[matin]

موضوع جالبیه اینجور که خوندم همه تقریبا حساسیت به یه چیزی داشتن...
من همیشه خیلی حساس بودم و هستم و ام اسم درست بعد یه فشار عصبی خیلی بزرگ شروع شد که یک چشمم همه می نویسن تار اما برا من تار نشد محو می دیدم!!! با خودم می گم اگر من اونقدر اون روزا فشار روم نبود شاید دیرتر ام اس خودشو نشون می داد حالا هم مهم نیست گذشته ها گذشته
من نه سر درد دارم نه نور و سر و صدا البته همونطور که میگم علائم ام اس هر فرد با اون یکی فرق داره...

[meysam2]

شاید مطلب عجیبی باشه و برای بعضی از افراد قابل قبول و بعضی غیر قابل قبول،

از لحاظ پزشکی میگم و این مطلب برای همه صادق و حتمی هست اینکه میگن انسان موجودی قوی و در عین حال خیلی ضعیف هست اینجاست که بدن هر انسانی

در مقابل فشارها و سختی ها نهایت مبارزه از خودش رو نشون میده، این فشارها و سختی ها که مقصر رفتار و عملکرد ماست خواه آگاهانه ،خواه ناآگاهانه از عوامل

مختلفی نشات میگیره(1_ نداشتن تغذیه مناسب)نتیجه===> جسم و روح و روان هم با هم در ارتباط هستن

اینکه مطلب عجیبی بگم اینجاست نگیم منحصر یا معجزه یا شانس یا نوعش فرق داره(چرایی عدم شناخت) اگر در "وجود خودمون "چیزی رو بخواهیم دست یافتنی

میشه.

خیلی ها وجود خودشون رو نمیشناسن،اگر بهت بگن ام اس داری یا سرطان داری یا فردا میمیری همش یک تلنگر برای وجودت هست که نهایتا نباید باشه

"منابع شناخت:"

1_طبیعت،وسیله اش حواس هست، از راه حواس به طبیعت احترام بذاریم،به حواس پنجگانه ات احترام بذار،بوی غذای خوش،دیدن طبیعت....لذت دارن

2_عقل و ابزارش قیاس و استدلال هست،رو یک موضوع چشم بسته مهر تایید نزن.حتی شک کن شک بجا.جاییکه مورد 3 هم کمک میتونه باشه استفاده کن

3_قلب و ابزارش تزکیه و تصفیه هست

4_قرآن و ابزارش تدبر در مجموع آیات با توجه به شان نزول ها و مقایسه بعضی آیات با بعضی و تفاسیر معصومین است.

5_تاریخ و ابزارش مطالعه در سیر تحولات اقوام و ملل است.

6_شخصیت های ممتاز و منفرد تاریخ....................................................

[سمیرا]

به نظر من که دلیل اصلی ایجاد پلاک هام اول اینه که خیلی آدم حساسیم و خییییلی به همه چی فک میکردم!!! رشته مم سنگین بود و از لحاظ درسیم خیلی اذیت میشدم اما پریروز شکر خدا بالاخره دفاع کردم و خلاص شدم، البته حالا هم غصه ی کار پیدا کردن میخورم! دلیل دومشم این بود که اصلا گرمی نمیخوردم و فقط عاشق لواشک ترش و سرکه و این چیزا بودم، اما حالا یه ساله که لب به هیچکدومشون نزدم و فقط گرمی میخورم.
چه شود آخر دلتنگی ها خدا میداند...

[sgb]

سلام نمیدونم شاید خنده دار باشه ولی من فکر به خاطر خونه وصابخونه شدن من خیلی فکر مشغول بود اینجوری به این روز افتادم
اول خودم میخندم

[سمیرا]

اینا همه درستن و تو کتاب پروفسور جرج هم اومده؛ نظر شخصی من که نمیدونم چقد درسته اینه که تو ام اس نوع عودکننده-فروکش کننده استرس بیشترین و بدترین اثر داره.

[نداا]

من خودم شدیدا آدم حساس و استرسی هستم. منکه فکر کنم بیماری من بخاطر اینه که خیلی حساسم و زیاد حرص میخورم و عصبی میشم. و هم اینکه دوران نامزدیه پر از موارد اعصاب خوردی داشتم. هنوز یه سال از ازدواجم نگذشته بود که بیماریم خودشو نشون داد. اعصاب نقش مهمی داره

[مریییم]

زیادی دل رحم بودن زیاد درد کشیدن زیاد صبوری کردن زیاد مظلوم و ساکت بودن زیاد ساده بودن
و آخرین و مهمترین ترسیدن از یه نفر و استرسی که همیشه بهم داده

[mahdimotamedi]

عنوان مثال خود من علت بيماري ام را اتفاق پي در پي موضوعاتي عاطفي مي دانم به اضافه يه سري وسواسها منظورم نظافت و پاكيزگي نيست وسواس در همه امور.

یعنی میخوای بگی درگیر موضوعات عاطفی بودن وسواس داشتن، مدام اعصاب خورد بودن، جنگ و دعوا داشتن، عاملی هستن واسه اینکه ام اس بگیره کسی؟

منم قبول دارم شايد پايه علمي نداشته باشه اما ما درست تو وضعيت عاطفي و استرس و تنش عصبي و مخصوصا اين وسواسه كه گاز خاموشه يا نه در ماشين بستس يا فلاني بد و منظورش...بيماري اومد سراغمون

[neghar]

حرص و جوش زیاد خوردن

[سمیرا]

استرس، استرس، استرس
احساساتی بودنم که جای خود دارد، هی غصه همه چیو خوردیم حالا هیشکی نیس غصه خودمون یخوره
لعنت به استرس