•  قبلی
  • 1
  • ...
  • 26
  • 27
  • 28(current)
  • 29
  • 30
  • ...
  • 35
  • بعدی 
امتیاز موضوع:
  • 9 رأی - میانگین امیتازات : 3.22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
وقتی فهمیدین ام اس دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت)
(2014/05/20, 01:14 AM)nasimomidi نوشته است: ممنونم دوستای خوبم

فقط من الان کلی سوال دارم تو کدوم انجمن یا تاپیک عضو بشم؟
نسیم گلم اصلا نگران نباش درباره هر موضوعی که سوال داری با استفاده از سیستم جستجو سایت میتونی تاپیک مربوطشا پیدا کنیlove51

ماه آبان بود که احساس کردم دستم گزگز میکنه پیش دکتر داخلی رفتم گفتم شاید کم خون باشم واسم ی سری ویتامین نوشت به علاوه ی نوار عصب عضله و گفت جوابشا ببرین پیش ارتوپد وقتی جوابا بردم پیش ارتوپد ی عکس ازگردنم گرفت و گفت گردنت استخون اضافه داره اگه تا عید خوب نشه باید گردنتا عمل کنیم گذشت تا امتحانای اول چهارشنبه آخرین امتحانا دادم و از شنبه هرکاری کردم نتونستم بنویسم در ب در دنبال دکتر گشتیم هیچ دکتری نوبت نداشت پیش ی دکتر ارتوپد رفتم واسم ی ام ار ای گردن نوشت و گفت جوابشا پهلوی من نیارید اوایل بهمن بود جوابشا بردم بیمارستان دکتر ارتوپد ی سری دارو نوشت و گفت دو هفته دیگه فیزیوتراپیا شروع میکنیم به علاوه ی نامه دادن و گفتن همین الان بین پهلو مغز و اعصاب ایشون گفتن باید بستری شی اما نگفتن چرا یک هفته بیمارستان بودم اما نمیدونستم واسه چی بعد از اون دکترما عوض کردم ایشون گفتن ام اس هست اون موقع بود که من هرچی سعی کردم جلو اشکما بگیرم rolleyesنتونستم آخهذ اصلن درباره ام اس اطلاعی نداشتم!!!Sadangry2Sad
باید کاری کنی، آروم بگیرم Blush
 تشکر شده توسط : nahid , حنانه74 , i_sh , BABA
سلام دوستان امروز اولین کورتونو زدم ولی سمت راستم بیشتر ورم کرده و سنگین شده همه اینا به کنار موندم چطور به مامانم بگم
 تشکر شده توسط : Kamyar , omid_nejad , Exhautless , حنانه74 , BABA , عسل راد
عزیزم یکم تحمل داشته باش کورتن اونجایی که التهاب داشته روسنگین میکنه اما بعدکه کامل قطع شدبه مرورزمان سنگینیوبرمیداره فقط بایدتحمل داشته باشی تزریق آمپولاتوکه سروع کردی روزبه روز بهترمیشی نگران نباشShy
 تشکر شده توسط : nazaninamiri70 , omid_nejad , Exhautless , glassheart , حنانه74 , nasimomidi , BABA
همچین شاید یه خورده فیلم هندی بشه ولی اینجوری شد که با نه گفتن کسی که دوسش داشتم شروع شد... woman byeبعدش شروع به حمله دوم کرد که کل بدنمو گرفت .. حمله اولش از چشمم بود که با کورتون خوب شده بود همه می دونستن غیر خودم...!
فقط نوشتم که از لحاظ عاطفی باید رو خودتون خیلی کار کنید
خیلی سخته ولی ...
شاید امروز اون روزی باشه که در آینده منتظرشم..ما فقط شاید تجربش کرده باشیم که روزمره امروز شاید آرزوی فردامون بشه..305320_JC_thinking
 تشکر شده توسط : حنانه74 , mahdie , BABA , همراز , kohedard , الهام ج
یکی از ارزوهام این بود که کاشکی بیماریم با یه عمل جراحی خوب میشد تا بخواد واسه همیشه و تا اخرعمرم باهام باشه .ازش متنفرم.sad2

