صعود به ایستگاه پنج توچال-ارتفاع 2910 متر
تاریخ برنامه: جمعه اول آذرماه 1392
سرپرست برنامه:فربود
حاضرین در برنامه:حمید-مهزاد-سروش-نوید-شهرزاد
اول از همه باید بگم قرار بود این برنامه سنگان باشه و تعداد نفرات بیشتری حضور داشته باشند ولی به دلیل شرایط بد آب و هوایی و با توجه به اینکه ما کلا بیش فعال هستیم و مگه میشه هوا برفی باشه و ما خونه بمونیم، برنامه کنسل نشد و تغییر پیدا کرد
جای هم نوردهای همیشگی (ندا جون) خیلی خالی بود.میدونم که شرایط شرکت در این برنامه رو نداشته وگرنه مثل همیشه سرقدم میشد.فرشته کی میشه کلاس زبان شما تموم شه آخه!مریم و متین عزیزم هم ایشالا در برنامه های بعدی باشند.
قرارمون ساعت 7 صبح میدون صادقیه بود.همه سر موقع حاضر شدند.یک بار هم که خواستیم به موقع حرکت کنیم و کسی دیر نکرده بود یکی از دوستان در جهت رفع نیاز صبحانه ی افراد برای خرید نان اونم از نوع بربری باعث تاخیر اندکی شد..خدا نگه داره این دوستمونو
با توجه به بارش برف در مسیر انتظار داشتیم جاده خیلی خلوت باشه ولی انگار همه منتظر برف بودند تا چوب اسکی هاشونو بردارند و برای تفریح به توچال برند
یکی از دوستان(نوید) بام تهران منتظر بود تا جمع ما برسه.بعد از پارک کردن ماشین توسط حمید و پوشیدن لباس گرم و بستن گتر و مجهز شدن حدودای ساعت 9:30 بود که حرکت آغاز شد.لازم به ذکر است آموزش پوشیدن لباسهای زمستانی بسی زمان بر بود
اصلا باورکردنی نبود..زمستون زمستون بود توی راه...برف همچنان می بارید...
توی اون هوای سرد هیچ چیز مثل یه لیوان شیرکاکايوی داغ با کیک نمیتونست انرژی آدمو دوبله کنه!جاتون خالی...به چشمه که رسیدیم یه دوپینگ اساسی داشتیم برای ادامه مسیر.البته مه سا بگم ها تخم مرغ کیکش کاملا اندازه بود دوستم
تا ایستگاه 2 توچال رو خیلی خوب رفتیم.البته از مسیر اصلی نرفتیم و یه کوهنوردی اساسی داشتیم که تنوع خیلی خوبی بود و شیب کم و زیاد رو تجربه کردیم...توی هوای برفی هرچی راه خلوت تر باشه برفها یه دست تر و زیباتر میشن...
خب کم کم به قسمت های خوب ماجرا نزدیک می شویم...یه صبحانه اندک در کنار دوستان در توچال...روی میز صندلی های چوبی کاملا برف نشسته بود...بهتون توصیه میکنم برای پاک کردن برف ها از دستتون استفاده نکنید چرا که ممکنه وسط میز یه آهن باشه که صدمه ببینیدها
مثل همیشه املت برپا بود اونم با آویشن...یه چیزی...تا حالا فکر نمیکردم خامه عسل اینقد خوشمزه باشه...اگه موافقید بزنید لایکو
اینقد میگم که دلتون بخواد و دفعه بعد همه با هم بریم
توی مسیر مه خیلی زیاد بود.یه وقت هایی که مه کنار میرفت آسمون آبی خودنمایی میکرد.ابرهای لایه لایه ...خیلی قششنگ میشد
آدم وقتی طبیعت و زیبایییهاشو میبینه با خودش میگه واقعا ارزششو داشت که از خواب و کارهای روز جمعه اش بگذره...من که راضی ام از خودم به شدت
بعد از صبحانه اتراق کردیم(تکیه کلام حمید جهت ادامه حرکت)
برای ادامه مسیر به ایستگاه 5 از راه اصلی که همگان میرفتند نرفتیم.البته از یه جایی به بعد همه راه ها به هم ختم میشوند و مسیر واحدی تا مقصد طی می شود.دویدن در برف اونم وقتی که تا زانو تو برف باشی...سر خوردن روی برف ها یا عبور تله کابین از بالای سرت وقتی که توی مه باشه....واقعا وصف اون همه زیبای سخته...
