(2010/10/12, 12:47 PM)Matilat نوشته است: [ -> ]خواهش مي كنم مرتضي
كاري نميكنم كه :35::35::35:
حاضرم باهات شرط ببندم كه من زودتر ميرسم
شرط ببندیم
سرچی؟
من فوقش دیر دیر برسم تهران ساعت 1
اجازه خانوم
حالا که بهار همراهمونه مراقبمونه می تونیم بریم یه دوری بزنیم؟:55::55::55::55:
(2010/10/12, 12:50 PM)Morteza نوشته است: [ -> ]شرط ببندیم
سرچی؟
من فوقش دیر دیر برسم تهران ساعت 1
هرچي ، خودت بگو ... من كه ميدونم زودتر ميرسم
تو بايد بگيري
1 تهراني؟ نبودي چي؟
حالا كه اينطور شد من همين الان راه ميوفتم :35:
مرتضي اولا كه شرط بندي گناهه اونم كبيره :35:
بعدشم وقتي يه خانوم ميگه من زودتر ميرسم نبايد رو حرفش حرف بزني
خوب شماها رو سپردم به بهار
قول ميده بهترين و و لايق ترين و واستون انتخاب كنه
فقط گرسنتون شد ميرزا قاسمياي منو نخوريدا براتون نون و پنير ميارم بجاش
(2010/10/12, 12:53 PM)Matilat نوشته است: [ -> ]هرچي ، خودت بگو ... من كه ميدونم زودتر ميرسم
تو بايد بگيري
1 تهراني؟ نبودي چي؟
حالا كه اينطور شد من همين الان راه ميوفتم :35:
هستم
و مطمئنم تو دیرتر می رسی برا همین خودت بگو سرچی
نمی خوام زیاد تو خرج بیافتی
بهار پس شرط بندی کنسل شد
چون گناه کبیره اس
ميرزا قاسميت محفوظه محفوظه جونم
عمرا بدم يه قاشق بخورن
اووووه اون يه بار كه يكم
دير رسيدم ترافيك بود
شيطونه ميگه سر پول تلكابين بزارما
اما دلم واست سوخت آخه ما دو نفريم :35:
مرتضي يه سوغاتي از كلاردشت يا كار شارژ ؟
كدوم؟
چيز ديگه اي به ذهنم نميرسه الان
نازنين جون كمك كن
نه خير كنسل نميشه
(2010/10/12, 01:03 PM)Matilat نوشته است: [ -> ]شيطونه ميگه سر پول تلكابين بزارما
اما دلم واست سوخت آخه ما دو نفريم :35:
مرتضي يه سوغاتي از كلاردشت يا كار شارژ ؟
كدوم؟
چيز ديگه اي به ذهنم نميرسه الان
نازنين جون كمك كن
نه خير كنسل نميشه
نازنین شاهد باش با اینکه برنده این شرط بندی بودم خواستم معصیت این گناه گردن من نباشه ولی بهار نمی ذاره
بهار گفتم که هرچی خودت گفتی
من برم سر کلاس بعد میام نتیجه مشورت شمارو جویا می شم
فعلا بای
منم تو شرط بندی دخیل بشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فقط قول میدم نقش نخودی رو بازی کنم
یعنی هر طرف که برد منم سهیم بشم
اگه نذارین دلم می سوزه هاااااا