ارسالها: 530
موضوعها: 25
تاریخ عضویت: Jan 2010
تشکر های اهدا شده: 2409
تشکر های دریافت شده :2925 بار در 1018 پست
سال تشخيص بيماري : مهر1388بیمار شد
دكتر معالج : دکتر بانکی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
(2010/06/14, 08:31 AM)baran نوشته است: به نظرم راومد این تاپیک جای مناسبی برای این مورد باشه
من یه مدته دارم رو این موضو تحقیق می کنم که احتمال مبتلاشدن افرادی که زودتر از موعد به دنیا میان به ام اس بیشتر از بقیه است؟
خودم اواخر هشت ماهگی به دنیا اومدم دوست دارم بقیه هم نظر بدن
چون این طور که مشخص پوشش سلول های عصبی در ماه های آخر شکل می گیره که بچه هایی که زود متولد می شن دراین زمینه ممکنه مسایلی براشون پیش بیاد
لطفا هرکدوم از اعضای سایت یه بررسی کنن ببینن دقیقا چه موقع متولد شدن
باران جان تا حالا یه همچین موضوعی رو هیچ وقت نشنیده بودم!
از منبع خاصی شنیدی یا نه؟
اونوقت اگه یه بچه زود متولد شده داشته باشیم از همون بچگی چطور باید بفهمیم که ام اس داره یا نه؟
شخصيت منو با برخوردم اشتباه نگير!
شخصيت من چيزيه كه "من" هستم اما برخوردِ من بستگي به اين داره كه "تو" كي هستي...!
ارسالها: 142
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Dec 2009
تشکر های اهدا شده: 1135
تشکر های دریافت شده :646 بار در 220 پست
سال تشخيص بيماري : 84
دكتر معالج : دکتر شایگان نژاد
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : اصفهان
(2010/06/14, 08:38 AM)pariya نوشته است: باران جان تا حالا یه همچین موضوعی رو هیچ وقت نشنیده بودم!
از منبع خاصی شنیدی یا نه؟
اونوقت اگه یه بچه زود متولد شده داشته باشیم از همون بچگی چطور باید بفهمیم که ام اس داره یا نه؟
نه پریا جان منظورم این نبود
جایی خوندم که پوشش سلولای عصبی یا همون میلی در ماه های آخر شکل می گیره
بعد با خودم فکر کردم که این می تونه یه عامل باشه
چون خودم زودتر از موعد متولد شدم
گفتم اگه تجربیات بقیه رو بدونیم بتونیم به نتیجه ای برسیم بالاخره بیشتر نتایج از آمارگیریا بدست میاد
مثلا می شه بچه ای که زود متولد می شه رو در شرایطی بزرگ کرد که احتمال نبتلاشدنش به ام اس کم بشه مثلا شرایط روحی بهتر، جلوگیری از مصرف زیاد مواد سرد، زندگی تو موقعیت های جغرافیایی مناسب و غیره
بیشتر می خوام اگه به نتیجه ای رسیدیم یه موقعیت پیشگیری از بیماری رو در افرادی که احتمال مبتلاشدنشون زیادتره به وجود بیاریم
ارسالها: 530
موضوعها: 25
تاریخ عضویت: Jan 2010
تشکر های اهدا شده: 2409
تشکر های دریافت شده :2925 بار در 1018 پست
سال تشخيص بيماري : مهر1388بیمار شد
دكتر معالج : دکتر بانکی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
باران جان به نکته ی خیلی جالبی اشاره کردی

اینطوری حواسمون رو به اطرافمون بیشتر جمع میکنیم و میشه شواهد بیشتریو جمع آوری کرد تا به نتیجه بهتر برسیم عزیزم.
شخصيت منو با برخوردم اشتباه نگير!
شخصيت من چيزيه كه "من" هستم اما برخوردِ من بستگي به اين داره كه "تو" كي هستي...!
ارسالها: 789
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Dec 2009
تشکر های اهدا شده: 5858
تشکر های دریافت شده :14982 بار در 3330 پست
سال تشخيص بيماري : 1384
دكتر معالج : همون طوفانیان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
شايد اينكه فرزند چندم يه خانواده باشي اينكه زايمان چندم مادر باشي اينكه پدر و مادر در چه وضعيتي باشند هم ممكنه تاثير داشته باشه.
