2014/03/29, 01:29 PM
باورم نمیشد اما وقتی بستری شدم تصمیم گرفتم همه چیو جبران کنن
وقتشه جونم قدم بزاری توخونم
قهوموباعشق بریزی توی فنجونم******
قهوموباعشق بریزی توی فنجونم******
وقتی فهمیدین ام اس دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت)
|
||||||||||||||||||||||||||||||
2014/03/29, 01:29 PM
باورم نمیشد اما وقتی بستری شدم تصمیم گرفتم همه چیو جبران کنن
وقتشه جونم قدم بزاری توخونم
قهوموباعشق بریزی توی فنجونم******
2014/03/29, 08:13 PM
سلام
من دسته چپم خواب رفته بود.همش فک میکردم به خاطره کم خونیه.همین جوری الکی رفتم دکتر.واسم ام ار آی نوشت.نمی خواستم برم.به اصراره بابام رفتم.بعد دکتر گفت ام اس داری.2 3 تا دکتره دیگه نشون دادم.گفتن ام اسه.خودم هنوز باورم نمیشه.
2014/03/29, 10:06 PM
فقط اینو میتونم بگم بدترین روزا سپری شد :-) من از یه طرف پای چپمم مشکل داره خیلی داغون شدم:-) ولی بازم شاکرم
دل خوش از آنیم که حج میرویم
غافل از آنیم که کج میرویم کعبه به دیدار خدا میرویم او که هینجاست کجا میرویم
2014/03/30, 03:57 AM
من یلموقعی که فهمیدم مامانم ام اس داره خیلی ناراحت شدم خیلی هم گریه کردم دکتر شالبافان چیزی بهمون نگفته بالای سرش خوندم خیلی گریه کردم فک کرم فلج می شه خیلی بد بود اولین کسی که به من گفت ام اس داری داداشم بود ولی این دفعه خیلی خوشحال شدم وقتی دکتر صحراییان تایید کرد که ام اسه در پوست خودم نمی گنجیدم جون فک می کردیم بیماری سختریه این گفتم که بجه بدونن که بدتر از ام اس هم هست که دعا کنید ایکاش ام اس داشته باشید ام اس داریم سرطان که نداریم پس خداروشکر کنید به جز آمپول زدند که بعضی هاهم که نمیزنن ام اس جه مشکلی داره بقیه اش که اذیت نمی کنه من الان مامانم 53سالشه از بیست و جهار پنچ سالگی ام اس داشته ولی کسی نمیدونسته هیج مشکلی هم توزندگیش نداشته خودم هم از بیست سالگی ام اس داشتم و خبر نداشتم شوهر زندگی بچه درس کار همه رو داشتم البته کارو الال ندارم ولی بقیه رو دارم پس ام اس غول بی شاخ و دم نیست نگران هم نباشید قطع نخاع که نشدیم یه ام اس ناقابل داریم و سلام
2014/03/30, 10:23 AM
والا من که اصن نمیدونستم چی هست
فقط فکر میکردم خیلی بده خیلی گریه کردم... دکترم هنوزم منو میبینه میگه چطوری دختر لوس تا چند ماهی خیلی داغوون بودم الان دیگه همه چی واسم حل شده است... خدا همیشه جای شکرشو میذاره
با تو این تن شکسته داره کم کم جون میگیره..
2014/03/30, 11:14 AM
سلام
یکی دوروز بود چشام تار شده بودهرچی قطره میریختم خوب نمیشد من شرکت نفتی ام ولی رفتم چشم پزشک بیرون معاینه کرد گفت چیزی نیست من ایقد ترسیده بودم براش شرح دادم اونم یه نامه داد گفت برید مغزواعصاب همون موقع رفتیم دکتر سرش خلوت بود نامه رو که دید بهم گفت راه برو بعد ازچشمام یه اسکن گرفت خودشم با شرکت نفت قرارداد داشت همونجا یه نامه بستری داد بهمون رفتیم بیمارستان کورتون تزریق کردن همسرم از سرپرستار پرسید بیماری دکتر چی تشخیص داده اونم گفت msاز ظهر بیرون بودیم حالا ساعت12شب بچه ها تنهاتو خونهما هم داغون باورش سخت بود من وخانومم روتخت نشسته بودیم زارزارگریه میکردیم تمام بیمارستان دورمون جمع شده بودن نمیدونم دیوونه شده بودیم آخه چرا من؟من از هرلحاظ بهترین فرد خانواده بودم همش قیافه دختروپسر نازم جلو چشمام بود....................
2014/04/30, 05:37 PM
دکتر به شوهرم گفت .کسی نفهمید .به من گفت تمام دنیافهمیدن.به نطرتون کسی اون موقع رفته مریخ برگشته باشه بهش خبر بدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تا توانی رفع غم از چهره ی غمناک کن
در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن
2014/04/30, 05:57 PM
وقتی فهمیدم ام.اس دارم دنیا رو سرم خراب شد چون اطلاعات الان رو نداشتم و کلاً از ام.اس می ترسیدم چند ماه قبل از ابتلا یه مقاله در موردش خونده بودم و اون مقاله یه جورائی از ام.اس یه بیماری وحشتناک در ذهنم ساخته بود از اونموقع تا حالا فکر می کنم که بعد خوندن اون مقاله خیلی به ام اس فکر کردم و بطرف خودم جذبش کردم ،طبق قانون راز کائنات
2014/04/30, 06:50 PM
من که جدا هیچ احساسی نداشتم !!!
اینجاس که میگن طرف تو افق محو شده آدم گیییییییییییج دیدین چه جوریه فقط اونجوری گیج گیج بودم تازه بعد چن روز گوشی دستم اومد
2014/04/30, 08:20 PM
دکتر بهم گفت با همسرم باهم رفته بودیم و قتی شنیدیم اونقدر گریه کردیم. از تو مطب با چشم گریون اومدیم بیرون و تا کجاها پیاده رفتیم و گریه کردیم ولی الآن تقریبا عادی شده البته برای من نه ولی برای همسرم. نمی دونم چرا قسمت ما اینجور بود.
کسی را دارم ..
که انقدر برایم کسی هست که نگاهم دنبال کسی نیست این را هزاران بار فریاد زده ام و میزنم که دیگر کسی به چشمانم نمی آید " هرگز "
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: |
19 مهمان |