه میکرده یا اون یکی 5 دقیقه بیشتر وقت نمیزاره دلایل محکمی واسه سنجش علمی یه پزشک نیست یه پزشک در وهله اول باید با تشخیصا و درمانهای به جا و به موقع خودش و نشون بده بعد هم اگه ای این کاراکترهای اضافی رو هم داشت تو اخلاقش که دستش درد هم نکنه چون بی تاثیر نیست تو انتقال حس بهبودی و اثر بخشیه راهکاراهای او پزشک به بیمار
یه دکتر هست که من مدیونشمBlush

دکتر سروش...........متخصص جراحی

18 سالم که بود یه مورد پیش اومد که اورژانسی باید عمل میشدم هر جا میرفتم میگفتن 2 یا 3 روز بعد حتی بیمارستان خاتم

بعد ایشون گفت عسیسم برو شریعتی بستری شو فردا عملت میکنم.
دوسش دارمlove51love51love51
Heart
اتفاقا نازنین جان در ومرد تشخیص باید بگم ... بابای من یه مدت بود که سر درد های شدیدی داشت در حدی که یه بار یادمه تو اورژانس براش ۶ تا مسکن زدن ولی بازم نتونست بخوابه یا سردردش متوقف بشه
....
پیش هر دکتری که تونستیم بردیم ... کلی عکس و آزمایش و خرت و پرت و چرت و پرت هر کدوم هم یه چیزی میگفتن و یه درمانی میدادن که هیچ فرقی نمیکرد ...
بعد از کلی پول خرج کردن رفتیم پیش این آقا دکتر که بعد از چند دقیقه آزمایش به بابام گفت شما دوچرخه سواری میکنی ... که بابایه منم که همیشه با دوچرخست ...
پرسید جدیدا یه زمانه طولانی دوچرخه سواری نکردی؟ ... که دقیقا ۲ هفته قبلش بابام با دوچرخه رفته بود شمال
من شاخ در آروده بودم که توضیح داد یه چند ساعت مستقیم و نگاه کردی و یه جایی یه هو برگشتی عقب و نگا کردی که یکی از رگ های نزدیک به استخون گردنت پاره شده و لخته شده و چسبیده به استخون و الان میخواد جدا بشه و این دردش خیلی وحشتناکه ... کافیه هر روز صبح که از خواب پا میشی یه کوچولو روغن زیتون بمالی روی درد تا گرم بشه و این عمل راحت انجام بشه ... که دقیقا بعد از ۲ روز هم حال بابام کلا خوب شد و درد از بین رفت

به قول نازنین درسته اخلاق دکتر خیلی مهمه و تشخیص و درمان از اون مهمتره
من از دکترها از کوچیکی متنفر بودم نمونش رو میگم وقتی نیستاگموس چشمام مشخص شده بود رفتم اورژانس یه دکتر عمومی نشسته بود اونجا ولی خب تشخیصش خوب بود وقتی من رفتم تا گفتم هیچی نمیبینم دستش رو اورد جلو من داشتم نگاش میکرد بی تربیت یهو گفت مالتیپل اسکلروزیسه بعد پرستار رو صدا کرد گفت نیگاه کن اینطور میبینه یعنی مالتیپل .... از قضا اون پرستار زشت هم همسایه جفتیمون بود که ما صد سالی یه بار میدیدمیش و برا همین خیلی بدم اومد ازش که بعد رفت به همه گفت اون دکتر بیشهورم هنوز دکتر مغزو اعصاب نیومئه بود برا خودش تشخیص داد و مطمئن و البته بگم خیلی از خود راضیه که چندین بار ازش توی بیمارستان شکایت شده وئلی چون پارتیش زیاده هستش هنوز زندست badtaste
بالاخره دو سه روز بعد که داشتبم با مامانم پیاده روی میکردم یهو زنش ما رو دید زن همون دکتر بی تربیته عمومیه گفت راستی دخترت چی شد ؟ منم یه پلاستیک بستنی تو دستم بود و بعد دو روز پالس گرفتن داشتم پیاده روی میکردم مامان گغت هیچی اینهاشه یه نگاهی کرد گفت ااا confused2
فهمیدم دکتر دهن لقش بهش گفته دختر فلانی رو میشناسی ام اس گرفته پخش شد ه و حتی به زنش گفته واقعا برام جالب بود که عجب دکترایی داریم معمولا میگن دکتر محرم رازه ولی angry3angry3
خیلی تلاش کردم از این شهر برم ولی نشد ولی دیگه نذاشتم اقوام دوستانم و زن داداشم بدونن که ام اس دارم ولی خیلی ناراحتم هنوز دارم توی این شهر که پر از خاطرات بد زندگی میکنم نمیدونم تا کی ولی همش دارم خدا خدا میکنم خاطارتش اذیتم میکنه ام اس رو دوست دارم چ=ون اذیتم نمیکنه ولی اونایی که پشتم صفحه گذاشتن رو نه angry2angry2
میرفتم یه بار جایی منو دیدین شایعه کردن که دختر فلانی نامزد کرده داره میره پیشش چون میخواست بره فلان جا confused2 خستم کردن دیگه
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44