[بهــار]

سحر ررررررررررررر

[سحــــــــر]

سحر ررررررررررررر

بهار الآن که بهش فکر میکنم بیشتر حرص میخورم
اون لحظه داغ بودم نفهمیدم
اما تو همون لحظه اهمیت موضوع رو درک کردی

[Sina]

حیف که آبروی حامد برام مهمه .... نمیخوام از یه سری چیزها اینجا پرده برداری کنم که بحث عوض بشه
بحث همون پیاده شدن من باشه خوبه

[hamed]

سینا جان همیشه وقتی کم میاری می ری سراغ اون بحث دیگه !!!!!

[بهــار]

بهار الآن که بهش فکر میکنم بیشتر حرص میخورم
اون لحظه داغ بودم نفهمیدم
اما تو همون لحظه اهمیت موضوع رو درک کردی

[Sina]

سینا جان همیشه وقتی کم میاری می ری سراغ اون بحث دیگه !!!!!

اون بحث؟؟؟؟؟
کدوم بحث؟؟؟
چرا به خودت شک داری؟؟؟
من بحث خاصی مد نظرم نیست

[hamed]

عزیزم اون بحث اشاره به جمله خودت داره ، که می گی یه چیزی می گی بحث عوض بشه .

[Sina]

عزیزم اون بحث اشاره به جمله خودت داره ، که می گی یه چیزی می گی بحث عوض بشه .

آره تو راست میگی

[hamid]

بابا خوب نگاه کنید !!‌به چی ؟؟؟
بچه ها ۱۰ دقیقه بود اومده بودن واسه خواب . من ۲ ساعت بود خواب بودم . فکر کردم صبح شده حالا اینا دارن به صورت وحشیانه مارو بیدار میکنن :55: منم دیدم دیره میخوایم بریم ماسوله پاشدم رفتم دستشویی صورتمو شستم . بعد گفتم یه خورده بشینم . خوب بدون لباس بد بود دیگه همه لباس تنشون بود پیرنمو برداشتم پوشیدم بعدش دیگه نمیدونم چی شد . چند نفر رفتن بیرون . چند نفر برگشتن . من رفتم رو تخت خوابیدم

این عین واقعیت قضیه از طرف من بود .
هیچ چیزی از کتک خوردن یادم نیست فقط یادمه یه صداهای بوم بومی میومد انگار یکی از طبقه بالا هی پرت میشه پایین

[Sina]

حمید دمت گرم .... من فقط یاد این آ با کلاه میافتم ... میمیرم از خنده