امتیاز موضوع:
  • 5 رأی - میانگین امیتازات : 3.6
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بیماری خود را از نظر خودتون کاملا تعریف و معرفی کنید
#53
من بنا به گفته مادرم در1سالگی بدنم جوشهای زیادی میزده وهیچ دارویی موثر نبوده و منو توی آب گرم سرعین فرو بردند بعد از آن جوشهایم خوب شده بچگی و نوجوانی شادی داشتم و هیچ بیماری نداشتم حتی سرما هم نمی خوردم و دائماً تو کوچه زیر نور خورشید با دوستانم بازی می کردم icon_biggrinicon_biggrin.در دوران بلوغ صورتم زیاد جوش میزد و تمام فکر و ناراحتی من اونموقع جوشهام بود!!! و بخاطر اون پیش دکتر رفتم کپسول تتراسایکلین برام تجویز کرد یه دوره خوردم ( بابام همیشه میگه همون داروها باعث ناراحتیت شده) همیشه هم درسم خوب بود و هم در کارهای خونه کمک می کردم و خرید روزانه خانه راهم میکردم و در ورزش هم همیشه نفر اول بودم و در مسابقات ورزشی شرکت میکردم و سال دوم دبیرستان در رشته والیبال حکم قهرمانی گرفتم.
ناراحتی من در خرداد68 زمانی که سوم دبیرستان بودم با کمردرد شروع شد پیش دکتر ارتوپد رفتیم 15 جلسه فیزیوتراپی نوشت همزمان با فیزیوتراپی پاهام دچار لرز شدیدی شد و ستون فقراتم کج شد فیزیوتراپ بدنم را با سانتی متر اندازه گرفت و تایید کرد که بدنم کج شده وبه مادرم گفت ممکنه در مغز یا نخاع مشکلی داشته باشه و فیزیوتراپی را در جلسه 7 قطع کرد
دوباره پیش دکتر ارتوپد رفتیم و حرفهای فیزیوتراپ را گفتیم دکتر عصبانی شد و گفت بدنت کج نشده ولی به دکتر مغز و اعصاب معرفی کرد دکتر در همان جلسه تشخیص ام اس داده بود ولی به ما نگفت و متاسفانه برخورد خیلی بدی با من داشت و به من گفت تو چشمات نمی بینه اگه هم ببینی هر چیزی را دو تا می بینی ( در حالی که خوشبختانه تا حالا چشمام هیچ مشکلی نداشته )و همچنین گفت تو نمی تونی ادرارت را کنترل کنی ، در حالی که تا آن موقع هیج مسئله ای نداشتم . چند تا آمپول بتامتازون عضلانی تجویز کرد بعد از تزریق چهارمین آمپول مادرم گفت شاید موقع زمین خوردن استخوان دنبالچه ات آسیب دیده( در زمستان 67 که سطح خیابان یخ زده بود، من زمین خوردم)پیش شکسته بند محلی رفتیم (همیشه دعایش می کنم) گفت دنبالجه ات کاملاً به طرف پای چپ خم شده ااستخوان را جایش انداخت و یک سری دستورات به مامانم داد که با انجام آنها هم کجی بدنم خوب شد وهم رفته رفته پاهام خوب شد 2 سال کاملٍآ خوب شده بودم موقعی که دانشگاه رفتم اوایل هیچ مشکلی نداشتم و چون تعهد دبیری داشتم ترم اول برای گرفتن تعهد تمام معاینات انجام شد و من هیچ موردی نداشتم (خداوند گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری)
اولین علامت در کلاس تربیت بدنی بصورت ناتوانی در انجام نرمشها و دویدن دیده شد و رفته رفته علائم دیگر دیده شد بصورت گرفتگی و سفتی و اسپاستیسیته در پای چپ وگرفتگی در پشت و قفسه سینه و یبوست و تکرر ادرار و گاهی بی اختیاری ادرارو بدنبال آن استرس و اضطراب و دلهره ای که همیشه با من بود پیش هر دکتری که میرفتیم با هر نوع معاینه ای که می کرد می گفت هیچ ناراحتی نداری . درسال 70 بعد از دیده شدن چند علامت پیش دکتر طب سنتی در تبریز رفتیم (آنموقع نه سی تی اسکن بودو نه ام آر آی و نه آمپول های اینترفرون angry3angry3angry3) اولین کسی که بدون هیچ دستگاهی تشخیص ام اس را داد همان دکتر سنتی بود و قابل ذکره که من علاقه زیادی به لبنیات و بخصوص ماست داشتم .
