[hamid_147]

من هم بگم :
نوشته هاي همه ي دوستان را خوندم
همه ي دوستان زيبا گفتند و حرفي براي گفتن نيست ولي ميخواهم از دل خودم براتون بگم
1-تشكر از مدير محترم و دوست خوبم حميد و همه ي دوستاني كه بار اول بود كه خدمتشون بودم و همچين با هام گرم گرفتند كه فكر ميكردم از غريبي از كنار حميد نخواهم تكون بخورم
2-دوستام ازم ميپرسيدند همدان خوش گذشت ساعت 4 صبح پا شدي رفتي؟منم در جواب گفتم عالي بود
3-شما دوستان كار بزرگي كرديد كه هيچ كس اينكارها رو نميكنه از همتون خيلي چيزها ياد گرفتم اينكه هيچ وقت اميدم رو نبايد از دست بدم حتي در بدترين شرايط
4-و معني بني ادم اعضاي يكديگرند.... را خيلي خوب ياد گرفتم مخصوصا با كار بزرگ سروش(واقعا دوست داشتني بود كه زمان خداحافظي بايد يه بوس بهم ميداد)
5-همه بچه ها رو دوست داشتم مخصوصا دوستاني كه اخر اتوبوس دور هم بوديم
6-شب اول برام خيلي زيبا بود مخصوصا شب زنده داريش(حميد بلاخره كجا شد برج ميلاد يا...)
در اخر هم بايد بگم از دوستاني كه ناراحت شدن از دستم مخصوصا عاليه كه مجبور شد بستني بخره عذرخواهي ميكنم
اه يادم رفت آخه بي ش...ر اين چه كاري ميكني ميگيرنمون ميبرنمون كهريزك بوق ق ق ق

[seyyed reza]

هر چه بیشتر نوشته های دوستان را می خونم بیشتر دلم می گیره
آخه دلم می خواست همراتون بودم
خوشحالم که واستون خوش گذشته

[ahya]

خوب گفتنیارو همه گفتن.
واسه من فقط جای تشکر کردن باقی می مونه.از همه کسایی که یه سفر به یاد موندنی رو واسه من و داداشم رقم زدن.همتون خیلی دوست داشتنی بودین
از حمید به خاطر زحمتایی که واسه این سفر کشید ممنونم.
از مریم،کاوه آقا و خانم نصرتی،سروش،هیلدا،ندا،شهرزاد جونم،مهسا،حمید ها،ناهید.... که خاطره زیبایی برام به جا گذاشتن ممنونم.
وقتی رسیدم خونه دل درد داشتم( از بس خندیده بودم) همش هم تقصیر سروش و حمیده.
فرداش تا ظهر خواب بودم، بیدار که شدم تا آخر شب فقط عکس ها و فیلم هارو نگاه می کردم.اما امروز حالم فرق داره.راستش...دلم واسه همتون تنگ شده.اصلا وصف شدنی نیست.
جا داره از مرضیه جونمم یاد کنم.خیلی دوست داشتم باشی و ببینمت.انشالله سفرای دیگه واینم بگم که مرضیه جون همون جوری بود که تو گفتی.همه عالی بودن.
راستی داداشمم که ترکوند.رومو سفید کرد (یعنی ترکوندن به معنای واقعیا 20 دقیقه....) امیدوارم بتونم دفعه های بعد هم بیارمش.
در آخر آغا اگه ام اس اینه خوش به حال ما. من که عاشق همه ام اسیام.

[ابراهیم]

سلام دوستان
جمعه گذشته که دوستان از همدان به خونه برمیگشتن تو سایت قسمت ملاقاتها و دیدار اعضاء (اگه تو اسمش اشتباه نکنم) رو میخوندم
برنامه های اول رو که حالا به هر دلیلی انجام نمیشد و به هم میخورد
ملاقات اراک
برنامه افطاری و ....
اما حالا یه دیدار که میخواد برگزار بشه تمام برنامه ریزیها صورت میگیره که دقیقا سرساعت شروع و تا زمان معین تموم بشه
الان برگزاری بدون نقص دیدارها ، همایش ، برنامه کوهنوردی ، مسافرت شمال ، مشهد و همدان و ... نشون میده که برگزار کنندگان چه انرژی و وقتی برای این کار میذارن
واقعا باید بهشون خداقوت گفت . واینکه با هیچ زبانی نمیشه ازشون تشکر کرد.
قسمت نشد کنار دوستان باشم به دلایلی ناچار به مسافرت به غرب کشور شدم .
ولی تو دیدارها و ملاقاتهای قبلی سعی و تلاش مدیران رو حس میکردم که اتفاقا نتیجه بسیار عالی داشت.
تلاشی که نتیجه عالی داشته باشه نشون دهنده اینه که هم تجربه و هم فکر پشتیبانش بوده.
با این که تو دیدار نبودم مطمئنم به همه خوش گذشته.