من در خانواده اي متولد شدم كه پدرم فوق العاده حرص و جوشي ولي مامانم به مراتب ريلكس تر. تو يه محيط سرد جغرافيايي زندگي كردم. دوران كودكي ام بسيار پر استرس به خاطر جنگ و بمباران بود. ولي از لحاظ بازيهاي كودكانه بسيار عالي. بهداشتم در حد متوسط تغذيه بسيار عالي ولي از همان سنهاي كودكي متوجه اتفاقات پيرامونم بودم و بابتشون متاثر. چيزي كه هست تلاشهاي زيادي براي به دنيا نيامدنم شده. منتهي اومدم ديگه.
وقتی تنها شدی تنها تر از تمام غریبان روزگار
از قیل و قال حادثه باری دلت گرفت
بر خویش تکیه کن برعرش
ارسالها: 124
موضوعها: 24
تاریخ عضویت: Dec 2009
تشکر های اهدا شده: 1664
تشکر های دریافت شده :522 بار در 128 پست
سال تشخيص بيماري : 1378
دكتر معالج : دکتر محمدعلی صحراییان
داروي مورد استفاده : سینومر - سیناژن
محل سکونت : گرگان
(2010/06/13, 01:57 PM)شفا یافته نوشته است: نابینایی در سنین بالا بیشتر به دلیل بیماری چشمی آب سیاه اتفاق میافته که اگر به موقع جراحی و درمان نشه منجر به نابینایی میشه و ربطی هم به ام اس نداره.
اما موضوع اصلی:
من از 18سالگی مبتلا شدم.
1- منهم مثل سعیده وسواس فکری داشتم. مسائل کوچیک برام خیلی بزرگ بودند و ذهنم را مشغول میکردند.
2- سردی خیلی میخوردم.
3- ماست زیاد میخوردم.
4- مشکل یبوست هم داشتم.
5- همیشه به این فکر میکردم که ممکنه روزی نتونم راه برم. از صندلی چرخدار خیلی خوشم می اومد. اگر کسی را میدیدم که مشکل راه رفتن داره هیچوقت ازش جلو نمیزدم.
و در آخر، به جرات میتونم بگم که خودم این بیماری را انتخاب کردم. بعدش هم خودم خواستم که خوب بشم و خوب هم شدم.
اومدم در مورد خودم بنویسم دیدیم دقیقا" مثل این دوستمه دیگه ننوشتم.
با این تفاوت 27 سالگی بیماریو گرفتم (یه سال پیش)
باران جان زودتر از موعد هم متولد نشدم.
بچه اولم
شاد و پر انرژی باشید.
ارسالها: 789
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Dec 2009
تشکر های اهدا شده: 5858
تشکر های دریافت شده :14982 بار در 3330 پست
سال تشخيص بيماري : 1384
دكتر معالج : همون طوفانیان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
2010/06/15, 04:40 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2010/06/15, 04:48 AM، توسط earth.)
من يه ميز تحرير از اين كوچولوها دارم كه نشستني است كشو داره داشتم تو كشوش دنبال يه چيزي مي گشتم اينو ديدم:
14062010059.jpg (اندازه: 263.42 KB / تعداد دفعات دریافت: 21)
آخرين روزهاي فروردين 87 جواب ام آر آي رو بردم و رفتم پيش دكتر گفت چندتا آمپول داري گفتم يكي گفت اون يكي رو هم بزن ديگه لازم نيست دارو تهيه كني فعلا". اومدم خونه روز چهارشنبه اين آخرين آمپولو زدم و داخل اين كاغذ گذاشتم و روش نوشتم اگه تلاش كني اين آخرين آمپول خواهد بود يادت باشه يادت نره خودت بايد بخواهي. رو همين حساب وقتي مجتبي درخواست پوكه داده بود بهش گفتم اولين و آخرين رو نمي دم البته يادم رفته بود كه اولين ها رو من ريختم دور ولي اين آخري هست. اميدوارم كه روزي باشه كه همه عكس آخرين آمپولو براي هميشه [/align]اينجا بگذارند.
وقتی تنها شدی تنها تر از تمام غریبان روزگار
از قیل و قال حادثه باری دلت گرفت
بر خویش تکیه کن برعرش
ارسالها: 789
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Dec 2009
تشکر های اهدا شده: 5858
تشکر های دریافت شده :14982 بار در 3330 پست
سال تشخيص بيماري : 1384
دكتر معالج : همون طوفانیان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
2010/08/25, 05:13 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2010/08/25, 08:34 PM، توسط earth.)
