2013/09/13, 07:16 PM
ا قضیه من خیلی جالبه , چون خانواده من بعد 3 سال که دیگه ام اسم قطعی شد و یک درجه هم پیشرفت کرد
تازه تازه هنوز بهم میگن چرا خودتو به مریضی میزنی
خنده داره , چون بعضی مواقع وضعیت بد منو میبینن و این جوری میگن
واقعا حسی بنام احساس همدردی در بعضی از ما از بین رفته
البته تقریبا تمام فامیلم میدونن , چون 3 سال پیش هم که دکتر با شک اعلام میکرد خانوادم قبول نمیکردن موقعی هم که دکتر تایید کرد ام اس دارم , مامانم به فک و فامیل میگفت ساناز دوست داره ام اس داشته باشه
واقعا چشم بصیرت در خیلی از ماها دیگه وجود نداره
تازه تازه هنوز بهم میگن چرا خودتو به مریضی میزنی
خنده داره , چون بعضی مواقع وضعیت بد منو میبینن و این جوری میگن
واقعا حسی بنام احساس همدردی در بعضی از ما از بین رفته
البته تقریبا تمام فامیلم میدونن , چون 3 سال پیش هم که دکتر با شک اعلام میکرد خانوادم قبول نمیکردن موقعی هم که دکتر تایید کرد ام اس دارم , مامانم به فک و فامیل میگفت ساناز دوست داره ام اس داشته باشه
واقعا چشم بصیرت در خیلی از ماها دیگه وجود نداره
زندگی باوری میخواهد از جنس امید که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد , آن امید از ته دل به تو گوید که خدا هست هنوز ......