2011/09/06, 05:02 PM



دارم دلشوره میگیرم
چقدر دنیات ازم دوره
پس چرا هیچ بارونی
تورو از من نمیشوره
چقدر دنیات ازم دوره
پس چرا هیچ بارونی
تورو از من نمیشوره


وقتی فهمیدین ام اس دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت)
|
||||||||||||||||||||||||||||||
2011/09/06, 05:02 PM
![]() ![]() ![]()
دارم دلشوره میگیرم
چقدر دنیات ازم دوره پس چرا هیچ بارونی تورو از من نمیشوره ![]() ![]()
2011/09/06, 06:17 PM
دکتر به من نگفت وقتی از اتاقش اومدم بیرون به داداشم گفته بود ...اه اه اه ادا این فیلما رو در می اورد
![]() وقتی نشستیم تو ماشین داداشم مثلا داشت اروم اروم به من میگفت بعد از کلی جمله های اصلا چیز مهمی نیست و نگران نباش و.... غافل از اینکه من تجربی بودم و در حد تعریف از ام اس تو کتابمون بود..تا گفت ms... من مث برق گرفته ها گفتم مالتیپل اسکلروزیس ؟؟؟!!!... ![]() ![]() ![]() ![]() ولی به روی خودم نیاوردم اصلا از دکتره خوشم نمیومد به خودم دلداری میدادم که تشخیص درست نیست.. چون جراح بود ، من و به نورولوژیست معرفی کرد میدونستم پزشک خوبیه گفتم میرم پیش این ..و خلاصه این بهتره و... و واقعا دکتر خوبیه چون هنوزم پیش همون میرم تا ام ار ای منو دید گفت بلهههههههههههههههههه شما ام اس دارید ![]() از من انکار بود و میگفتم دکتر اینا همه عوارض قبل کنکوره!!!!!... ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() دکترم هزار تا دلیل می اورد و میگفت فردا صب باید بیای بیمارستان و پالس بگیری... ![]() تو مطب خیلی خودمو نگه داشتم اما وقتی اومدم بیرون ![]() ![]() اگه اشتباه نکنم شب ولادت حضرت فاطمه بود خیابونا شلوغ بود شربت وشیرینی میدادن ..منم ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() وقتی اومدم خونه دیگه به روی خودم نیاوردم ![]() ![]()
2011/09/06, 06:39 PM
اردیبهشت امسال بود تنهایی جواب ام ار ای و بردم دکتر 100 درصدم مطمئن بودم ام اس ندارم واسه همین تنها رفته بودم دکترم ام ار ای و دید و گفت بله داری منم اول خیلی منطقی و محکم برخورد کردم اما بعد دیدم نه نمی شه دارم له میشم از بغض کلی زدم زیر گریه دلم اینقدر برا دخترم میسوخت که مامان سالم نداره اما بعد اطلاعاتمو بالا بردم ودیدم نه چیز مهمی نیست میشه ام اس داشت و شاد بود.
2011/09/06, 07:57 PM
زهره ترک شدم فهمیدم
دارم دلشوره میگیرم
چقدر دنیات ازم دوره پس چرا هیچ بارونی تورو از من نمیشوره ![]() ![]()
2011/09/07, 03:35 PM
اولش با دو بینی شروع شد تو یه هفته چکاو کامله کامل شدم تا اینکه دکتر چشم پزشک گفت باید بری پیش مغز واعصاب دستش درد نکنه دکتر خوبی معرفی کرد البته اخلاق نداره ولی بار علمیش فوق العاده است درجا ام ار ای نوشت تا جواب اومد دوباره حالم بد شد ورفتم بیمارستان اونجا انترن ها به مامان و بابام گفتن مشکوک به ام اسه اونا بهم هیچی نگفتن خودم از تو پروندم در اوردم که بلهههههههههههههههههههه واقعا اماس دارم اولش چون اشنایی زیادی نداشتم فکر میکردم کم کم رفتنی هستم
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
خدایا شکرت به خاط روزهای قشنگی که بهم هدیه دادی
![]()
2011/09/07, 04:57 PM
احساس خاصي نبود..................فقط بهش گفتم خوش اومدي.........
الهي به پاي هم پير شيم............. ![]() ![]()
هر مشكلي آسان شود از مستي و
ترسم خداي من, ساغر بشود خالي و هشيار بميرم.
من خودم دعوتش کردم سال 80 چون مادر دوستم این بیماری داشت بهم تلقین میشد هی مقایسه کردم الکی ام ار ای دادم تاااااااااااا84 دعوتمو پذیرفت.
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() [ثبت احوال در شناسنامه ام همه چیز را ثبت کرده است جز احوالم را .. !![
2011/10/18, 03:39 PM
وقتی جواب ام آر آی رو گرفتیم فارسی نوشته بود مشکلم چیه وقتی خوندم شوکه شدم چون یکی از آشناهامون هم ام اس داره ولی واسه اون خیلی شدیده با خودم گفتم قراره منم مثل اون بشم ، ولی وقتی رفتم بیمارستان بستری شدم واسه پالس شدن خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که باید بهش بگم خوش اومدی و الان 3 ساله که با هم یه زندگی مصالمت آمیز داریم
ولی اینو به همه قول میدم که من روی این مهمون ناخونده رو کم میکنم
شاد بودن تنها انتقامی است که میتوان از دنیا گرفت، پس همیشه شاد باش
![]() ![]()
2011/10/18, 03:52 PM
من چون چند ماهي تو راه رفتن مشكل داشتم حدس اوليه خودم ام اس بود و از شنيدن اسمش خيلي وحشت نكردم.البته شب اول كه مامانم فقط گفت يه ضايعه مغزيه كلي ترسيدمو زدم زير گريه
![]() ![]()
2011/10/18, 05:41 PM
لیلا جان آسب پذیریت باعث میشه از خیلی چیزها عقب بیافتی
عزیزم به این فکرکن که هستس و بودنتن و البته شاد بودنت به خیلی ها از جمله خودت کمک می کنه پس شاد باش و محکم زندگی نبرد است جرات حضور در آن را داشته باشید ![]()
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: |
5 مهمان |