سخنانی مهم با بیمارانی که تازه تشخیص بیماری ام اس داده می شوند.
توسط : دکتر محمد علی آرامی - چهارم تیر 1391
گفتن این که " شما به بیماری ام اس مبتلا هستید" همیشه برای من سخت بوده است. من واکنش های فراوانی از بیمارانم دیده ام حتی برخی بیماران بر من خشم گرفته و شوریده اند و برخی مرا متهم به برخورد بی رحمانه و بی ملاحظه کرده اند. نمی دانم شاید برخورد من در نحوه اعلام حقیقت با شما درست نبوده است در این صورت عذر می خواهم ولی سعی کرده ام که بهترین برخورد را داشته باشم.
مهمترین موضوع از نظر من صداقت است. حقیقت همیشه خوش آیند ما نیست و گاهی نیز تلخ است. من پنهان کردن حقیقت را به نفع شما نمی دانم. والدین زیادی به من مراجعه کرده اند و خواسته اند که تشخیص بیماری ام اس را از دختر یا پسرشان مخفی نگه دارم ولی من نپذیرفته ام و جالب این جاست که اغلب این مواقع بیمار روحیه اش خیلی بهتر از والدینش بوده است و خیلی خوب واقعیت را پذیرفته و در جهت سلامتی و بهبودی خود تلاش موفقی داشته است.
می دانم که شما دوره سختی را در ابتدای بیماری خواهید گذراند. پزشک شما در کنار شماست. شما مراحلی از خشم و انکار و نومیدی و ... را تجربه خواهید کرد و درنهایت با امید و تلاش به مبارزه و زندگی طبیعی خود ادامه خواهید داد. من در اینجا مطالبی را که از یکی از بیماران ام اس خوانده ام و فکر می کنم برای شما همیشه سودمند و مفید خواهد بود می آورم. امیدوارم سودمند و مفید باشند.
ادامه :
تجربيات يك بيمار مبتلا به ام اس
این تجربیات رو قبلا مجید عزیز در تاپیکی با همین نام آورده.
(با جست و جو معلوم شد که این تجربیات توسط یک پزشک آینده در تاریخ 28 مهر 1388 در
http://www.masih-devil.blogfa.com/post-52.aspx
نوشته شده است.)
توسط : دکتر محمد علی آرامی - چهارم تیر 1391
گفتن این که " شما به بیماری ام اس مبتلا هستید" همیشه برای من سخت بوده است. من واکنش های فراوانی از بیمارانم دیده ام حتی برخی بیماران بر من خشم گرفته و شوریده اند و برخی مرا متهم به برخورد بی رحمانه و بی ملاحظه کرده اند. نمی دانم شاید برخورد من در نحوه اعلام حقیقت با شما درست نبوده است در این صورت عذر می خواهم ولی سعی کرده ام که بهترین برخورد را داشته باشم.
مهمترین موضوع از نظر من صداقت است. حقیقت همیشه خوش آیند ما نیست و گاهی نیز تلخ است. من پنهان کردن حقیقت را به نفع شما نمی دانم. والدین زیادی به من مراجعه کرده اند و خواسته اند که تشخیص بیماری ام اس را از دختر یا پسرشان مخفی نگه دارم ولی من نپذیرفته ام و جالب این جاست که اغلب این مواقع بیمار روحیه اش خیلی بهتر از والدینش بوده است و خیلی خوب واقعیت را پذیرفته و در جهت سلامتی و بهبودی خود تلاش موفقی داشته است.
می دانم که شما دوره سختی را در ابتدای بیماری خواهید گذراند. پزشک شما در کنار شماست. شما مراحلی از خشم و انکار و نومیدی و ... را تجربه خواهید کرد و درنهایت با امید و تلاش به مبارزه و زندگی طبیعی خود ادامه خواهید داد. من در اینجا مطالبی را که از یکی از بیماران ام اس خوانده ام و فکر می کنم برای شما همیشه سودمند و مفید خواهد بود می آورم. امیدوارم سودمند و مفید باشند.
ادامه :
تجربيات يك بيمار مبتلا به ام اس
این تجربیات رو قبلا مجید عزیز در تاپیکی با همین نام آورده.
(با جست و جو معلوم شد که این تجربیات توسط یک پزشک آینده در تاریخ 28 مهر 1388 در
http://www.masih-devil.blogfa.com/post-52.aspx
نوشته شده است.)
چشم ها را بـایـد شست . ، . جـــور دیـگـر بـایــد دیـــد