من فک میکنم این دژاوو با اینی که همه ادما یه چیزی و یه جایی و یه کسی و میبینن که احساس میکنن قبلا دیدن خیلی فرق میکنه "این آن نـــــــــــــــــــــــــــــــی است."
این حالتی که من ازش حرف میزنم درمورد خودم خیلی شدیدتر و متفاوت تر از اونیه که همه ادما گاهی حسش میکنن یه جورایی من احساس میکنم با همه عالمیان و ادمیان تو دنیا آشنام این مال یه لحظه و چندبار و اینا نیست یه اتفاقیه که گاهی درگیرم هم میکنه چون واقعا تحت تاثیر قرارم میده و ارتباط عمیقی با ادما برقرار میکنم چون مطمئنم که من و اون ادم یا مکان یا اتفاق کاملا اشناییم در کل من یه جورایی خیلی چیزا رو میدونم و میشناسم که گاهی غیر طبیعیه انگار ولی گاهی بهشون ایمان دارم
عاشق کلمه دژاوو شدم از دیروز اخه اسمش رو نمیدونستم چیه تازه دیروز یاد گرفتم
آه دژاوو عزیز و دوست داشتنیه من ای آشنای همیشگیه من آه ای دژاوو
من هم از کودکی این حس رو دارم .محل تحصیل و کارم قبل از اینکه واردش بشم برام آشنا بود.
میگن آدما قبل از بدنیا اومدن در عالم دیگه بنام عالم زر زندگی میکنن و اونجا همه همدیگه رو میشناسن و میگن اینکه نشناخته وبدون علت از یکی خوشمون میاد یا بدمون میاد از اون خاطراته.
(2011/05/10, 12:05 PM)nazaninn نوشته است: [ -> ]من فک میکنم این دژاوو با اینی که همه ادما یه چیزی و یه جایی و یه کسی و میبینن که احساس میکنن قبلا دیدن خیلی فرق میکنه "این آن نـــــــــــــــــــــــــــــــی است."
این حالتی که من ازش حرف میزنم درمورد خودم خیلی شدیدتر و متفاوت تر از اونیه که همه ادما گاهی حسش میکنن یه جورایی من احساس میکنم با همه عالمیان و ادمیان تو دنیا آشنام این مال یه لحظه و چندبار و اینا نیست یه اتفاقیه که گاهی درگیرم هم میکنه چون واقعا تحت تاثیر قرارم میده و ارتباط عمیقی با ادما برقرار میکنم چون مطمئنم که من و اون ادم یا مکان یا اتفاق کاملا اشناییم در کل من یه جورایی خیلی چیزا رو میدونم و میشناسم که گاهی غیر طبیعیه انگار ولی گاهی بهشون ایمان دارم
عاشق کلمه دژاوو شدم از دیروز اخه اسمش رو نمیدونستم چیه تازه دیروز یاد گرفتم
آه دژاوو عزیز و دوست داشتنیه من ای آشنای همیشگیه من آه ای دژاوو
آهان پس این حالت در شخص شما زیاده نمیتونیم بگیم جز ویژگی های مشترک ماست
همه ی آدما کم و بیش دچارش میشن اما مثل اینکه ماله شما پیشرفته تره منم مثل منتظر فکر میکنم مربوط به همون عالم باشه
منم دژاوو.....
تازه یه سری خواب و رویا هم میبینم که به واقعیت تبدیل میشه......
در مورد خودم و بقیه
البته همشون اتفاقای بد نیستن بعضیاشون خوبن
من یکی دو ماه قبل از اولین حمله آبله مرغان گرفته بودم
این ویروس بعد از ایجاد آبله‌مرغان و طی مراحل آن ، در همه افراد به صورت نهفته ، در مسیر رشته‌های عصبی (احتمالاً در ریشه اعصاب نزدیک نخاع) ، جایگزین می‌شودو باقی می ماند ...
(2011/05/25, 01:10 PM)kiana نوشته است: [ -> ]من یکی دو ماه قبل از اولین حمله آبله مرغان گرفته بودم
این ویروس بعد از ایجاد آبله‌مرغان و طی مراحل آن ، در همه افراد به صورت نهفته ، در مسیر رشته‌های عصبی (احتمالاً در ریشه اعصاب نزدیک نخاع) ، جایگزین می‌شودو باقی می ماند ...
نگوووووووووو
من آبله مرغون نگرفتم:38:
اگه بگیرم دیگه چه بلایی سرم میاد
راستی چرا اکثرا اینطورین که از خواب پا میشن میبینن یه طوری شدن؟
مثلا من که لبم کج شد یا یکی که میگفت پاش سر شد
واسه همینه من کم میخوابم
فکر کنم وقتی علامتی ایجاد میشه
سلول های ایمنی کار میکنن و وقتی میخوابی بهتر و سریعتر کار میکنن
من زیاد میخوابم
وقتی بدنم بی حس میشه یا گزگز میکنه ترجیح میدم بخوابم اخه تو خواب زیاد اذیت نمیشم
من فکر میکنم حساس بودن و استرس و خودخوری کردن
وجه مشترکی بین ما باشه
من هم بعضی اتفاقاتی که تو زندگیم میفته فکر میکنم در گذشته تجربه کردم و تکرار شده
