2013/09/24, 09:50 PM
اول از همه بســــــــــــیار بســـــــــــــــــیار سپاس برای این ووله ی زیبا و کامل که نشون دهنده ی جامعه ی واقعیه ام اس ، و همینطور بیانگر زحمات بی شمار تک تک دوستان گلمون.
خسته نباشید.
از فاز ادبیاتی که بیام بیرون میرسیم به بخش مصاحبه که این بنده ی "نارّنجی" هم حضور دارم و هنرنمایی کردم!
یکی از روزای بهاری و متاسفانه گرم خدا،صبح کله سحر، همون 10-11 اینا! پا شدم رفتم دانشگاه ببینم چه خبـــــــر؟! دو سه ساعتی چرخیدم و شیطونی و این حرفا،بعد با پای پیاده(شاهرخ چارچرخ نبود
) و تک و تنها (صاحاب شاهرخ چارچرخم نبود
) از اون سر جنوبیه شهر(دانشگامون) اومدم این سر غربی شهر(خونمون) و فوری گرفتم خوابیدم.
2-3 ساعت بیشتر نخوابیده بودم که فربود خان جان تماس گرفت و گفت الا و بلا پاشو بیا.

عاقا منم که آماده به فرمان،توی خواب و بیداری راه افتادم و ...
OMG! صدا...دوربین...حرکت!
جونم براتون بگه اصـــــــــــــــــــلا تو فاز خنده و شوخی و چرت و پرت گویی نبودم(آخه خوابم میومد
) و خیلی جدی و رسمی رفتم و ........... شد چیزی که مشاهده فرمودید!
عکس العمل عده ای بعد از دیدن ووله* :
دوست جون: خیلی قشنگ بود،خیلی لذت بردم.
صبا: تو جَوّی؟!
دختر عمه از همدان: چه خوووب!
پسرعمه از همدان:
پسرعمه(شماره 2) از استرالیا: ایول بابا.چه آدمای باحالی
دکتر علی از امریکا: آفرین به شما و دوستاتون
حمید از امریکا: من از خودم خجالت میکشم.
شما واقعا خیلی خیلی بهتر و باهدف تر و باپشتکارتر و فهمیده تر و عزیزتر و گل تر و سنبل تر از خیلی از آدمای سالم هستید.
منو با دوستات آشنا کن. من باید از شما خیلی چیزا یاد بگیرم.
مامانم از آشپزخونه:
چه دختر لوسی داشتم خودم نمیدونستم!
خواهرم از خونشون: چرا با چش و ابرو حرف میزنی؟!
مملی از ور دل من: آبرومونو بردی!
میخوای بگی زبون خوندی یا چارتا سفر خارجی رفتی فارسی یادت رفته؟!
اینم خاله ست ما داریم؟!
جرج کلونی از...(یه جا بند نمیشه که! اه): وای خدا رو شکر که پرستو قراره نقش مقابلمو بازی کنه!


.
.
.
خودم از تو آسمونا!:





:

بهرحال کاری بود که از زبونم برمیومد!
ولی خدایی من اینجوری حرف نمیزنم فقط یکم "ر" ام میزنه! اونم گاهی!
در کل...همه ی این حرفا شایعه ست. بهرحال پشت هر آدم مشهور و موفقی کلی حرف هست دیگه...!
ولی من همه چیو تکذیب میکنم!
تامام.
*---> نظرات برطبق مشاهده ی این افراد نگاشته شده! مسافرت بودیم و وقتی برگشتم خونه تازه مامان اینا دیدن.
والسلام و علیکم و رحمت الله و برکاتو!


از فاز ادبیاتی که بیام بیرون میرسیم به بخش مصاحبه که این بنده ی "نارّنجی" هم حضور دارم و هنرنمایی کردم!

یکی از روزای بهاری و متاسفانه گرم خدا،صبح کله سحر، همون 10-11 اینا! پا شدم رفتم دانشگاه ببینم چه خبـــــــر؟! دو سه ساعتی چرخیدم و شیطونی و این حرفا،بعد با پای پیاده(شاهرخ چارچرخ نبود



2-3 ساعت بیشتر نخوابیده بودم که فربود خان جان تماس گرفت و گفت الا و بلا پاشو بیا.

عاقا منم که آماده به فرمان،توی خواب و بیداری راه افتادم و ...
OMG! صدا...دوربین...حرکت!

جونم براتون بگه اصـــــــــــــــــــلا تو فاز خنده و شوخی و چرت و پرت گویی نبودم(آخه خوابم میومد


عکس العمل عده ای بعد از دیدن ووله* :
دوست جون: خیلی قشنگ بود،خیلی لذت بردم.

صبا: تو جَوّی؟!

دختر عمه از همدان: چه خوووب!

پسرعمه از همدان:

پسرعمه(شماره 2) از استرالیا: ایول بابا.چه آدمای باحالی

دکتر علی از امریکا: آفرین به شما و دوستاتون

حمید از امریکا: من از خودم خجالت میکشم.



مامانم از آشپزخونه:


خواهرم از خونشون: چرا با چش و ابرو حرف میزنی؟!

مملی از ور دل من: آبرومونو بردی!



جرج کلونی از...(یه جا بند نمیشه که! اه): وای خدا رو شکر که پرستو قراره نقش مقابلمو بازی کنه!



.
.
.
خودم از تو آسمونا!:









بهرحال کاری بود که از زبونم برمیومد!
ولی خدایی من اینجوری حرف نمیزنم فقط یکم "ر" ام میزنه! اونم گاهی!

در کل...همه ی این حرفا شایعه ست. بهرحال پشت هر آدم مشهور و موفقی کلی حرف هست دیگه...!

ولی من همه چیو تکذیب میکنم!
تامام.

*---> نظرات برطبق مشاهده ی این افراد نگاشته شده! مسافرت بودیم و وقتی برگشتم خونه تازه مامان اینا دیدن.

والسلام و علیکم و رحمت الله و برکاتو!

Together we stand
Divided we fall
Divided we fall