کلا از زندگیم جا موندم و میدونم همش پوچهههههههههههههههه.تا کی باید تحمل کنیم؟Angel
 تشکر شده توسط : OMG! , حنانه74 , saba. , sange sabor , BABA , venoos , همراز , HannahZ , شیرین
من اول چشمم تاره تارشد بعدبهش محل ندادم تااینکه کم کم تعادل نداشتم حتی 4شنبه سوری رفتم آتیش بازی بعد رفتم دکتر گف ناراحتی روحی داری وقرص خواب تجویزکردبعد1هفته دیگه نمیتونستم رآبرم حتی انگشتای پاموتکون بدم یاحتی تنهادسشویی برم کم کم دست چپمم سنگین شد به پامم رسید بعد1هفته میتونستم رآبرم اما هنوزسنگین بودم تااینکه ام آر آی گرفتم بعدم رفتم دکتر گف سریعابستری 14تا کورتن بمن زدن با12تا ب کمپلکس وب 12 خودم فهمیدم ام اس دارم وفقط1هفته ناراحت بودم بعد که حالم روبه بهبودی رفت بیخیال شدم الانم هنوز کامل التهابام برطرف نشده تازه یک ماه ونیمه پالس گرفتم اما خودم ازپس کارام برمیام
پس چون میگذردغمی نیستagreement2
 تشکر شده توسط : rey123 , 111reza , saeid.jahansouz , hadisss , venoos , همراز , kohedard , الی کوچولو , زهرا93 , HannahZ , maryam.N , BABA
اول دکتر به خودم گفت اونوقت تنها بودم
همه چیو برام توضیح داد و گفت باید بیمارستان بستری بشی
بعد خودم به خانوادم گفتم
البته ی کم مخم هنگ کرده بود
تنهاست..........
اما......................
هرگزنمیزاره تنها بمونی.
همین..............................
baybay
 تشکر شده توسط : tinookhe , همراز , kohedard , glassheart , maryam.N
من اون موقع که دچار ام اس شدم سنم کم بود و ام اس هم خیلی شایع نشده بود . برای همین اصلا نمیدونستم ام اس چیه.
فکر میکردم یه مدت دارو بخورم خوب میشه.laughing3
نه پدر و مادرم بهم گفتن چیه نه دکترم. تو مدرسه هم هیچکس نمیدونست.confused
2 - 3 ماه بعد یه روز که داشتم از مدرسه بر میگشتم پشت شیشه داروخونه یه کتاب دیدم که بزرگ نوشته بود ام اس اونو خریدم و خوندم. angry
تازه اون موقع وارد مرحله شوک بیماریم شدم و فهمیدم وای خدای من.....sad sad2
پدر و مادر و دکترم لطف کردن و اجازه دادن خودم کشفش کنم.angry3
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد...
 تشکر شده توسط : kohedard , glassheart , maryam.N , الهام ج
دکترم بعد ام ار ای که دادم نگاه کرد بهم گفت ام اس داری زود باید بستری بشی منم زدم زیره گریه که الان گریه نکن کی گریه کن از دنیا واقعا سیرم کرده این لعنتی کاش سرطان میگرفتم حداقلش خودش راحتم میکرد ولی ام اس نابود میکنه ادمو ولی راحت نمیکنه اینم از شانس بد منه

دیگه چی بگیم دست خودمن که نبود confusedsad
 تشکر شده توسط : همراز , glassheart
هیشکی سخترازمن نبوده 1هفته مونده بود به نامزدیم که فهمیدم وهرچی ام به نامزدم گفتم ومیگم ام اس دارم اصلا اهمیت نمیده ومیگه آخه تو که چیزیت نیس ام اس کیلوچندconfused2
 تشکر شده توسط : زهرا93 , kohedard
  
  •  قبلی
  • 1
  • ...
  • 26
  • 27
  • 28(current)
  • 29
  • 30
  • ...
  • 35
  • بعدی 




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
21 مهمان