ارسالها: 112
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Jul 2016
تشکر های اهدا شده: 1055
تشکر های دریافت شده :1214 بار در 283 پست
سال تشخيص بيماري : 1395
دكتر معالج : دکتر امیررضا عظیمی
داروي مورد استفاده : زیتاکس - آریوژن فارمد
محل سکونت : کرج
سلام به همه دوستان عزیزم.
من با همکلاسیم ۱سال و نیم بیشتر هست که دوست هستیم و قصد ازدواج داریم. از حدود یکسال پیش که ام اس برای من تشخیص داده شد از همون اول بهش گفتم و کامل درجریان هست و همیشه کنارم بوده و با آگاهی کامل به شرایط من میخوایم ازدواج کنیم!
خدا بخواد بعد از ماه رمضان میخوایم بریم خواستگاری! تنها مشکلی که داریم اینه که چطور و کی با خانوادش مطرح کنیم!
پزشکم، مشاور، هرکسی که باهاش صحبت کردم میگه باید بگی ولی پدرم کاملا مخالف گفتن بیماری من هست، میگه اگر هم قبول کنن با دل چرکین قبول میکنن! کلا ترسش از اینه که اگر جواب منفی بدن و مخالفت کنن من ضربه روحی بخورم و دچار حمله بشم!!!
اینم بگم کارشناسی ارشد هستم، بخاطر ام اس معافیت پزشکی گرفتم، سرکار میرم، خدا رو شکر مشکل خونه و ماشین هم ندارم، هردو خانواده هم از نظر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در سطح متوسط هستیم!
اگر دوستانی شرایط مشابه داشتن که قبل از ازدواج و خواستگاری براشون ام اس تشخیص داده شده ممنون میشم از شرایط و اوضاعشون بگن و راهنمایی کنن.
ارسالها: 29
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2017
تشکر های اهدا شده: 145
تشکر های دریافت شده :170 بار در 67 پست
سال تشخيص بيماري : 1395
دكتر معالج : صدرالاسلام
داروي مورد استفاده : دارو مصرف نمیکنم
محل سکونت : کردستون
سلام سیامک جان امیدوارم بدون هیچ دغدغه ای به عشقت برسی.
بنظرمن اینکه همسر آیندت خبر داشته باشه کافیه.
چون ایشون میخوان باشما زندگی کنن. ام اس ام ی اتفاقه مث بقیه اتفاقای زندگی.
البته این وسط باید همسرتم موافق باشه ک نگین
ارسالها: 112
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Jul 2016
تشکر های اهدا شده: 1055
تشکر های دریافت شده :1214 بار در 283 پست
سال تشخيص بيماري : 1395
دكتر معالج : دکتر امیررضا عظیمی
داروي مورد استفاده : زیتاکس - آریوژن فارمد
محل سکونت : کرج
(2017/06/05, 10:56 AM)n70 نوشته است: سلام سیامک جان امیدوارم بدون هیچ دغدغه ای به عشقت برسی.
بنظرمن اینکه همسر آیندت خبر داشته باشه کافیه.
چون ایشون میخوان باشما زندگی کنن. ام اس ام ی اتفاقه مث بقیه اتفاقای زندگی.
البته این وسط باید همسرتم موافق باشه ک نگین
ممنون از پاسخ شما. همسرم خودش اصرار داره که خانوادش بدونن، حداقل پدر و مادرش بدونن.
درواقع هردومون بنا به دلایلی اتفاق نظر داریم که باید بگیم.
اگر بعد از ازدواج ام اس تشخیص داده میشد اونوقت شاید میشد نگیم.!
ارسالها: 10
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2016
تشکر های اهدا شده: 3
تشکر های دریافت شده :23 بار در 10 پست
سال تشخيص بيماري : 89
دكتر معالج : دکتر مقدسی
داروي مورد استفاده : فینگولیمد
محل سکونت :
ارسالها: 112
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Jul 2016
تشکر های اهدا شده: 1055
تشکر های دریافت شده :1214 بار در 283 پست
سال تشخيص بيماري : 1395
دكتر معالج : دکتر امیررضا عظیمی
داروي مورد استفاده : زیتاکس - آریوژن فارمد
محل سکونت : کرج
(2017/06/05, 12:25 PM)sanam.m نوشته است: به خودش میگم فقط
خودش پذیرفته ولی میگه خانوادش باید بدونن! روانشناس هم گفته وظیفه منه بهشون بگم!
