[maryamm]

خیلی باحال بود
من مطمئنم حمید چشماش باز بوده اما مغزش خواب بوده

پس یعنی حمید این دستشویی رفتن و آماده شدن رو ذاتی و از حفظ انجام میده

یعنی امکان داره که از این به بعد بعضی شب ها بیدار بشه برع دستشویی بعد حاضر بشه و دوباره بخوابه

سحر مواظبش باش کلی

واقعا نگرانش شدم

[hamed]

کاش فیلم می گرفتیم ، بی نظیر بود ، واقعا جاتون خالی .

[pariya]

من یهو الان نگران حمید شدم، حالا از شوک بیرون اومده یا نه؛ هنوز فکر میکنه بیدارش کردن که بره موهاشو آب و شونه کنه

حمید بیا از صحت و سلامت روحیت ما رو مطمئن کن

[بهــار]

چه خبره اینِـــــجا فکر نکنم هیچ کس اندازه ی من باید از دوستش حمایت کنه!
آ

[hamed]

از کی بهار خانوم ؟!

[سحــــــــر]

موهایه حمید خیلی هم خوشگله

[بهــار]

همونی که از پا آویزونش کردن و از تخت انداختینشو براتون"..." بازی در آورد و باهاش تانگو رقصیدین و هر پسری میومد ازش یه ماچ میگرفتو انداختینش تو آب و...

[سحــــــــر]

همونی که از پا آویزونش کردن و از تخت انداختینشو براتون"..." بازی در آورد و باهاش تانگو رقصیدین و هر پسری میومد ازش یه ماچ میگرفتو انداختینش تو آب و...

حساس نشو

[maryamm]

یه چیز رو دقت کردین

سینا دپرس شده و ناراحت لکنتشه دیگه حرف نمی زنه

بچه ها اوضاع سینا بدتره ها

من واقعا نگرانشم الان نکنه بره از پنجره پایین که پیاده بشه

( همکارم اومده میگه به چی انقد داری می خندی )

والا روم نشد بگم سر دو تا از بچه ها چه بلایی اومده

ولی مهدی هنوز خودت رو حفظ کردیا هیچ از اوضاع و اوحوالت و شوکی که هنوز بر تو هم وارده صحبتی نمی کنی

بیا بگو شاید کاری از دستمون بر بیاد

وااای یعنی الان حمید T شکل خوابه یا از هفت صبح منتظر ماشینه

[hamed]

نه ما که از پا آویزونش نکردیم !!
فقط انداختیمش تو آب .