2010/04/15, 12:55 AM
سلام
من كاربر جديد سايت هستم و خيلي خوشحالم كه ميتونم در بحثها و اطلاعاتي كه در اين سايت مطرح ميشه با شما همراه بشم.
در رابطه با اولين روزي كه فهميدم به اين بيماري مبتلا شدم بايد بگم كه اصلا نميدونم اين روز كي اتفاق افتاد دليلشم اينه كه خانوادم و پزشكي كه بيماري من رو تشخيص داده بود بخاطر شناختي كه از شخصيت من داشتند ، دست به يكي كردن و من رو گول زدن. البته شايدم چون نمي خواستم كه اين بيماري رو قبول كنم حرفهاي اونها رو مبني بر منفي بودن جواب آزمايشات و ام. آر . آي سريع قبول مي كردم و دنباله حرف رو نمي آوردم.
تا زماني كه دكتر برام داروي ربيف رو تجويز كرد و آب پاكي رو ريخت روي دستم. بهم گفت كه فقط به خودت بستگي داره كه بيماريت چقدر اذيتت كنه و داشتن روحيه نقش مهمي داره و سعي كن به اين موضوع فكر نكني، خلاصه كه خيلي با من صحبت كرد و براي همين راحت اين موضوع رو قبول كردم ، دليل رفتنمم به دكتر اين بود كه نيمه راست بدنم بي حس شده بود.
آرزو ميكنم يه روز همگي در مورد روزي صحبت كنيم كه بهمون خبر بدن بيماري شما كاملا از بين رفته
من كاربر جديد سايت هستم و خيلي خوشحالم كه ميتونم در بحثها و اطلاعاتي كه در اين سايت مطرح ميشه با شما همراه بشم.
در رابطه با اولين روزي كه فهميدم به اين بيماري مبتلا شدم بايد بگم كه اصلا نميدونم اين روز كي اتفاق افتاد دليلشم اينه كه خانوادم و پزشكي كه بيماري من رو تشخيص داده بود بخاطر شناختي كه از شخصيت من داشتند ، دست به يكي كردن و من رو گول زدن. البته شايدم چون نمي خواستم كه اين بيماري رو قبول كنم حرفهاي اونها رو مبني بر منفي بودن جواب آزمايشات و ام. آر . آي سريع قبول مي كردم و دنباله حرف رو نمي آوردم.
تا زماني كه دكتر برام داروي ربيف رو تجويز كرد و آب پاكي رو ريخت روي دستم. بهم گفت كه فقط به خودت بستگي داره كه بيماريت چقدر اذيتت كنه و داشتن روحيه نقش مهمي داره و سعي كن به اين موضوع فكر نكني، خلاصه كه خيلي با من صحبت كرد و براي همين راحت اين موضوع رو قبول كردم ، دليل رفتنمم به دكتر اين بود كه نيمه راست بدنم بي حس شده بود.
آرزو ميكنم يه روز همگي در مورد روزي صحبت كنيم كه بهمون خبر بدن بيماري شما كاملا از بين رفته