•  قبلی
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4(current)
  • 5
  • 6
  • ...
  • 14
  • بعدی 
امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امیتازات : 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آیا با داشتن بیماری msدر مهمانی ها وجمع های عمومی شرکت می کنید
#31
سلام
اصلا شرکت نمیشه کرد بعدش اگه حالت واقعا خراب باشه تبلیغ منفیه
من شرکت نمیکنم چون حال جواب دادن به سوالای دیگران ندارم
بعدشم چجوری توی این خونه ها با پله های زیادش راه بریم
ولی در کل یه مزیت دیگه ام اس هم همینه که از شنیدن حرفای تکراری و صد من یه غاز راحت شدم اخ جون
یادم باشه تو تایپیک مزیت بنویسم
اللهم عجل لولیک الفرج
به حق خانم زینب کبری سلام الله
 تشکر شده توسط : najva , Hasty , farkhonde
#32
اصلا باید به یه چیز خیلی خوب توجه کنیم
هر کی بیماری ام اس رو داره
اون بیماری برا خودشه و اطرافیان مهم نیستن
اگه خدای نکرده یکی بخاطر ام اس میلنگه
خودش که داره همچی این قضیه رو تحمل میکنه
اینجاست که باید نسبت به حرف دیگران بیخیال بشه تا لااقل درد دیگه ای هم ب درداش اضاف نشه
این بیماری فقط بیخیالی میطلبه
البته من خودم بیخیال بودن تو کتم نمیره
ولی خوب خودمو میتونم بزنم به کوچه ی علی چپ
 تشکر شده توسط : شفا یافته , najva , Hasty , رنگین کمان , arezoo_azizi
#33
سلام
اولاً نیازی نیست به کسی بگی که این بیماری رو داری دوماً شرکت تو مهمانی بجز زمانی که حالت خوب نیست خیلی هم میتونه روحیت رو عوض کنه.
چرا شرکت نکنی و کاسه غم بغل بگیری که این بیماری رو داری اینطوری خودت بیشتر از همه اذیت میشی پس در مهمانی هامثل قبل شرکت کن N_aggressive (35)
الهی مرا آن ده که آن بهHeart
 تشکر شده توسط : شفا یافته , Hasty , arezoo_azizi , sooorooosh
#34
به نظر من ضعیفترین ها حس بدی با شرکت در جمعهای عمومی باید پیدا کنن.confusedparty0048.gifparty0048.gif
اگر انقدر توشه امون از موفقیت پر باشه که مهمترینش اعتماد به نفسه چرا که نه...................agreement2agreement2agreement2
من یه خورده خونوادم سخت گیرن تو رفتن اومدن.وگرنه هرجا پا بده میرم و با افتخار میگم ام اس دارم چون ایمان دارم خیلی قابلیت ها و توانایی ها دارم که خیلی ها ندارنwink2wink2wink2
همیشه سختترین نمایش به بهترین بازیگر تعلق داره شاکی سختیهای دنیا نباش شاید تو بهترین بازیگر خدایی....!!!!!!!!!love28                                                        
                                         
 تشکر شده توسط : شفا یافته , Hasty , مهدی نصیری , arezoo_azizi
#35
گاهي وقتا شده توي خونه كه هستم احساس كسالت شديد مي كنم .فكر مريضي از هر طرف حمله ميكنه اما همينكه ميرم از در خونه بيرون، يا حتي توي اين مهموني هاي خسته كننده فاميلي، اصلا يادم ميره كه قبلش چقدر حال روحيم بد بوده
 تشکر شده توسط : بهــار , شفا یافته , Hasty , hanie , arezoo_azizi , farkhonde , sooorooosh
#36
من کلا ادم شادیم یعنی شوخ طبع و خنده رو

ولی بعضی اوقات بهم میگفتن انگار غم نداره اینقد سرخوشه دلخوشه sad2 برا همین بعضی جاها که میدونم ظرفیت دارن شوخی میکنم wink2

وقتی توی جمع باشم اتفاقا من بیشتر به ام اس فکر میکنم میدونید چرا ؟ آخه میبینم خیلی خوشن میخندن هر کی از ارزوهاش خوبیاش زندگیش میگه ولی من نمیتونم حرفی بزنم از چی بگم
از بیکاریم از شایعات پشت سرم از ام اس مخفیم که نمیتونم به کسی بگم از چی بگم البته الان برام مهم نیست ولی چرا بیشتر اوقات که توی جمع هستم بیشتر احساس تنهایی میکنم و به ام اس فکر میکنم
 تشکر شده توسط : Hasty , arezoo_azizi , sooorooosh
#37
تو خودتو باور نکردی اره از ام اس بگو از اینکه با وجودش هنوز زندگی میکنی مثل هزاران ادم سالم شادی انرژی داری اینا کم نیست خیلی از سالمها نعمت خندیدن و شاد بودن رو ندارن
تو داری حتی میتونی شادی کسه دیگه باشی اینا کم نیستangry2love28
همیشه سختترین نمایش به بهترین بازیگر تعلق داره شاکی سختیهای دنیا نباش شاید تو بهترین بازیگر خدایی....!!!!!!!!!love28                                                        
                                         
