ارسالها: 211
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: Sep 2010
تشکر های اهدا شده: 1691
تشکر های دریافت شده :1644 بار در 549 پست
سال تشخيص بيماري : 1388
دكتر معالج : دکتر نوریان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : مشهد
چه وقت می توان ازدواج پایداری کرد ؟؟؟
دانایی را پرسیدند: چه وقت برای ازدواج پایدار مناسب است؟ دانا گفت: زمانی که شخص توانا شود!!!
پرسیدند: توانا از لحاظ مالی؟ جواب داد: نه!
گفتند: توانا از لحاظ جسمی؟ گفت: نه!
پرسیدند: توانا از لحاظ فکری؟ ... جواب داد: نه!
پرسیدند: خود بگو که مارا در این امر دیگر چیزی نیست!
دانا گفت: زمانی یک شخص می تواند ازدواج پایدار نماید که اگر تا دیروز نانی را به تنهایی میخورده,امروز بتواند آن را با دیگری نصف نماید بدون آنکه اندکی از این مسئله ناراحت گردد !!!
با تمام بی کسی هایم کســـی دارم هنـــــوز
گاهی گمان نمی کنی و می شود/گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست/گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای, گدائی و بخت نیست /گاهی تمام شهر گدای تو می شود
ارسالها: 1,064
موضوعها: 157
تاریخ عضویت: May 2009
تشکر های اهدا شده: 5522
تشکر های دریافت شده :6961 بار در 1909 پست
سال تشخيص بيماري : اسفند 1385
دكتر معالج : دكتر عبدالرضا ناصر مقدسي
داروي مورد استفاده : ریتوکسی ماب
محل سکونت : تهران
نونشو با هم نصف کنه یعنی میشه با اطمینان تا اخر عمر باهاش زندگی کرد؟؟
ارسالها: 211
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: Sep 2010
تشکر های اهدا شده: 1691
تشکر های دریافت شده :1644 بار در 549 پست
سال تشخيص بيماري : 1388
دكتر معالج : دکتر نوریان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : مشهد
(2011/02/03, 06:42 PM)sara shokolat نوشته است: نونشو با هم نصف کنه یعنی میشه با اطمینان تا اخر عمر باهاش زندگی کرد؟؟
سلام.خودتون میدونید این یه اصطلاحه.همونجور که دوستان گفتن بهش فرصت بدشن و مهمتر اینکه خودتون هم عجله نکنید.
خدا هرچی بخواد همون میشه به شرطی که صبر داشته باشیم

با تمام بی کسی هایم کســـی دارم هنـــــوز
گاهی گمان نمی کنی و می شود/گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست/گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای, گدائی و بخت نیست /گاهی تمام شهر گدای تو می شود
ارسالها: 1,064
موضوعها: 157
تاریخ عضویت: May 2009
تشکر های اهدا شده: 5522
تشکر های دریافت شده :6961 بار در 1909 پست
سال تشخيص بيماري : اسفند 1385
دكتر معالج : دكتر عبدالرضا ناصر مقدسي
داروي مورد استفاده : ریتوکسی ماب
محل سکونت : تهران
به نظرت چقدر فرصت و صبر لازمه ؟خودت بودی جای من چه میکردی؟چند سالته خودت؟
ارسالها: 211
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: Sep 2010
تشکر های اهدا شده: 1691
تشکر های دریافت شده :1644 بار در 549 پست
سال تشخيص بيماري : 1388
دكتر معالج : دکتر نوریان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : مشهد
2011/02/03, 06:52 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2011/02/03, 06:57 PM، توسط احمدرضا.)
(2011/02/03, 06:48 PM)sara shokolat نوشته است: به نظرت چقدر فرصت و صبر لازمه ؟خودت بودی جای من چه میکردی؟چند سالته خودت؟
چقدرشو هیچکی نمیدونه جز خودش.
من 26 سالمه.
بسپارید به خودش.وقتش که بشه از جایی که اصلاً فکرشو نمیکنی درست میشه!!!
الاغ و امید:
پیرمردی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست آنرا از درون چاه بیرون بیاورد.
پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد, کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را باخاک پر کنندتا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود. مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد, سعی می کرد روی خاک ها بایستد.
روستایی ها همانطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همانطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه ی چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد...
نتیجه ی اخلاقی: مشکلات همچون تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم:
اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند, و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود!
با تمام بی کسی هایم کســـی دارم هنـــــوز
گاهی گمان نمی کنی و می شود/گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست/گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای, گدائی و بخت نیست /گاهی تمام شهر گدای تو می شود
ارسالها: 1,121
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Jul 2010
تشکر های اهدا شده: 2428
تشکر های دریافت شده :3802 بار در 1226 پست
سال تشخيص بيماري : اردیبهشت 89
دكتر معالج : نوریان
داروي مورد استفاده : بتافرون
محل سکونت : .
داستان تون خیلی زیبا بود جناب " احمد رضا"
Free chees is found on the mousetrap
To catch anything you want you must pay it's worth
ارسالها: 269
موضوعها: 23
تاریخ عضویت: Jan 2011
تشکر های اهدا شده: 1697
تشکر های دریافت شده :2134 بار در 595 پست
سال تشخيص بيماري : 1388
دكتر معالج : دکتر صحرائیان - دکترقره گزلی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
2011/02/04, 03:33 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2011/02/04, 03:41 PM، توسط h.kakavand.)
(2011/01/27, 09:48 PM)sara shokolat نوشته است: نمیدونم شاید.اما خیلی امیدوارو پر انژی بوداااااااااااااااااااااااااااا
فرضیه اول : اونی که از الان تو را باور ندارد بعداً می خواهی در مشکلات با او چکار کنی.
