[b]با سلام و آرزوی سلامتی و شادابی برای همه شما دوستان عزیز
من مدتی بود به دلیل علائمی که داشتم مشکوک شده بودم که دچار بیماری ام اس هستم و این مدت در استرس و نگرانی شدیدی به سر می بردم.طوریکه شب ها نمی تونستم بخوابم و روحیه ام رو از دست داده بودم.
ولی خدارو هزار مرتبه شکر و بازم با ارزوی سلامتی برای همتون من مشکلی نداشتم ولی همین استرس و نگرانی تا حدی مریضم کرد.
برای همین تصمیم گرفتم این نوشته هارو بنویسم تا افراد دیگه ای مثل من که دچار علائمی می شن که در بیماری ام اس وجود داره زود خودشون رو نبازن و خودشون رو نگران نکنند و شرایطی که من تجربه کردم رو تجربه نکنند.
از پارسال من در زانو و مچ پای چپم احساس درد می کردم که در مراجعه به ارتوپد گفتش مشکلی نداره و یک سری مکملل غذایی بهم داد.
ولی همون زمان که تو اینترنت راجع به درد پام سرچ می کرد خوندم تو بیماری ام اس هم پا درد وجود داره و یکمی شک کردم به این موضوع....
بعد از یک سال تو همون پا احساس ضعیف جریان برق احساس می کردم و همچنین احساسی مثل گز گز یا مورمور که دقیقا قابل توصیف نبود
این احساس دو روز طول می کشید و بعد از چند روز در قسمت دیگه ای از پام شروع می شد.
که بازهم با سرچ های بیشتری تو اینترنت تقریبا یقین پیدا کردم دچار ام اس هستم
خیلی روزای سختی برام بود و همش در اضطراب بودم و تو فکر بودم و کاملا روحیم خراب بود
تا اینکه پیش دکتر نبوی رفتم و بعد از ام ار ای و نوار عضله بهم گفتن مشکلی نداری... خیالم تا حد زیادی راحت شد
تا یک ماه پیش که دچار دوبینی شدم. زماینکه به مبایل یا مانیتور نگاه می کردم نوشته ها رو دوتا می دیدم و با سایه می دیدم
همچنین اشکال رو در مبایلم دوتا می دیدم
و این دوباره باعث شد فکرکنم شاید ام اس من هنوز به مرحله ای نرسیده که تو ام ار ای مشخص بشه..
و باز برگشتم به همون اضطراب استرس شدید ......
ولی وقتی دوباره مراجعه کردم متوجه شدم این دوبینی به دلیل مشکل چشمم هستش نه مشکل ام اس.
چون دکتر گفتن وقتی یک چشم رو می بندی دو بینی از بین میره یا خیر؟
و برای منم چون ازبین نمی رفت گفتن پس باید به دکتر چشم پزشک مراجعه کنی.... یعنی وقتی یک چشمم رو می بندم باز هم دوبینی وجود داره.
الان حالم خیلی بهتره
و البته مشکلاتی دارم در پام ولی روحیه ام خیلی بهتره
اولا دیگه از ام اس مثل قبل نمی ترسم
ثانیا یاد گرفتم به خودم انرژی مثبت بدم و فکرای منفی نکنم
ثالثا خواستم بگم هر احساس مور مور و گز گز و حتی دوبینی دال بر این نیست که ما حتما بیماری داریم یا ام اس داریم
خیلی هاش به خاطر استرس و چیزای دیگه هست....
وقتی تو خو دتون چند علامت از بیماری ام اس رو دیدین فکر نکنید حتما همینه و روحیه اتون رو حفظ کنید .
و در نهایت اگر هم خدایی نکرده دچار شدیم اون کسی که درد رو میده درمان رو هم میده
مهم حفظ روحیه است
من که بیماری رو نداشتم ولی انقدر روحیه ام داغون شده بود که بدون دارو خوابم نمی برد و تو یک ماه 6 کیلو وزنم اضافه شد به خاطر افسردگی که گرفتم....