 تشکر شده توسط : ارزو , Hasty , arezoo_azizi
#38
بعد از اولین حمله ام در یک مهمونی بودیم که همه روی زمین نشسته بودند. در اونزمان خیلی میرقصیدم (اقتضای سن بود). جو مهمونی طوری بود که همه به ترتیب میرقصند (رسم شهرستانها بیشتر به این صورته). خلاصه نوبت من رسید و من از روی زمین بلند شدم سرپا و شروع کردم به رقصیدن...
از نگاه متعجب حاضران متوجه شدم که طور غیرعادی ای هستم. هیچکدوم از حرکات دست و پام موزون نبود و مثل عروسکهای خیمه شب بازی حرکات نامرتب داشتمlaughing3
خندیدم و گفتم: پام خواب رفته و ذهن همه را خوندم که پس دستت چی!!! اما کسی به خودش اجازه نداد مطرح کنه.smiling
اما تحت هر شرایطی مهمونی میرفتم، یکبار میگفتم پام خسته شده، یکبار میگفتم پاشنه کفشم بلنده، یکبار میگفتم پام پیچ خورده و...
البته اینها در یک فاصله زمانی 10ساله ادامه داشت تا وقتی که نتونستم راه برم. باز هم مهمونی میرفتم اما اینبار به اصرار مامانم. خیلی سختم بود، اذیت میشدم (از لحاظ جسمی) اما فکر میکنم اونقدر قوی برخورد کردم که کسی به خودش اجازه برخورد ترحم آمیز نده و هیچوقت این نگاه را ندیدم. حس اولیه رفتن به مهمونی برام سخت بود اما وقتی میرفتم دیگه دوست نداشتم زود تموم بشهhappy0065.gif
الان دیگه خودم دوست دارم مهمونی برمicon_biggrin

وقتی دیگران با چهره ای شاد و بشاش روبر بشند دیگه به خودشون اجازه ترحم بابت عنوان یک بیماری نمیدند. اما در نظر داشته باشید که این احساس شاد بودن باید درونی باشه وگرنه شادابی مصنوعی هیچ تاثیر مثبتی نخواهد داشت
من هم ام اس داشتم.
 تشکر شده توسط : hanie , مـه ســـا , liliyam , nahid , نازلی , parisa2011 , najva , بهــار , Hasty , عمومهربان , somaye_602000 , رنگین کمان , arezoo_azizi , sooorooosh
#39
منم مهمونی‌ زیاد میرم ،حتا جاهایی‌ که نمیدونن بیماریمو.

تازگیا یه مهمونی بودم جلو در خوردم زمین گفتم ندیدم

بابت رقص هم یه کم می‌رقصم زود می‌شینم میگم بلد نیستم

تو یه مهمونی‌ وسط رقص ولو شدم کف زمین ربطش دادم به نوشیدنی که خورده بودیم به همین سادگی‌!
پرواز را به خاطر بسپار پرنده رفتنی است
 تشکر شده توسط : Hasty , arezoo_azizi
#40
قبل از اينكه دكتراي نابغه angry2بتونن ام اسمو تشخيص بدن تو چند تا مهموني سكندري خوردمو افتادم زمين.البته همچين زمينه زمينم نه.رو آدماي نشسته ولو شدمashamed0006.gifashamed0006.gifاونموقع كلي خجالت كشيدم و تا آخر مهموني از جام تكون نخوردمconfused2
اما الان كه ميدونم و خواجه حافظ شيرازم ميدونه ام اس دارم،هم خودم مراعات ميكنم كه حركات ژانگولري در نيارم و مثل بچه آدم و البته كمي با احتياط راه برم هم باز خودم مراعات ميكنم Blush
اما به خاطرش از مهمونيا و گردشم نزدم.اتفاقا از وقتي ام اس گرفتم بيشتر ددري شدم.داداشمم كه حسابي پايس و براي اينكه روحيم بهتر شه خيلي تلاش ميكنهicon_biggrin
 تشکر شده توسط : نازلی , Saina , ارزو , Hasty , arezoo_azizi , sooorooosh
  
  •  قبلی
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4(current)
  • 5
  • 6
  • ...
  • 14
  • بعدی 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  برخورد یک پدر با دخترش که مبتلا به بیماری ام اس است عمومهربان 36 26,952 2014/07/05, 11:09 AM
آخرین ارسال: paeazan
  نظر شما جیست ؟ (ذکر بیماری در عقدنامه) عمومهربان 52 37,801 2014/07/05, 08:37 AM
آخرین ارسال: تندیس
  با 4 قدم اعتماد به نفس تان را تقویت کنید نازلی 4 4,917 2013/08/28, 02:50 PM
آخرین ارسال: شيدا رها



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
4 مهمان

علت بوجود آمدن بیماری ام اس چیست