ارسالها: 120
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2015
تشکر های اهدا شده: 4695
تشکر های دریافت شده :2399 بار در 438 پست
سال تشخيص بيماري : اردیبهشت 93
دكتر معالج : ♡♡دکتر نوریان♡♡
داروي مورد استفاده : سینووکس
محل سکونت : مشهد
2017/06/05, 01:48 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2017/06/05, 01:58 PM، توسط مُنا_منتظر المهدی.)
سلام
من که تجربه ندارم ولی به نظر من خود همسرتون بگن به خونوادشون بهتره تا این که شما بگین
دو سه جلسه که گذشت همسرتون به پدرمادرشون بگن که شما تو صحبتاتون بهشون گفتین ام اس دارین و کاملا شرایطتتونو توضیح دادین و گفتین میتونن برن با دکترتون هم صحبت کنن
فکر کنم اینجوری بهتر باشه تا اینکه خودتون به پدرشون بگین
حداقل اول شما نگین.همسرتون بگن بعد مسلما پدرشون از شما سوال میکنن و بعد شما با پدرشون صحبت میکنین
این جوری آمادگی قبلی دارن
من خودم جای شما بودم همچین کاری میکردم
حَـسْـبُــنَــا الــلّــهُ وَ نِــعْــمَ الْــوَکِـيــلُ
ارسالها: 112
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Jul 2016
تشکر های اهدا شده: 1055
تشکر های دریافت شده :1214 بار در 283 پست
سال تشخيص بيماري : 1395
دكتر معالج : دکتر امیررضا عظیمی
داروي مورد استفاده : زیتاکس - آریوژن فارمد
محل سکونت : کرج
(2017/06/05, 01:48 PM)مُنا_منتظر المهدی نوشته است: سلام
من که تجربه ندارم ولی به نظر من خود همسرتون بگن به خونوادشون بهتره تا این که شما بگین
دو سه جلسه که گذشت همسرتون به پدرمادرشون بگن که شما تو صحبتاتون بهشون گفتین ام اس دارین و کاملا شرایطتتونو توضیح دادین و گفتین میتونن برن با دکترتون هم صحبت کنن
فکر کنم اینجوری بهتر باشه تا اینکه خودتون به پدرشون بگین
حداقل اول شما نگین.همسرتون بگن بعد مسلما پدرشون از شما سوال میکنن و بعد شما با پدرشون صحبت میکنین
این جوری آمادگی قبلی دارن
من خودم جای شما بودم همچین کاری میکردم
سلام. مرسی منا جان.
روانشناس همین حرف شما رو میگفت که بعد از چندجلسه بهشون بگیم، البته من بگم! حالا تا بعد از ماه رمضان خدا بزرگه، ببینیم شرایط چجوری پیش میره
ارسالها: 3,364
موضوعها: 243
تاریخ عضویت: May 2009
تشکر های اهدا شده: 18940
تشکر های دریافت شده :37267 بار در 6969 پست
سال تشخيص بيماري : 1387
دكتر معالج : دکتر امیررضا عظیمی
داروي مورد استفاده : فینگولید - داروسازی اسوه
محل سکونت : تهران
با نظر بچه ها که گفتن به خانواده ش نگو شدیداااااا مخالفم ، چون اگه یه روزی قضیه لو بره اولین درجه خودت نابود میشی که اوه اوه عجب آب زیر کاهیه این پسره که مغز دخترمون رو شست و شو داده که به ما نگه و .... ، بعدشم همسر آینده گرامی که یه مساله نه چندان کوچیک رو از خانواده ش مخفی کرده.
با شناخت نصف و نیمه که از راحله دارم قطعا طرز فکر و فرهنگش از آسمون نرسیده و خانواده ش هم طرز فکر مشابه دارن. پس به نظرم خیلی منطقی و رک برو جلو . آقا جان قضیه اینه . من چند سال پیش فلان مشکل واسم پیش اومد و رفتم دکتر ، گفت احتمالا ام اسه که ام ار ای دادم و تایید شد ولی خب با تحقیقاتی که کردم ام اس خیلی عوض شده و کلی دارو داره و اکثر مواقع کنترل شده هست و بقیه چیزا که خودت بهتر میدونی
به نظر من طرز بیانت خیلی مهمه. وقتی با اطمینان راجع به ام اس صحبت کنی طرفت مطمئن میشه که این بچه (خودت
) خیلی تحقیق کرده و رو هوا حرف نمیزنه. حتی از تحقیقات جهانی هم بگو که مثلا تو کانادا فلان تحقیق رو کردن یا مثلا فلان کشور گفته سال فلان ام اس یا نیست و نابود میشه یا ۱۰۰٪ کنترل . از این جور امار ها هم کمکت میکنه. شدیدا هم رو راست باش.