فرضیه دوم : اگر فرضیه اول اشتباه باشد ، ببخشید انگار این آقا اینقدر دروغ شنیده و یا خودش دروغگو هست که حرف راست باورش نمی شه.
فرضیه سوم : اگر فرضیه دوم غلط باشد می توان گفت این آقا توان روبرو شدن با مسایل سخت را ندارد.
فرضیه چهارم : اگر فرضیه سوم غلط باشد می توان گفت این آقا می خواهد فقط به شما برسد اطلاً واقع بین نیست که به نظر من که یک پسر هستم اینجور پسرها برای زندگی مشترک بسیار خطرناک هستند(عامیانه یعنی کلش داغ است)
(2009/07/14, 05:44 PM)sima نوشته است: سلام بر عزيزان جان
به نظر من چون اين بيماري اکثر مواقع گريبان جوانان که شايد اکثريتقريب به اتفاق در سن ازدواج باشند را مي گيرد
بهتر ديدم که بخشي هم داشته باشيم که در آن نظرات و عقايد نوشته بشه و مسائلي را که در اين مورد براي همديگر پيش آمده باهم در ميان بگذاريم
از آنجايي که بيشتر ما در مطرح کردن بيماريمان با ديگران مشکل داريم در اين مورد بحراني هم بيشتر از مواقع ديگر فکر مان را به خودش مشغول مي کند که آيا اين مسئله را با طرف مقابل در ميان بگذاريم يانه؟
اگر نگوييم درست نيت و در آينده ممکن است مشکل زا شود
اگر بگوييم از آنجاييکه مردم م بسيار فهميده هستند به احتما زاد پا پس مي کشند
و به اين ترتيب اين فرشته ها شايد مجبور شوند تا هميشه بي مونس و همدم بمانند
شايد به نظر بعضي ها من جمله خود من اين مسئله مهم نباشه ولي� � � � � � �
ولي
اين واقعيت را بايد باور کرد که هميشه خانواده در کنار آدم نيست
سیما جان من به عنوان یک مبتلا اصلا موافق با ازدواج نیستم چون طرف مقابل هرچه سعی کند که ما را درک نمی تواند چون باید این درد را داشته باشد تا بتواند درک کند. اگر قرار باشد ازدواجی انجام شود بنظر من باید بین دو ام اسی باشد.
یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.
در روز تولدت درختی بکار،که در سبزی دنیا تو هم سهیم باشی .
طوری زندگی کن که هر وقت اطرافیانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.
ارسالها: 165
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: Nov 2010
تشکر های اهدا شده: 754
تشکر های دریافت شده :4209 بار در 1407 پست
سال تشخيص بيماري : 1389
دكتر معالج : دکتر فرهاد منطقی فسایی
داروي مورد استفاده : ریتوکسی ماب
محل سکونت : ری
2011/02/04, 07:11 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2011/02/04, 07:13 PM، توسط pesareshoja_ir71.)
سلام من هنوز دهنم بوی شیر میده واسه ازدواج
ولی جالب اینه که مامانم اینا از اون موقع که فهمیدن فشار عصبی برای ام اس بده میخوان برام زن بگیرن
فکر کنم میخوان بکشنم آخه زنا همشون اضطرساند
شما فکر میکنید موفق بشند یه دختر پولدار خوب مومن و... برام پیدا کنند
البته خودم میدونم آرزو بر جوانان عیب نیست

اللهم عجل لولیک الفرج
به حق خانم زینب کبری سلام الله
ارسالها: 433
موضوعها: 37
تاریخ عضویت: Aug 2009
تشکر های اهدا شده: 2264
تشکر های دریافت شده :4979 بار در 1350 پست
سال تشخيص بيماري : 1387
دكتر معالج : Dr.Melissa bloch
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : nevada,us
(2011/02/04, 03:33 PM)ho.kakavand نوشته است: سیما جان من به عنوان یک مبتلا اصلا موافق با ازدواج نیستم چون طرف مقابل هرچه سعی کند که ما را درک نمی تواند چون باید این درد را داشته باشد تا بتواند درک کند. اگر قرار باشد ازدواجی انجام شود بنظر من باید بین دو ام اسی باشد.
من فکر کنم این عقیده شخصی باشه. هستن آدمایی که می تونن یه کسی مثله مارو درک کنن حتی وقتی ام اس ندارن. همه چییز بستگی به تقدیر داره که فردی که روبه روی شما قرار می گیره کی باشه. صبر لازمه و امید به اینکه وجود داره این آدم. نمیگم دو ام اسی کناره هم نمی تونن خوشبخت بشن که قطعا اگه تفاهم باشه و عشق می تونن. اما اینکه بگیم حتما باید یه ام اسی باشه که مارو درک کنه اینطور نیست
هميشه مردم لباس هاي كهنه و پوسيده اشون رو دور مي ندازن دارم به اين فكر مي كنم كه چرا بعضي ها افكار كهنه و پوسيدشون رو هيچ وقت دور نمي ندازن
ارسالها: 1,146
موضوعها: 32
تاریخ عضویت: Aug 2009
تشکر های اهدا شده: 167
تشکر های دریافت شده :2748 بار در 1040 پست
سال تشخيص بيماري : ماه رمضان 1386
دكتر معالج : .....
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : یه جایی
میدونین بچه ها
من همش توی این فکرم چرا وقتی بهمون میگن ام اس گرفتیم ولی حتی از نوع خوبش مثلا خودم رو مثال میزنم که کسی یه درصدم تصور نمیکنه من ما اس دارم ولی از ازدواج فاصله میگیریم یعنی دوست نداریم
وقتی میخونم میبینم خیلیا دوست ندارن ازدواج کنن بخاطر مشکلات یا هزینه ها یا هر چیزه دیگه ای خلاصه نمیدونم چرا اینطور فکر میکنیم ؟