(2017/07/11, 08:07 PM)yas8866 نوشته است:فقط به نظرم .. هیچ کس رو ندارین ، مگر خلافش ثابت بشه .. نباید دل ببندین .. ام اس خیلی خطرناکه .. رو پا هستین .. راه میرین .. محتاج کسی نیستین .. فکر کنید من هم مثل برادرتون بهتون میگم .. من ام اسم از یه(2017/07/08, 12:10 AM)siamak.m.h نوشته است: سلام دوستان
چون خودم این تاپیک رو زدم بنظرم بهتره روند پیشرفت این موضوع رو هم همینجا بگم!
چیزی که ازش میترسیدم پیش اومد!
مادرم، مادربزرگم و خالم یک جلسه رفتن صحبت کرد تا خانوادهها یکم آشنا بشن، بعد از این جلسه مادر راحله جان درباره وضعیت سربازی مناز راحله پرسیده و علت معافیتم رو خواسته بدونه که راحله مجبور میشه جریان رو تعریف کنه!
الان مادر و برادر بزرگش میدونن و همین باعث شد روند خواستگاری و آشنایی خانوادهها به تاخیر بیوفته تا خانوادش درباره بیماری و وضعیت من تحقیق کنن!
امیدوارم به خوبی بگذره
سلام اقا سیامک ، الان بنظرمن بهتره شما دوباره با برادر راحله جان صحبت کنی و براشون راجع به بیماری توضیح بدین و سعی کنی قانع شون کنی .
کاش خودت هم رفته بودی ، اینجوری هم دیده بودنت که خدارو شکر خوبی وهم اینکه خودت بهتر و راحت تر می تونستی براشون توضیح بدی .
الان هم توکل بر خداکن ، هنوز دیر نشده با برادرشون صحبت کن .
اصلا بهشون بگو با چند نفر دیگه از افراد ام اسی هستن صحبت کنن و راجع به ام اس بیشتر تحقیق کنن .
به خوبی میگذره

شاید امروز اون روزی باشه که در آینده منتظرشم..ما فقط شاید تجربش کرده باشیم که روزمره امروز شاید آرزوی فردامون بشه..
