2014/06/01, 11:19 PM
(2014/06/01, 09:58 PM)OMG! نوشته است: درکت می کنم مریم جان
چه آدمایی پیدا میشنا ما بریم یقه ی کی رو بگیریم که مجبوریم روو احساساتمون پا بذاریم؟
همراز جان، موافقم که جلسه ی اول نگیم بهتره چون طرف کپ می کنه ولی دیگه از جلسه ی 2 و 3 هم نمیشه بیشتر طولش داد چون شاید یه جور وابستگی عاطفی پیش بیاد که اگه طرف بخواد به خاطر بیماری بهم بزنه هم خودمون ضربه می خوریم همون طرف!
کلا در هر صورتی به هم بخوره دختر بیشتر بهم میریزه!
من که فعلا گریزونم از این مسئله ولی تنها باری که گفتم از اول اولش گفتم اگه من یه بیماری داشته باشم که درمان نداشته باشه ولی کنترل داشته باشه نظرت چیه؟ گفت قبول نمیکنم! گفتم به سلامت

بعد مجدد مصر شد که تو اصلا بهت نمیاد مشکلی داشته باشی و اینا بهانه هست

بهد با شرط اولیه اینکه من یه بیماری غیر قابل در مان و خوش خیم دارم با هم آشنا شدیم مرحله آشنایی چند ماه طول کشید و اصلا حرفی از بیماری زده نشد آخرش دیدم حدودا معیار های منو داره بهش گفتم این عارضه ی منه!
کلا فرار کرد!


فدای سرم
نتیجه اخلاقی
- در گیر احساسات نشین ! اگه از همون اول مغزتون تشخیص داد که آدمش نیست به حرف قلبتون که میگه آشنا شو ، حالا شاید این همون باشه! گوش ندین
-وقتتون رو پای آدمای بی ارزش ندارین! آدمای بی ارش کسایی هستند که ظاهر بینن و دورترین جایی رو که دیدن نوک بینی شو ن بوده
-احساساتی نشین
-احساساتی نشین
-احساساتی نشین


پایدار باشید.
به خود آی,خود تو جان جهانــــــی...