ولی اینکه جلسه اول بگی یا دوم و سوم رو نمیتونم نظر بدم. اگر از قبل با مادرش صحبت کنی یکی دو بار و اونوقت بگی رو خودم ترجیح میدم
مث حس ی عشق تازه بودی
مث افسانه بی اندازه بودی ...
ارسالها: 84
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2014
تشکر های اهدا شده: 2536
تشکر های دریافت شده :2235 بار در 360 پست
سال تشخيص بيماري : 92
دكتر معالج : دکتر صحراییان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
به نظر منم حتما با خونوادش در میون بذار، حتی می تونی پیشنهاد بدی با هم به دکتر معالجتم مراجعه کنید تا دکترتم بیشتر براشون توضیح بده، می دونم هممون اولش از طرح این مسئله ترس داریم، اما واقعا بعدا می بینی هیچی نبوده و با گفتنش خیال خودت و همسر آیندتو راحت کردی و بدون ترس میری جلو
آرزوهاتو يه جا يادداشت کن و يکی يکی به خدا بگو. خدا يادش نميره،ولی تو يادت ميره چيزی که امروز داری، آرزوي دیروزت بود...
ارسالها: 112
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Jul 2016
تشکر های اهدا شده: 1055
تشکر های دریافت شده :1214 بار در 283 پست
سال تشخيص بيماري : 1395
دكتر معالج : دکتر امیررضا عظیمی
داروي مورد استفاده : زیتاکس - آریوژن فارمد
محل سکونت : کرج
2017/06/06, 11:23 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2017/06/06, 11:26 AM، توسط siamak.m.h.)
(2017/06/06, 07:25 AM)hamid نوشته است: با نظر بچه ها که گفتن به خانواده ش نگو شدیداااااا مخالفم ، چون اگه یه روزی قضیه لو بره اولین درجه خودت نابود میشی که اوه اوه عجب آب زیر کاهیه این پسره که مغز دخترمون رو شست و شو داده که به ما نگه و .... ، بعدشم همسر آینده گرامی که یه مساله نه چندان کوچیک رو از خانواده ش مخفی کرده.
با شناخت نصف و نیمه که از راحله دارم قطعا طرز فکر و فرهنگش از آسمون نرسیده و خانواده ش هم طرز فکر مشابه دارن. پس به نظرم خیلی منطقی و رک برو جلو . آقا جان قضیه اینه . من چند سال پیش فلان مشکل واسم پیش اومد و رفتم دکتر ، گفت احتمالا ام اسه که ام ار ای دادم و تایید شد ولی خب با تحقیقاتی که کردم ام اس خیلی عوض شده و کلی دارو داره و اکثر مواقع کنترل شده هست و بقیه چیزا که خودت بهتر میدونی
به نظر من طرز بیانت خیلی مهمه. وقتی با اطمینان راجع به ام اس صحبت کنی طرفت مطمئن میشه که این بچه (خودت ) خیلی تحقیق کرده و رو هوا حرف نمیزنه. حتی از تحقیقات جهانی هم بگو که مثلا تو کانادا فلان تحقیق رو کردن یا مثلا فلان کشور گفته سال فلان ام اس یا نیست و نابود میشه یا ۱۰۰٪ کنترل . از این جور امار ها هم کمکت میکنه. شدیدا هم رو راست باش.
ولی اینکه جلسه اول بگی یا دوم و سوم رو نمیتونم نظر بدم. اگر از قبل با مادرش صحبت کنی یکی دو بار و اونوقت بگی رو خودم ترجیح میدم
مرسی حمید جون. خیلی به این موضوع فکر میکنم، خودم میخوام بعداز ۲ ۳ جلسه با خانواده رفتن یه روز تنها برم با پدر مادر راحله صحبت کنم
(2017/06/06, 09:00 AM)matin نوشته است: به نظر منم حتما با خونوادش در میون بذار، حتی می تونی پیشنهاد بدی با هم به دکتر معالجتم مراجعه کنید تا دکترتم بیشتر براشون توضیح بده، می دونم هممون اولش از طرح این مسئله ترس داریم، اما واقعا بعدا می بینی هیچی نبوده و با گفتنش خیال خودت و همسر آیندتو راحت کردی و بدون ترس میری جلو
ممنون متین جان. احتمالا مجبور بشم بهشون بگم با دکترم هم صحبت کنن