من نمیدونم این دوستان چقد اعتماد به نفس دارن آخه که این همه عکس میندازند!به قول سروش اگه این همه عکاسی نبود ما به قله میرسیدیم ها!!!البته به نظرم تعداد عکس ها کم بود این بار
حدودای ساعت 3 بود که به ایستگاه 5 رسیدیم.با توجه به هوای خیلی سرد بیرون داخل رستوران ایستگاه ناهار خوردیم.درباره تنوع غذاها هم سکوت کنم فکر کنم بهتر باشه...ولی مهزاد شامی ها عالی بودن عزیزم
چای نبات بعد ناهار هم یه چیزی بود استثنایی! فلاکس رو که بردم از رستوران آب جوش بگیرم آقاهه گفت خب خودتون آب رو جوش بیارید دیگه!منم گفتم آقا از بس ما امکانات ندیده ایم و قله های دور دور رو رفتیم الان ذوق داریم که میتونیم آب جوش بخریم خب!!!
کلا از نظر دسترسی به آب و خوراکی و هرچی که بخوای در طول مسیر فراهمه و نگرانی ازین بابت نداشته باشید!
مسیر برگشت هم با تله کابین برگشتیم.هزینه بلیط برای هر نفر هم 13 هزار تومان بود.دقت کنید که با توجه به اصل تورم هیچ دوباری مبلغ یکسانی ژرداخت نخواهید کرداینقد مه زیاد بود که از داخل کابین چیزی دیده نمیشد.
بالاخره رسیدیم پایین.در مسیر برگشت هم که چشمتون روز بد نبینه!4 نفری نشستیم عقب.سروش جان راحت بودی دادا؟!من به این نتیجه رسیدم که تجریش خیلی راه دوری باید بریم تا برسیم بهش نوید جان..
تو ماشین هم کلی خوش گذشت.فربود هم کلی با تلفن حرف زد و یه سری نوشته به صورت رمز روی کاغذ می نوشت که دیده نمیشد اصلا!طفلی خودکارش نمینوشت!فکر کنم نصف حرفای طرف مقابل رو هم نشنید
حمیداز طرف همه بچه ها ازت تشکر میکنم که زحمت رفت و آمد گروه رو کشیدی.ببخش اگه ماشینت گل آلود شد با کفش هامون یا با دستمون شیشه ماشین رو پاک کردیم و خلاصه یه کار کردیم که توبه کردی!...باور کن خیلی سعی کردیم بچه های خوبی باشیم ها...بازم ازت ممنونم
یه روز پر از خاطره و به یاد موندنی برای من بود...مطمینا برا همه اعضا همینطور بوده..خیلی خوش گذشت
ایشالا برنامه های بعدی منتظر حضور پر شور دوستان ام اس سنتر هستیم
تاریخ برنامه: جمعه اول آذرماه 1392
سرپرست برنامه:فربود
حاضرین در برنامه:حمید-مهزاد-سروش-نوید-شهرزاد
اول از همه باید بگم قرار بود این برنامه سنگان باشه و تعداد نفرات بیشتری حضور داشته باشند ولی به دلیل شرایط بد آب و هوایی و با توجه به اینکه ما کلا بیش فعال هستیم و مگه میشه هوا برفی باشه و ما خونه بمونیم، برنامه کنسل نشد و تغییر پیدا کرد
جای هم نوردهای همیشگی (ندا جون) خیلی خالی بود.میدونم که شرایط شرکت در این برنامه رو نداشته وگرنه مثل همیشه سرقدم میشد.فرشته کی میشه کلاس زبان شما تموم شه آخه!مریم و متین عزیزم هم ایشالا در برنامه های بعدی باشند.
قرارمون ساعت 7 صبح میدون صادقیه بود.همه سر موقع حاضر شدند.یک بار هم که خواستیم به موقع حرکت کنیم و کسی دیر نکرده بود یکی از دوستان در جهت رفع نیاز صبحانه ی افراد برای خرید نان اونم از نوع بربری باعث تاخیر اندکی شد..خدا نگه داره این دوستمونو
با توجه به بارش برف در مسیر انتظار داشتیم جاده خیلی خلوت باشه ولی انگار همه منتظر برف بودند تا چوب اسکی هاشونو بردارند و برای تفریح به توچال برند
یکی از دوستان(نوید) بام تهران منتظر بود تا جمع ما برسه.بعد از پارک کردن ماشین توسط حمید و پوشیدن لباس گرم و بستن گتر و مجهز شدن حدودای ساعت 9:30 بود که حرکت آغاز شد.لازم به ذکر است آموزش پوشیدن لباسهای زمستانی بسی زمان بر بود
اصلا باورکردنی نبود..زمستون زمستون بود توی راه...برف همچنان می بارید...