الان دیگه قوی شدم اولا خیلی خداروشکر میکنم دوما میگم هرچی خدا بخواد میشه چه من به خاطر حرص بخورم و غصه بخورم چه نه.....[/b]
من مدتی بود به دلیل علائمی که داشتم مشکوک شده بودم که دچار بیماری ام اس هستم و این مدت در استرس و نگرانی شدیدی به سر می بردم.طوریکه شب ها نمی تونستم بخوابم و روحیه ام رو از دست داده بودم.
ولی خدارو هزار مرتبه شکر و بازم با ارزوی سلامتی برای همتون من مشکلی نداشتم ولی همین استرس و نگرانی تا حدی مریضم کرد.
برای همین تصمیم گرفتم این نوشته هارو بنویسم تا افراد دیگه ای مثل من که دچار علائمی می شن که در بیماری ام اس وجود داره زود خودشون رو نبازن و خودشون رو نگران نکنند و شرایطی که من تجربه کردم رو تجربه نکنند.
از پارسال من در زانو و مچ پای چپم احساس درد می کردم که در مراجعه به ارتوپد گفتش مشکلی نداره و یک سری مکملل غذایی بهم داد.
ولی همون زمان که تو اینترنت راجع به درد پام سرچ می کرد خوندم تو بیماری ام اس هم پا درد وجود داره و یکمی شک کردم به این موضوع....
بعد از یک سال تو همون پا احساس ضعیف جریان برق احساس می کردم و همچنین احساسی مثل گز گز یا مورمور که دقیقا قابل توصیف نبود
این احساس دو روز طول می کشید و بعد از چند روز در قسمت دیگه ای از پام شروع می شد.
که بازهم با سرچ های بیشتری تو اینترنت تقریبا یقین پیدا کردم دچار ام اس هستم
خیلی روزای سختی برام بود و همش در اضطراب بودم و تو فکر بودم و کاملا روحیم خراب بود
تا اینکه پیش دکتر نبوی رفتم و بعد از ام ار ای و نوار عضله بهم گفتن مشکلی نداری... خیالم تا حد زیادی راحت شد
تا یک ماه پیش که دچار دوبینی شدم. زماینکه به مبایل یا مانیتور نگاه می کردم نوشته ها رو دوتا می دیدم و با سایه می دیدم
همچنین اشکال رو در مبایلم دوتا می دیدم
و این دوباره باعث شد فکرکنم شاید ام اس من هنوز به مرحله ای نرسیده که تو ام ار ای مشخص بشه..
و باز برگشتم به همون اضطراب استرس شدید ......
ولی وقتی دوباره مراجعه کردم متوجه شدم این دوبینی به دلیل مشکل چشمم هستش نه مشکل ام اس.
چون دکتر گفتن وقتی یک چشم رو می بندی دو بینی از بین میره یا خیر؟
و برای منم چون ازبین نمی رفت گفتن پس باید به دکتر چشم پزشک مراجعه کنی.... یعنی وقتی یک چشمم رو می بندم باز هم دوبینی وجود داره.
الان حالم خیلی بهتره
و البته مشکلاتی دارم در پام ولی روحیه ام خیلی بهتره
اولا دیگه از ام اس مثل قبل نمی ترسم
ثانیا یاد گرفتم به خودم انرژی مثبت بدم و فکرای منفی نکنم
ثالثا خواستم بگم هر احساس مور مور و گز گز و حتی دوبینی دال بر این نیست که ما حتما بیماری داریم یا ام اس داریم
خیلی هاش به خاطر استرس و چیزای دیگه هست....
وقتی تو خو دتون چند علامت از بیماری ام اس رو دیدین فکر نکنید حتما همینه و روحیه اتون رو حفظ کنید .
و در نهایت اگر هم خدایی نکرده دچار شدیم اون کسی که درد رو میده درمان رو هم میده
مهم حفظ روحیه است
من که بیماری رو نداشتم ولی انقدر روحیه ام داغون شده بود که بدون دارو خوابم نمی برد و تو یک ماه 6 کیلو وزنم اضافه شد به خاطر افسردگی که گرفتم....
الان دیگه قوی شدم اولا خیلی خداروشکر میکنم دوما میگم هرچی خدا بخواد میشه چه من به خاطر حرص بخورم و غصه بخورم چه نه.....[/b]