[pariya]

خب مگه چیه! حمید با پرستیژه ، کلاً تا دستشویی نره و موهاشو آب و شونه نکنه عمراً دست به کاری بزنه جتی تو شبیخون:55::55::55::55::55:

[سحــــــــر]

آخه اینجور که شما حمله کردین من همش خدا رو شکر میکنم ک حمید رو از اون بالا پرت نکردین پایین
آره واقعا حمید اینا رو واسم تعریف نکرد

[maryamm]

پریا دقیقا این حرفی بود که من می خواستم بگم

خوبه حالا موهاش رو درست نکرد بعد بخوابه

موافقین دفعه ی بعد با قیچی برید سراغ حمید و موهاش رو یه مدل دیگه درست کنید

دیگه تکراری شده

مثل عکس همشهری جوان خیلی بهش میاد

[pariya]

سحر جان حمید احتمالاً دنبال ادکلنش میگشته که آماده بشه تو این گیرو دار که کسی ندیدتش

[سحــــــــر]

[hamed]

من نمی دونم حمید خیلی آروم بود ، یا هنوز متوجه نشده بود که چه اتفاقی داره می افته ، آخه فقط نگاه می کرد و تا آخرش یه کلمه حرفم نزد !

[pariya]

مریم به نظرم از فکر موهای حمید بیا بیرون چون خطرناکه

یعنی اگه کسی جرات کنه موهای حمیدو با قیچی بچینه خونش حلال میشه؛ حمید رو موهاش غیرت داره

[سحــــــــر]

من نمی دونم حمید خیلی آروم بود ، یا هنوز متوجه نشده بود که چه اتفاقی داره می افته ، آخه فقط نگاه می کرد و تا آخرش یه کلمه حرفم نزد !

خیلی باحال بود
من مطمئنم حمید چشماش باز بوده اما مغزش خواب بوده

[maryamm]

وااااااااااای یعنی تا این حد ضربه شدید خورده بوده

آخــــــــــــــــی دلم سوخت

قیافه ی چهارتاشون کاملا برام قابل درکه

[سحــــــــر]

وای من ژل کتیرامو تویه هتل جا گذاشتم