[earth]

من دیشب ام آر آی دکتر نبوی رو که نوشته بودند انجام دادم. امروز جواب رو برام می گیرن. به احتمال قوی فردا می رم پیش دکتر طوفانیان ببینم همچنان معتقد به این هستند که این حمله نبوده. این میان دکتر طوفانیان که من ایشون رو قبول دارم گفتند یه فشار عصبی قوی بوده. ولی دکتر نبوی فرمودند که حمله است و یک حمله بسیار قوی. اعتراف می کنم که بر سر دو راهی موندم نه دو راهی انتخاب دکتر طوفانیان یا دکتر نبوی بر سر دو راهیه که بازم مثل سال 84 چندین مشاوره بگیرم. گرچه اینا همش حرفه بیماری منو یه دکتر ســــــــــــــــــــــــــــــاده داخلی شیفت عصر اورژانس درمانگاه یه بیمارستان معمولی نزدیک خونمون تشخیص دادند. بنده خدا نگفت که ام اس داری فقط فهمید که مشکلم مربوط به دکتر مغز و اعصابه و با تواضع هرچه تمام تر راهنماییم کرد. بدون ام آر آی تنها با معاینه چشم و سرم. و دادن یه سری داروی ساده که اگه اثر نکرد به دکتر مغز و اعصاب مراجعه کنم. آرزوی سلامتی براشون دارم اسمشون رو به خاطر نسپردم و بابتش شدیدن متاسفم. دوستان! من نه اغراق می کنم و نه فکر می کنم چیزی از نظرم به دور می مونه. من فقط یکبار همون سال هشتاد و چهار بهم گفته شد که حمله بهم دست داده. و یکبار هم دقیق یادم نیست که چی شده بود که خودم احساس می کردم که دهنم دچار مشکل شده به هرکی می گفتم مسخره می کرد می گفت تو از بس دیگه هی به این فکر می کنی می شینی خیال بافی می کنی. تا اینکه داشتم لواشک می خوردم کاملن متوجه شدم که درست نمی تونم بجوم اونجا بود که به بقیه گفتم ببینید دهنم چطوری شده درست بسته نمی شه. فرداش بدو بدو رفتم پیش دکتر که ای دکتر نمی دونید چی به سرم اومده دهنم اینطوری شده. اونم یکم خندید و گفت چیزی نیست ای یه ویروسه می شینه روی فک و دهن که اینو خانم برادرم هم تایید کرد. چون چندین مراجعه این مدلی داشته. چند تا قرص پردنیزلون هم داد و که من نخوردم و گفت هرزگاهی طی روز کمی سوت بزن و منم همینم مونده بود تو شرکت سوت بزنم. فکرشو بکن مثلن تلفن زنگ می زد مثلن دکتر.............. ریاست محترم ............ زنگ می زد من گوشی رو بر می داشتم می گفتم فیش فیش شوت شوت. بفرمایید. خلاصه خودش خوب شد. با این احتساب من یه نمونه حی و حاضر که تو این شش سال این دومین باری است که دچار مشکل مشخص شدم سال 84 با درد در ناحیه چشم راستم نه کوری که دکتر نبوی ظاهرن فراموش کردند که این بیماری در همه بیماران یه مدلی نیست و با کوری کامل نمایان نمی شه. و یکی هم الان سال 90 که باور کنید راست می گم اینبار به طور جدی درگیرم کرده. باور کنید کف پام می سوزه. نه اینکه فکر کنید راه نمی رم فقط انگار پای سوخته رو روی زمین می گذارم. الهی برای خودم و همه بیماران بمیرم که ..........................