2015/05/03, 12:39 AM
کتاب «خوانش بیماری در بستر اسطوره» اولین کتاب عبدالرضا ناصرمقدسی میباشد.او که تحصیلکردة رشتة پزشکیست و در حال حاضر نیز بهصورت فعال به درمان بیماران میپردازد در این کتاب به پارادایم پزشکی نوین پرداخته است و ضمن بیان نواقص آن راه حل جدیدی را برای هر چه بهتر کردن شرایط بیماران ارائه میدهد.
این کتاب در شش فصل تنظیم شده است. فصل اول به بیان مفهوم بیماری از منظر پزشکی نوین میپردازد. در این فصل روند تشخیص و درمان یک بیماری بررسی شده و نشان داده میشود که چگونه پارادایم پزشکی نوین، بیماری را به یک نام تقلیل میدهد. این کار گرچه فرایند تشخیص و درمان را ساده مینماید ولی امکانات دیگر درمانی را از مفهوم بیماری سلب میکند. بهطور مثال آلزایمر به مجموعهای از علائم، شامل سن بالا و دمانس محدود میشود و هیچگونه تلقیای خارج از آن پذیرفته نخواهد بود. این روش پزشکی مدرن، عملاً سبب میشود که مقولاتی همچون فرهنگ، هنر و اسطوره جایی در درمان بیماران نداشته باشند و همه چیز به نشانهشناسی و درمانِ مبتنی بر طب جدید محدود گردد. در این فصل با تکیه بر آرای آنتونن آرتو، مفهومی فلسفی از بیماری ارائه شده است و سعی بر این است که بهجای نام، بیماری را بهعنوان یک استعاره معرفی نماید. این امر عملاً سبب میشود که بیماری قابلیت تعامل با جهان، از جمله اسطوره را داشته باشد.
فصل دوم، به بررسی این سؤال میپردازد که اسطوره در جهان کنونی چگونه میتواند تعبیری متفاوت از بیمار و بیماری ارائه دهد. در این فصل با تکیه بر آرای لوی برویل و لوریا عنوان میگردد که چگونه ذهن میتواند به شیوههای مختلف استدلال نماید و همین قابلیت، ذهن انسانی را برای کسب تجربههای متفاوت از جمله اسطورهدرمانی باز میکند.
فصل سوم بهصورت ملموستر و عینیتر به بررسی رابطة میان اسطوره و درمان میپردازد و سعی میکند نمونههایی از اسطورهدرمانی را در فرهنگ ایرانی نشان دهد؛ همچنین با تکیه بر تحقیقات جدید نشان میدهد که چگونه روشهای آیینی، همچون شمنیسم میتوانند اثر مثبتی بر روند درمان فرد بیمار داشته باشند.
فصل چهارم یک پژوهش میدانی است که در آن، نتایج پرسشهایی که از بیماران در مورد نگرش آنها به بیماری ارائه شده است، مورد بحث قرار می گیرد. دراین فصل متوجه میشویم که نگاه بیماران به بیماری و درمان میتواند با نگاه پزشکی مدرن کاملاً متفاوت باشد. این تفاوتها خود میتواند بهعنوان تکیهگاهی برای بیان مدلی جهت استفاده از اسطوره در روند درمان به کار رود.
فصل پنجم نمونة عملی اسطورهدرمانی است. در این فصل با ارائة اسطورههای متفاوت به یک بیمار و بحث در مورد ماهیت آنها و نیز ارتباطشان با بیماری به درک جدیدی از بیماری و نحوة برخورد با آن، بر مبنای اسطورة سیاوش میرسیم.
و فصل ششم یا جستار نهایی، نوعی نتیجهگیری میباشد. توضیح این مسئله که این یافته چه کمکی به ارتقای پزشکی مدرن مینماید در این بخش از کتاب صورت میگیرد. در این فصل خواهیم دید که اسطورة سیاوش از آنجا که نوعی گفتمان صلح را در اوج بحران بیان میکند میتواند بهمثابة روشی جدید برای تعامل با بیماری محسوب گردد. در واقع اسطورهدرمانی به ما نشان میدهد که بهجای برخورد قهری با بیماری (آنچه که در پارادایم پزشکی نوین مشاهده میکنیم) باید راه گفتوگو با بیماری را طی نماییم. اینگونه میتوان بهخصوص در بیماریهای مزمن که درمان قطعی ندارند، از آلام بیماران کاست.
این کتاب را انتشارات فرهامه در 1000 نسخه راهی بازار کرده است.