اینم تقدیم مدیران محترم
با احترام

[sooorooosh]

آقا یه اتفاق مهم که افتاد این بود که ما ساعت 2 شب بیش فعالیمون گل کرده بود رفته بودیم تو اتاق حمیدها با دو تا دیگه از برو بچس بازی کنیم.
یهو تلفن زنگ زد
الو بره؟
سلام من مامان تور لیدرتون هستم اونجاست؟
سروش
حمید ها
فربود در تهران
تور لیدر خودش
خانم محترم این چه حرفیه ما نمازمون سر وقته قباحت. داره.
هیچی بعدش بعد از کلی که زیر تخت و تو قابلمه و گشتیم من رفتم تو اتاقم بخوابم. ساعت 3
باز تلفن زنگ زد. تو اتاق شماست؟
دیگه جلو خودمو نگرفتم بهش گفتم سیر داغ. چی فکر کردی؟ مگه خودت دادش و بابا نداری؟
هیچی دیگه زنگ نزد. صبح لیدر پیدا شد.
این بود انشای من

[hessam]

[aalieh]

واقعا قضيه دلتنگی رو قشنگ گفتينا باينکه مدتش کم بود و از قبل با خيليا آشنا نبوديم ولی واقعا هرچی بيشتر ميگذره دلم تنگتر ميشه
تازه نه فقط من حتی عطيه که خود من اصلن فکر نميکردم اینقدر همه بچه ها رو بشناسو همش خاطره هاشو هی بگه
حميد 147 این چه حرفيه اگه تو و اون ذهن خلاقت نبود و البته شخص حميد به صورت داوطلب برای انجام حکم
بستنی نداشتيم
بازی بدون باختن شرط نميشه که
ولی تو فکرشم سفر بعدی از تهران با خودم جيتو بيارم دردسرش کمتره
آقا هرکی هر عکسی داره بفرسته ديگه
راستی سروش حداقل عکس نقشه که پشته اون شونه کذايی بود رو بفرست برام شبا از پشيمونی که خريد نکردم خوابم نميبره
خلاصه همتون چه با ام اس چه بی ام اس با هرشرايطی بهترينيد و خيلی دوست داشتنی اسم نميشه اورد چون استثنا نداره

[حمید]

نمیدونم اول تشکر کنم یا از خوبی های سفر بگم یا........
اول از همه از تیم مدیریت و مخصوصا از hamid تشکر میکنم که تدارک این سفر رو دید واقعا زحمت کشیدید
از همه کسانی که در این سفر بودن هم تشکر میکنم خیلی پر انرژی و شاد بودن واقعا تک تک بچه ها به جای خودشون زحمت کشیدن و هنر نمایی کردن
راستی یه قسمت خیلی جالب تو این سفر هم اتاق شدن من و حمید147 و hamid بود و یک نفر میگفت حمید سه نفر جواب میدادن و حتی خودمون هم قاطی میکردیم با کدوم حمید کار داریم
خلاصه یکی از بهترین سفرهای عمرم بود و از همه کسانی که باعث شدن تک تک لحظه های این سفر با خوبی و با خاطره خوب برگزار بشه تشکر میکنم

[م.ه]

بچه ها فکر کنم بالای ده بار فیلم دست فروش توی اتوبوس رو نگاه کردم.هر دفعه از خنده روده بر میشم.آخر سر من رو میان میبرن ک ه ر ی ز ک بعد بوق ق ق ق ق ق
در ضمن با حرف ندا هم کاملا موافقم من هم از زانو به پایین پاهام کبودن خواهشا برای سفر بعدی اتوبوس با صندلی مناسب بگیرین.
دلم برای همگیتون تنگ شده

[nahid]

یکی محض رضای خدا حداقل یه عکس یه فیلم برای من بفرسته
مردم ده بار ده بار فیلم دسفروش نگا میکنن ،اونوخت من ؟!

عالیه جان منم پشیمونم کاش یه شونه ازش میخریدم طفلی چه التماسی میکرد ، هزار تومنم چیزی بود ؟!