گشتم اين تاپيك رو كه خيلي پيشترها ارسال كرده بودم رو پيدا كردم اگرچه نمي دونم درسته يا نه ولي دلم مي خواد دوباره يه مطلب اينجا بگذارم گويا بعضي از بچه ها همچنان در استفاده از دارو اهمال مي ورزند. به من گفته شده بود كه بايد آونكس را سر ساعت بزنم نمي دونم واقعا" به كار بردن اين دستور باعث بهتر شدن پلاكهاي من در حد اين كه پزشكم دارويم را قطع كرد شد يا چيزهاي ديگه منتهي دلم مي خواد دوستاي خوبم اين و بدونند كه من با سختي هرچه تمامتر اون دوره سه ساله را پشت سر گذاشتم خواهش مي كنم شما هم صبوري كنيد. مجتبي مي خواست از پوكه آمپولهاش عكسي بگذاره منم چون يه تعدادي از پوكه هام رو داشتم عكسشون رو اينجا گذاشتم. نگه داشتن خاطره هاي تلخ سودي نداره ولي بعضي وقتها بد هم نيست.
وقتی تنها شدی تنها تر از تمام غریبان روزگار
از قیل و قال حادثه باری دلت گرفت
بر خویش تکیه کن برعرش
ارسالها: 12
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2009
تشکر های اهدا شده: 54
تشکر های دریافت شده :35 بار در 17 پست
سال تشخيص بيماري : 1388
دكتر معالج : صحرائیان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
منم مشکلات عاطفی و درگیریهای فکری و فشار عصبی زیاد داشتم اما خواهرم که تازگیا مبتلا به ام اس شده خیلی خیلی آروم و خونسرده و هر دومون طبعمون سرده(شاید طبع سرد هم از عوامل باشه)
من فکر میکنم کسایی که ژن این بیماریو دارن اگر شرایط محیط و عوامل لازمه ی دیگر مبتلا شدنو فراهم کنن سرو کله ام اس پیدا میشه
در کل همه باید مراقب خودشون باشن و ماها یه کم بیشتر
در اغاز کلام بود،کلام با خدا بود و کلام،خدا بود. همان در آغاز با خدا بود.
همه چیز به واسطه او پدید آمد و از هر آنچه پدید آمد هیچ چیز بدون او پدیدار نگشت. در او حیات بود و آن حیات نور آدمیان گردید، آن نور در تاریکی میدرخشد و تاریکی آن را در نیافته است...
ارسالها: 810
موضوعها: 79
تاریخ عضویت: Jul 2009
تشکر های اهدا شده: 6532
تشکر های دریافت شده :20468 بار در 4808 پست
سال تشخيص بيماري : 1378
دكتر معالج : دكتر ساره شاه محمدي
داروي مورد استفاده : دیفوزل - داروسازی دکتر عبیدی
محل سکونت : تهران
(2010/06/15, 04:40 AM)earth نوشته است: من يه ميز تحرير از اين كوچولوها دارم كه نشستني است كشو داره داشتم تو كشوش دنبال يه چيزي مي گشتم اينو ديدم:
آخرين روزهاي فروردين 87 جواب ام آر آي رو بردم و رفتم پيش دكتر گفت چندتا آمپول داري گفتم يكي گفت اون يكي رو هم بزن ديگه لازم نيست دارو تهيه كني فعلا". اومدم خونه روز چهارشنبه اين آخرين آمپولو زدم و داخل اين كاغذ گذاشتم و روش نوشتم اگه تلاش كني اين آخرين آمپول خواهد بود يادت باشه يادت نره خودت بايد بخواهي. رو همين حساب وقتي مجتبي درخواست پوكه داده بود بهش گفتم اولين و آخرين رو نمي دم البته يادم رفته بود كه اولين ها رو من ريختم دور ولي اين آخري هست. اميدوارم كه روزي باشه كه همه عكس آخرين آمپولو براي هميشه [/align]اينجا بگذارند.
سعيده جون ايكاش اون روز براي منم بياد اما دكترم ميگه حالا حالاها بايد بزنم....شايد تا آخر عمر
ارسالها: 789
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Dec 2009
تشکر های اهدا شده: 5858
تشکر های دریافت شده :14982 بار در 3330 پست
سال تشخيص بيماري : 1384
دكتر معالج : همون طوفانیان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
وقتی تنها شدی تنها تر از تمام غریبان روزگار
از قیل و قال حادثه باری دلت گرفت
بر خویش تکیه کن برعرش