این کتاب در شش فصل تنظیم شده است. فصل اول به بیان مفهوم بیماری از منظر پزشکی نوین میپردازد. در این فصل روند تشخیص و درمان یک بیماری بررسی شده و نشان داده میشود که چگونه پارادایم پزشکی نوین، بیماری را به یک نام تقلیل میدهد. این کار گرچه فرایند تشخیص و درمان را ساده مینماید ولی امکانات دیگر درمانی را از مفهوم بیماری سلب میکند. بهطور مثال آلزایمر به مجموعهای از علائم، شامل سن بالا و دمانس محدود میشود و هیچگونه تلقیای خارج از آن پذیرفته نخواهد بود. این روش پزشکی مدرن، عملاً سبب میشود که مقولاتی همچون فرهنگ، هنر و اسطوره جایی در درمان بیماران نداشته باشند و همه چیز به نشانهشناسی و درمانِ مبتنی بر طب جدید محدود گردد. در این فصل با تکیه بر آرای آنتونن آرتو، مفهومی فلسفی از بیماری ارائه شده است و سعی بر این است که بهجای نام، بیماری را بهعنوان یک استعاره معرفی نماید. این امر عملاً سبب میشود که بیماری قابلیت تعامل با جهان، از جمله اسطوره را داشته باشد.
فصل دوم، به بررسی این سؤال میپردازد که اسطوره در جهان کنونی چگونه میتواند تعبیری متفاوت از بیمار و بیماری ارائه دهد. در این فصل با تکیه بر آرای لوی برویل و لوریا عنوان میگردد که چگونه ذهن میتواند به شیوههای مختلف استدلال نماید و همین قابلیت، ذهن انسانی را برای کسب تجربههای متفاوت از جمله اسطورهدرمانی باز میکند.
فصل سوم بهصورت ملموستر و عینیتر به بررسی رابطة میان اسطوره و درمان میپردازد و سعی میکند نمونههایی از اسطورهدرمانی را در فرهنگ ایرانی نشان دهد؛ همچنین با تکیه بر تحقیقات جدید نشان میدهد که چگونه روشهای آیینی، همچون شمنیسم میتوانند اثر مثبتی بر روند درمان فرد بیمار داشته باشند.
فصل چهارم یک پژوهش میدانی است که در آن، نتایج پرسشهایی که از بیماران در مورد نگرش آنها به بیماری ارائه شده است، مورد بحث قرار می گیرد. دراین فصل متوجه میشویم که نگاه بیماران به بیماری و درمان میتواند با نگاه پزشکی مدرن کاملاً متفاوت باشد. این تفاوتها خود میتواند بهعنوان تکیهگاهی برای بیان مدلی جهت استفاده از اسطوره در روند درمان به کار رود.
فصل پنجم نمونة عملی اسطورهدرمانی است. در این فصل با ارائة اسطورههای متفاوت به یک بیمار و بحث در مورد ماهیت آنها و نیز ارتباطشان با بیماری به درک جدیدی از بیماری و نحوة برخورد با آن، بر مبنای اسطورة سیاوش میرسیم.
و فصل ششم یا جستار نهایی، نوعی نتیجهگیری میباشد. توضیح این مسئله که این یافته چه کمکی به ارتقای پزشکی مدرن مینماید در این بخش از کتاب صورت میگیرد. در این فصل خواهیم دید که اسطورة سیاوش از آنجا که نوعی گفتمان صلح را در اوج بحران بیان میکند میتواند بهمثابة روشی جدید برای تعامل با بیماری محسوب گردد. در واقع اسطورهدرمانی به ما نشان میدهد که بهجای برخورد قهری با بیماری (آنچه که در پارادایم پزشکی نوین مشاهده میکنیم) باید راه گفتوگو با بیماری را طی نماییم. اینگونه میتوان بهخصوص در بیماریهای مزمن که درمان قطعی ندارند، از آلام بیماران کاست.
این کتاب را انتشارات فرهامه در 1000 نسخه راهی بازار کرده است.
صبر کن سهراب! آری… تو راست می گویی آسمان مال من است پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین،مالِ من است!
اما سهراب تو قضاوت کن، بر دل سنگ زمین جای من است؟! من نمی دانم که چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست…
صبر کن سهراب! قایقت جا دارد؟ من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم
اما سهراب تو قضاوت کن، بر دل سنگ زمین جای من است؟! من نمی دانم که چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست…
صبر کن سهراب! قایقت جا دارد؟ من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم