2009/05/23, 08:47 AM
سئوال از خانم دب.
چه چیزی� باعث شد تا شما با این پروژه همکاری کنید؟
عامل حضور داوطلبانه من در این پروژه یکی از نزدیکترین� دوستانم بودکه ام اس داشت.وقتی من به سه سال گذشته از جهات مختلف نگاه میکنم،می تونم بگم که من یک دلیل شخصی دیگه هم برا این کارم پیدا کردم تا حضور داوطلبانه خودم رو در این پروژه ادامه بدم. واون این مطلب بود که این حضور ،من رو به آدم بهتری تبدیل کرد.انرژی مثبت زیادی در من بوجود آورد به شکلی که میتونستم کارهای بعدیم رو برنامه ریزی کنم، من دائما" افراد جدیدی رو ملاقات میکردم و ارتباطات خودم رو با اونا گسترس میدادم.این رخداد به قسمتی از وجود من تبدیل شده بود و نتیجتا" من خودم رو آدمی یافتم که این انرژی جدید در جهات مختلف زندگیم سرایت کرده بود.
این کار در زندگی� من رو به عنوان یک مادر ،یک دختر ،یک خواهر ،یک دوست� و یک داوطلب شاغل در پروژه درمان سریع، متمرکز ومتوجه� وامیدوار نگه داشت که نهایتا" همه افراد در پایان و تا آخر در� این پروژه فعالیت خواهند کرد. من اکنون نمی تونم خودم رو بخشی جدای از این سازمان بزرگ بدونم.
چه چیزی� باعث شد تا شما با این پروژه همکاری کنید؟
عامل حضور داوطلبانه من در این پروژه یکی از نزدیکترین� دوستانم بودکه ام اس داشت.وقتی من به سه سال گذشته از جهات مختلف نگاه میکنم،می تونم بگم که من یک دلیل شخصی دیگه هم برا این کارم پیدا کردم تا حضور داوطلبانه خودم رو در این پروژه ادامه بدم. واون این مطلب بود که این حضور ،من رو به آدم بهتری تبدیل کرد.انرژی مثبت زیادی در من بوجود آورد به شکلی که میتونستم کارهای بعدیم رو برنامه ریزی کنم، من دائما" افراد جدیدی رو ملاقات میکردم و ارتباطات خودم رو با اونا گسترس میدادم.این رخداد به قسمتی از وجود من تبدیل شده بود و نتیجتا" من خودم رو آدمی یافتم که این انرژی جدید در جهات مختلف زندگیم سرایت کرده بود.
این کار در زندگی� من رو به عنوان یک مادر ،یک دختر ،یک خواهر ،یک دوست� و یک داوطلب شاغل در پروژه درمان سریع، متمرکز ومتوجه� وامیدوار نگه داشت که نهایتا" همه افراد در پایان و تا آخر در� این پروژه فعالیت خواهند کرد. من اکنون نمی تونم خودم رو بخشی جدای از این سازمان بزرگ بدونم.