سال 72 دکترم برای سی تی اسکن ما را به تبریز معرفی کرد ولی دکتر تبریز به جای سی تی اسکن ،عکس رنگی از نخاع برام نوشت با تزریق ماده حاجب عکس رنگی من بیهوش شدم و عوارض دیگری برایم بوجود آمد بعد از آن رفته رفته تعادلم را از دست دادم و راه رفتنم سختتر شد و مسیر 2-3 دقیقه ای از در دانشگاه تا ساختمان کلاسها 45 دقیقه طول می کشید (بابام من و مامانم را با ماشین تا در دانشگاه میرسوند و من با مامانم تا کلاس میرفتم.) بعد گز گز و مور مور شدن سمت راست شکمم بوجود آمد یکسال و نیم گیاه درمانی کردم وطی این مدت 50 کیلو عسل خوردم ولی این بارقدرت انگشتان دست راستم کم شد تا حدی که خودکار را نمی توانستم در دستم نگه دارم به دکتر اعصاب و روان هم رفتیم چند جور قرص اعصاب داد که با خوردنشان فقط همیشه خواب آلود بودم. این باردرمان هومئوپاتی را شروع کردیم (تنها درمانی که از آن نتیجه گرفتم) با داروهای جلسه اول هم حالت گز گز شکم و هم ضعف دست راست کاملاً خوب شد .happy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gif
با وجود سختی های زیادی که در دوران دانشجویی داشتم ، هر ترم معدلم الف میشد.بعد از تمام شدن دانشگاه آموزش و پرورش با استخدامم مخالفت کرد و 2 سال مرخصی بدون حقوق گرفتم بعد در سال 75 که دستگاه آم آر آی به ایران آمده بود در بیمارستان شهید شوریده تهران ام آر آی شدم و تشخیص قطعی داده شد ویک هفته در بیمارستان تهران تحت نظر دکتر سلطانزاده بستری شدم و کورتون درمانی شروع شد بعد از دوماه بعلت پوکی استخوان ناشی از کورتونها با زمین خوردن معمولی توی اتاق پای چپم بشدت شکست و 3 ماه پایم در گچ بود که سبب خشکی و کوتاهی پام شد sadsad از آن موقع عصا برداشتم.6 ماه مدام فیزیوتراپی رفتیم ولی کوتاهی پام خوب نشد در سال 76 تاندون آشیل پای چپم را عمل کردن و کوتاهی درست شد بعد دوباره برای استخدام به آموزش و پرورش رفتیم باز هم استخدام نمی کردن می گفتن تو با این شرایط نمی توانی کلاس اداره کنی و استثناء هستی و نامه ای به وزارت نوشتن قرار شد من به شورای عالی پزشکی تهران بروم در آنجا پزشک عمومی با استخدام من مخالفت کرد و منو پیش آقای دکتر کلانی که پزشک معتمد مغز و اعصاب آموزش و پرورش بود فرستادن دکتر گفت تو نقشی در بیماریت نداشتی و این حق توئه که استخدام بشی . بالاخره با استخدام من موافقت شد. agreement2agreement2
من در طول مدت استخدامم 3 سال تدریس داشتم که هم دانش آموزان راضی بودن هم کادر دبیرستان و با اینکه رشته ام زیست شناسیه علاوه بر تمام زیست شناسی ها همه نوع شناسی تدریس کردم مانند زمین شناسی، روانشناسی و... دینی و تاریخ ادبیات
در سال 83 در همایش انجمن علمی –آموزشی دبیران زیست شناسی استان آذربایجان غربی با عنوان بیماریهای انسانی مقاله ای درباره ام اس ارائه کردم که از بین تمام مقالات بعنوان مقاله برتر انتخاب شدicon_biggrinicon_biggrinicon_biggrin
