(2010/09/28, 02:04 PM)Sina نوشته است: مریم جون ... حرف شما میتن ... قبول داریم که ماست سردیه و از این جور قضایا .. وخود من هم ماست و دوست داشتم ....
ولی این که نشد دلیل ....
شاید بشه گفت اینم یک دلیله ... ولی درست نیست که هر وقت یه حرفی در این مورد زده میشه شما بفرمایین که به خاطر ماست و طبع سردیه ...
خیلی از عوامل دست به دست هم میدن تا ام اس به وجود بیاد
که مهمترینشون نوع فکر کردن و نگاه کردن ما آدماست ...
خیلی خوشحالم که شما فقط با نخوردن ماست و رعایت رژیم غذایی به نتیجه خوبی رسیدین ...
ولی من نوعی که مثلا هر روز هزار جور فکر توی ذهنم داره میچرخه و خرابم میکنه هزار ساله سیاهم رژیم بگیرم بازم همون آدم قبلی هستم با همون فکر و عقاید قبلی .... تنها تفاوتم اینه که دیگه ماست نمیخورم ...
سینا جان
در ارسالهای اول همین تاپیک بیشتر در مورد روحیات و خصوصیات اخلاقی صحبت شد و من فقط اشاره کوچیکی هم به تغذیه کردم که البته اصلا مسئله کوچیکی نیست.
نخوردن ماست و رعایت رژیم غذایی یکی از کارهایی بود که من برای بهبودم انجام دادم که البته کار ساده ای هم نبود. هرچند که الان برام ساده شده و ذائقه ام تغییر کرده ولی فکر نکنید که کنار گذاشتن لذت خوردن برای منهم خیلی راحت بود. جالبه که چون در این رژیم اشاره ای به نمک در غذا نشده بود مدتها غذا بدون نمک میخوردم. فکرشو بکنید گوشت و تخم مرغ بدون نمک چه مزه ای میشه
من هم آدم خیلی خودخور و متفکری بودم. مشکلات در زندگی همه وجود داره فقط نوعش متفاوته دوست عزیزم.
اما هیچوقت به حیوانات گوشتخوار و گیاهخوار دقت کردید. به نظرتون خنده دار نیست اگر پلنگ علف بخوره یا گوسفند حتی یک موش یا سوسک را بتونه شکار کنه. جالبه که بدونید نخوردن و خوردن بعضی از خوراکها شخصیت من را هم تغییر داد. من الان خیلی صبورتر و محکمتر شدم. دیگه مثل سابق هر اتفاق بی اهمیتی برام مهم نیست. با اینکه سالها همه منو بعنوان یک آدم خونسرد میشناختند اما واقعیت این بود که من فقط واکنش نشون نمیدادم و بعلت درونگرا بودنم فقط خودخوری میکردم.
الان این قدرت را پیدا کردم که واکنش نشون بدم. اگر عصبانی شدم لبخند نزنم و بعدش در خفا گریه کنم بلکه میتونم داد بزنم و قضیه را همونجا برای خودم تموم کنم.
حتی در دین هم در این مورد اشاره شده:
ای انسان به غذایی که میخوری بنگر، زیرا غذایت شخصیت را میسازد، شخصیتت افکارت را و افکارت اعمالت را.
من الان دیگه اون آدم خودخور، حساس، زودرنج و درون گرای سابق نیستم.
در پایان هم اشاره کنم که من تنها با تغذیه درمان نشدم. چون من آخر مسیر ام اس بودم و با تغذیه شاید سالها طول میکشید تا به جایی که الان هستم برسم. درمان اصلی من با داروهای گیاهی بود و با تغذیه علت را از بین بردم. ولی برای دوستانی که در مراحل خوش خیم بیماری هستند تغذیه به تنهایی میتونه پیشگیری کنه بنابراین بیشتر روی تغذیه تاکید کردم.