توی اون هوای سرد هیچ چیز مثل یه لیوان شیرکاکايوی داغ با کیک نمیتونست انرژی آدمو دوبله کنه!جاتون خالی...به چشمه که رسیدیم یه دوپینگ اساسی داشتیم برای ادامه مسیر.البته مه سا بگم ها تخم مرغ کیکش کاملا اندازه بود دوستم
تا ایستگاه 2 توچال رو خیلی خوب رفتیم.البته از مسیر اصلی نرفتیم و یه کوهنوردی اساسی داشتیم که تنوع خیلی خوبی بود و شیب کم و زیاد رو تجربه کردیم...توی هوای برفی هرچی راه خلوت تر باشه برفها یه دست تر و زیباتر میشن...
خب کم کم به قسمت های خوب ماجرا نزدیک می شویم...یه صبحانه اندک در کنار دوستان در توچال...روی میز صندلی های چوبی کاملا برف نشسته بود...بهتون توصیه میکنم برای پاک کردن برف ها از دستتون استفاده نکنید چرا که ممکنه وسط میز یه آهن باشه که صدمه ببینیدها
مثل همیشه املت برپا بود اونم با آویشن...یه چیزی...تا حالا فکر نمیکردم خامه عسل اینقد خوشمزه باشه...اگه موافقید بزنید لایکو
اینقد میگم که دلتون بخواد و دفعه بعد همه با هم بریم
توی مسیر مه خیلی زیاد بود.یه وقت هایی که مه کنار میرفت آسمون آبی خودنمایی میکرد.ابرهای لایه لایه ...خیلی قششنگ میشد
آدم وقتی طبیعت و زیبایییهاشو میبینه با خودش میگه واقعا ارزششو داشت که از خواب و کارهای روز جمعه اش بگذره...من که راضی ام از خودم به شدت
بعد از صبحانه اتراق کردیم(تکیه کلام حمید جهت ادامه حرکت)
برای ادامه مسیر به ایستگاه 5 از راه اصلی که همگان میرفتند نرفتیم.البته از یه جایی به بعد همه راه ها به هم ختم میشوند و مسیر واحدی تا مقصد طی می شود.دویدن در برف اونم وقتی که تا زانو تو برف باشی...سر خوردن روی برف ها یا عبور تله کابین از بالای سرت وقتی که توی مه باشه....واقعا وصف اون همه زیبای سخته...
حدودای ساعت 3 بود که به ایستگاه 5 رسیدیم.با توجه به هوای خیلی سرد بیرون داخل رستوران ایستگاه ناهار خوردیم.درباره تنوع غذاها هم سکوت کنم فکر کنم بهتر باشه...ولی مهزاد شامی ها عالی بودن عزیزم
کلا از نظر دسترسی به آب و خوراکی و هرچی که بخوای در طول مسیر فراهمه و نگرانی ازین بابت نداشته باشید!
مسیر برگشت هم با تله کابین برگشتیم.هزینه بلیط برای هر نفر هم 13 هزار تومان بود.دقت کنید که با توجه به اصل تورم هیچ دوباری مبلغ یکسانی ژرداخت نخواهید کرداینقد مه زیاد بود که از داخل کابین چیزی دیده نمیشد.
بالاخره رسیدیم پایین.در مسیر برگشت هم که چشمتون روز بد نبینه!4 نفری نشستیم عقب.سروش جان راحت بودی دادا؟!من به این نتیجه رسیدم که تجریش خیلی راه دوری باید بریم تا برسیم بهش نوید جان..
تو ماشین هم کلی خوش گذشت.فربود هم کلی با تلفن حرف زد و یه سری نوشته به صورت رمز روی کاغذ می نوشت که دیده نمیشد اصلا!طفلی خودکارش نمینوشت!فکر کنم نصف حرفای طرف مقابل رو هم نشنید
حمیداز طرف همه بچه ها ازت تشکر میکنم که زحمت رفت و آمد گروه رو کشیدی.ببخش اگه ماشینت گل آلود شد با کفش هامون یا با دستمون شیشه ماشین رو پاک کردیم و خلاصه یه کار کردیم که توبه کردی!...باور کن خیلی سعی کردیم بچه های خوبی باشیم ها...بازم ازت ممنونم
یه روز پر از خاطره و به یاد موندنی برای من بود...مطمینا برا همه اعضا همینطور بوده..خیلی خوش گذشت
ایشالا برنامه های بعدی منتظر حضور پر شور دوستان ام اس سنتر هستیم
وقتی نیستی،همه نیستن
نه که نیستن،هستن
مثل تو نیستن
نه که نیستن،هستن
مثل تو نیستن