دو بار هم سابقه افسردگی دارم در سال 86 پیش دکتر مغز و اعصاب دیگری رفتیم و برایم بتافرون شروع کرد که بعد از آن رفته رفته بدترشدم و دست چپم هم ناراحت شد و درد شدیدی در دندانم بوجود آمد که ناشی از عصب سه قلوی صورته . یکسال و نیم بعد خودمان بتافرون را قطع کردیم . (بتازگی درمقاله ای خوندم که بتافرون برای کسانی موثره که خودشان بتوانند 10 قدم بدون کمک راه بروند و برای ام اسی هایی که سابقه افسردگی دارند نباید بتا فرون تجویز کرد )fighting0030.giffighting0030.gif
حالا هم با اینکه روی ویلچرم و تدریس نمی کنم کارهایی که مربوط به کامپیوتره انجام میدم و بقول مدیرمان آچار فرانسه مدرسه هستم happy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gif
این بود خلاصه ای از رنج نامه من و ام اس confused2confused2و تعجب می کنم از اینکه بعضی از دوستان میگن ام اس دوستشونهHuhHuh
ببخشید که خیلی پرحرفی کردم آخه 22 سال خودش یه عمریه و حرفهای زیادی داره N_aggressive (35)N_aggressive (35)
 تشکر شده توسط : TootFarangi , fireboud , Ferfer , ostad2000 , mirzaee , najva , seyyed reza , رنگین کمان , Hasty , شيدا رها , N00shin , MFhealth , Aynaz , فریده آذرکیش , سیما جون , مینا... , elahe , شیرین , nahid , آیدا , Ermia
  


پیام های داخل این موضوع
RE: بیماری خود را از نظر خودتون کاملا تعریف و معرفی کنید - توسط parisa2011 - 2011/10/20, 12:57 PM

موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  بیماری ام اس و ویروس کرونا hamid 27 9,306 2020/03/28, 05:22 AM
آخرین ارسال: Silverlight
  بیماری خود را قبل از ازدواج با همسر آینده مطرح کنید آیدا 35 10,895 2019/12/01, 08:57 PM
آخرین ارسال: آرزو
  چه کسانی از بیماری شما اطلاع دارند؟ مهسا24 166 82,987 2019/09/30, 06:49 PM
آخرین ارسال: مامان امیرحسین
  دید جامعه نسبت به بیماری ام اس hamid 220 112,067 2018/07/25, 07:39 AM
آخرین ارسال: سمیرا67
  می ترسید ؟ آیا از بیماری ام اس می ترسید ؟ Sina 335 205,343 2018/07/04, 02:10 PM
آخرین ارسال: silent
  در آخر این بیماری چه میشود؟ آینده و بیماری MS محيا 142 96,697 2017/12/31, 02:48 AM
آخرین ارسال: mojerf3436
Heart ام اس بیماری زیبا رویان آذرستون 179 127,712 2017/06/21, 11:10 PM
آخرین ارسال: nahid
  آخرین مقالات چاپ شده در مجلات معتبر علمی پژوهشی در مورد بیماری ام اس msharifian 0 3,178 2017/04/19, 12:03 PM
آخرین ارسال: msharifian
  چرایی علم فیزیک از بیماری و روش درمان آن arhpir 9 43,478 2016/11/01, 01:24 PM
آخرین ارسال: الهه درد
  نقش هورمون ها در بیماری های خود ایمنی warrior 7 10,401 2016/07/23, 02:04 AM
آخرین ارسال: سها



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

علت بوجود آمدن بیماری ام اس چیست