ارسالها: 288
موضوعها: 28
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 1732
تشکر های دریافت شده :3045 بار در 956 پست
سال تشخيص بيماري : 89
دكتر معالج : سلطان زاده
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : زیر سایه خدا
حرص وجوش الکی وغصه خانواده را خوردن باعث شد .خودم کردم که .........
من از وقتی یادم میاد دست وپام خواب میرفت همیشه هم دکترها میگفتن کمبود آهن است
تا اینکه پیارسال چشم راستم تار دید و به مرور داشت نابینا میشد که پالس تراپی شدم ودیدش برگشت
سرنوشت را کی توان از سر نوشت......
ارسالها: 183
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Oct 2011
تشکر های اهدا شده: 3439
تشکر های دریافت شده :1827 بار در 521 پست
سال تشخيص بيماري : 1387
دكتر معالج : دکتر بابک منشی
داروي مورد استفاده : دارو مصرف نمیکنم
محل سکونت : کمال شهر
2012/04/07, 12:15 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2012/04/07, 12:19 PM، توسط ثریا.)
مائیم و نوای بی نوایی، بسم الله اگر حریف مایی؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
ارسالها: 795
موضوعها: 31
تاریخ عضویت: Oct 2011
تشکر های اهدا شده: 14945
تشکر های دریافت شده :22374 بار در 6735 پست
سال تشخيص بيماري : 85-90
دكتر معالج : دكتر عظيمي
داروي مورد استفاده : سینووکس
محل سکونت : تهران
(2010/06/15, 04:40 AM)earth نوشته است: من يه ميز تحرير از اين كوچولوها دارم كه نشستني است كشو داره داشتم تو كشوش دنبال يه چيزي مي گشتم اينو ديدم:
آخرين روزهاي فروردين 87 جواب ام آر آي رو بردم و رفتم پيش دكتر گفت چندتا آمپول داري گفتم يكي گفت اون يكي رو هم بزن ديگه لازم نيست دارو تهيه كني فعلا". اومدم خونه روز چهارشنبه اين آخرين آمپولو زدم و داخل اين كاغذ گذاشتم و روش نوشتم اگه تلاش كني اين آخرين آمپول خواهد بود يادت باشه يادت نره خودت بايد بخواهي. رو همين حساب وقتي مجتبي درخواست پوكه داده بود بهش گفتم اولين و آخرين رو نمي دم البته يادم رفته بود كه اولين ها رو من ريختم دور ولي اين آخري هست. اميدوارم كه روزي باشه كه همه عكس آخرين آمپولو براي هميشه [/align]اينجا بگذارند.
داشتم اینجا رو زیرو رو میکردم اینو خوندم.دلمو لرزوند
یعنی میشه یه روزی برسه؟
دور نرو...
بیا کنار دلم
من غیر از اینها که می نویسم
نوازش هم بلدم...
ارسالها: 789
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Dec 2009
تشکر های اهدا شده: 5858
تشکر های دریافت شده :14982 بار در 3330 پست
سال تشخيص بيماري : 1384
دكتر معالج : همون طوفانیان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیرو از خارج می شکند یک زندگی به پایان می رسد
اما وقتی از درون می شکند یک زندگی آغاز می شود
تغییرات بزرگ همیشه از درون انسانها آغاز می شود
به امید روزی که همه شاهد تغییرات اساسی در درونمان باشیم که در پی آن بتوانیم به این بیماری غلبه کنیم. مرضیه جان این آرزو رو من قبلن برای همه کردم الان هم باز برای تو اختصاصی این آرزو رو می کنم. امیدوارم روزی برسه که همه با خیال راحت بدون دغدغه و اضطراب از پیدا کردن مشکل در آینده نیازی به مصرف دارو نداشته باشند یا حداقل در بیماریشون روند خوبی ایجاد بشه که مصرف داروشون تخفیف پیدا کنه.
وقتی تنها شدی تنها تر از تمام غریبان روزگار
از قیل و قال حادثه باری دلت گرفت
بر خویش تکیه کن برعرش
ارسالها: 562
موضوعها: 15
تاریخ عضویت: Feb 2011
تشکر های اهدا شده: 8772
تشکر های دریافت شده :11929 بار در 2632 پست
سال تشخيص بيماري : 1381
دكتر معالج : صحراییان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران - يوسف آباد
من كلا آدمي هستم كه بيخيالم خيلي وقت اين بيماري را دارم
ولي قبول دارم آدم بايد ر فتارهاش را عوض كنه
...
ارسالها: 45
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Apr 2012
تشکر های اهدا شده: 305
تشکر های دریافت شده :369 بار در 99 پست
سال تشخيص بيماري : 30/11/1389
دكتر معالج : اخوی زادگان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : همین نزدیکیها ...
من همش در حال فکر کردنم فکر و غصه همه چیز و همه کس رو میخورم باورتون نمیشه تو مغزم در یک ان به 4و5 تا موضوع فکر میکنم نمیدونم شاید این باشه دلیلش
مغزم سوراخ سوراخ شده شاید این بوده
اون روزم یه دکتری تو تلوزیون گفت تو شهری مثله اصفهان چون شرکت زیاده ابتلا به ام اس بیشتر من اصفهان نیستم اما خونمون تو شهر صنعتیه شایدم این باشه
نمیدونیم که والا چی بگیم از کجا اومده
به هر حال من اصلا استرس واضطراب ندارم مثله علی بی غم می مونم
شادی نمادی از زیستن اگاهانه است و نمایشی از سپاسگزاری در برابر یزدان پاک.
شاد باشید و شاد زندگی کنید که شاد زیستن انتخاب است نه اتفاق
ارسالها: 111
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Mar 2012
تشکر های اهدا شده: 1085
تشکر های دریافت شده :379 بار در 136 پست
سال تشخيص بيماري : 2011
دكتر معالج : دکتر عظیمی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
سلام من هم با نظر دوستان موافقم .
من هم آدم عصبي و زود جوشي هستم.
ولي فكر ميكنم يعني تا اونجايي كه متوجه شدم ام اس به چند تا عامل بستگي داره. يكي چون موقع حمله سرعت حركت نورون ها در اعصاب كم ميشه گلبولهاي سفيد به اون قسمت كه حركت كند تر ميشه حمله ميكنن.
همه ميدونن كه اكثر كساني كه سريع عصباني ميشن قبل از اينكه چيزي ببينن شروع به داد و فرياد ميكنن بعضي ها هم با حركت دست يا پا حمله ميكنن. اين موضوع كه هركي تو عصبانيت چه واكنشي از خودش نشون ميده خيلي مهمه. دوم تغذيه بد- چون غذاهاي آماده درسته باعث شكم سيري ميشه ولي سلولهاي بدن به فقر غذايي دچار ميشن و استفاده از غذاهاي آماده مثل تن ماهي و ساندويچ و از اين جور چيزا -البته به نظرم اين عوامل به تنهايي باعث نمي شه چون خودم سالها قبل مجبور بودم 1 ماه تما ساندويچ بخورم و اون موقع هم مريض نشدم چون آدم آرومي بودم -اين بيماريه كه ممكنه دو يا چند علت موجبش بشن. ديگه فعلا باقيشو نميدونم
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم , موجیم که آسودگی ما عدم ماست ....
ارسالها: 27
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 54
تشکر های دریافت شده :89 بار در 37 پست
سال تشخيص بيماري : 89
دكتر معالج : جلالی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
من فکر می کنم بیشترین عامل استرس،ممکنه خیلیها ژن شو داشته باشند و اصلا بروز پیدا نکنه ولی در بعضی استرسهای زندگی باعث فعال شدن این ژن و رشد این بیماری بشه.
ارسالها: 449
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Apr 2011
تشکر های اهدا شده: 439
تشکر های دریافت شده :1869 بار در 644 پست
سال تشخيص بيماري : 1389
دكتر معالج : kasmayi
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
دارم دلشوره میگیرم
چقدر دنیات ازم دوره
پس چرا هیچ بارونی
تورو از من نمیشوره
ارسالها: 185
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Apr 2012
تشکر های اهدا شده: 2265
تشکر های دریافت شده :4044 بار در 811 پست
سال تشخيص بيماري : 1391
دكتر معالج : دکتر حسين اشرفيان
داروي مورد استفاده : سینووکس - سیناژن
محل سکونت : کرج
2012/05/10, 10:31 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2012/05/10, 10:34 AM، توسط simin.)
کم شانسی مهمترین عامله...........ما همه کم شانس بودیم. مگه هیشکی غصه نمیخوره؟ مگه هیشکی عصبی نمیشه؟ چرا باید اینجوری بشه؟
یه چیز دیگه هم تاثیر داره...دقیق بودن تو کارها و حساسیت داشتن به انجام کارهایی که به من محول میشد عامل مهمی بود. من هیچوقت بدقولی نکردم، دیر سرقرار نرفتم، چیزی رو فراموش نکردم.................
شانه ات کو ؟
دنیایم باز به هم ریخته ...