2011/08/05, 10:52 AM (آخرین ویرایش در این ارسال: 2011/08/05, 12:18 PM، توسط hamid.)
سلام
متاسفانه ما انسان ها عادت داریم همیشه نیمه خالی لیوان نگاه کنیم توی این تایپیک از دوستان عزیز ام اسی خودم تقاضا دارم دیدشون نسبت به ام اس عوض کنند و نیمه پر لیوان ببینند و هر اتفاق خوبی که به دلیل داشتن بیماری ام اس براشون افتاده رو بنویسند
(مثلا یه جای نمیخواستید برید ام اس بهونه کردید نرفتید)
مثلا من خودم چون بچه کوچیک خانواده بودم همه ی کارا همیشه روی دوش من بود و برادرام همه کارا به من میگفتن اما حالا به لطف این بیماری هی از زیر کارا میپیچونم یه حالی میده که نگو
میدونم خیلی ها میگن چه لوس وتنبل ولی من به سهم خودم اون یه قطره ی که ته لیوان بود دیدم حالا از شما دوستام میخوام هر کدوم به این لیوان یه قطره اضافه کنید تا حتی اونای که عادت کردن همیشه نیمه خالی لیوان ببینند هیچ بهونه ی نداشته باشن
باشد که دیگه کسی ما رو به عنوان یک شخصی که یه نقص داره نبینند و همه ما رو به عنوان کسی که یه حسن و مزیتی نسبت به دیگران داریم ببینند
میدونم نگارشم خیلی مزخرف بود ولی خوب چیکار کنم من همیشه انشاهامو توی مدرسه مینوشتم به بزرگی خودتون ببخشید
لطفا در انتخاب محل مناسب برای درج مطلب خود دقت فرمایید
ولی خوب کاش ام اس نبود حرص می خوردم از آمپول زدن بهتره من همیشه عاشقه فعالیت و کار و .....بودم و هستم ....از بی حسی متنفرم .....از این که این بیماری منو از کارو فعالیت بندازه میترسم ....
حاضرم بیشتر از توانم کار کنم ولی بهانه ای برای فرار از کار نباشه ......
من از این بیماری و از آینده این بیماری میترسم .....
دارم دلشوره میگیرم
چقدر دنیات ازم دوره
پس چرا هیچ بارونی
تورو از من نمیشوره
ولی من وقتی ام اس گرفتم فهمیدم اووووووووووووووووووه چقد با اطرافیانم فرق میکنم خدا خودش یه چیزی میدونه به همه سلامتی داده به من بیماری ام اس من ناراحت نیستم فقط دیدم به اطرافیانم به حرفهاشون به نظراتشون به دید بیماریشون به دید سلامتیشون فرق کرده که ابا مثلا این که نشسته اینجا اگه خودشم ام اس بگیره بازم از این حرفا میزنه بازم میتونه تحمل کنه یا توی همون دقایق اولیه ناوبد میشه خودش رو میبازه ناامید میشه ؟ این سوالاتیکه همیشه تو ذهنم و خودم رو جای کساییکه هیچ وقت نمیتونن جای من باشن میذارم پس ن با بقیه فرق میکنم خیلی
2011/08/05, 12:10 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 2011/08/05, 12:10 PM، توسط kami.)
مزییت ؟
برایه من:
پیدا کردن فرشتهای بال شکسته ... !
یه زحمتی براتون دارم سر نمازایی که میخونید یاد این برادر کوچیکتونم باشید . ...
منو از دعاي خودتون بي بهره نذاريد.ممنون ...
خدانگهدار همتون باشه.
خدا خودش شام تاریک سپید کنه.
دست طبیعت گل عمر مرا نچین.
مطمئنا هر چقدر هم که آدم واقع نگری باشیم و همیشه به نیمه پر لیوان توجه کنیم ولی یه جاهایی دیگه این نیمه خالی لیوانه که به ما توجه می کنه ، نمی شه منکر این شد که ام اس یه معذوریتها و یه خط قرمزهایی رو ایجاد می کنه ، مثل اینکه باید مراقب باشی تا تزیرق هاتو به موقع انجام بدی ، نباید ناراحتی و استرس داشته باشی ! تو گرما زیر آفتاب و در جای گرم نباشی ، چون حالت بد می شه ، خیلی خودت رو خسته نکنی و از اینجور باید و نباید ها . ولی موضوعی که همیشه به خود آدم بر می گرده اینه که چقدر خودت رو درگیر شرایط ایجاد شده بوسیله ام اس کنی ، چرا باید ام اس رو بهونه ای قرار بدیم که نشون بدیم حالا دیگه ما با بقیه آدم ها فرق می کنیم ؟ ام اس یه موقیت نیست بلکه تنها شرایطی هست که حتی می تونه کوچکترین تاثیری هم زندگی فرد نذاره .
خداوندا ، سرنوشت مرا خیر بنویس . تقدیری مبارک ، تا هر چه را تو دیر می خواهی زود نخواهم و هر چه را تو زود می خواهی دیر نخواهم .
2011/08/05, 02:53 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 2011/08/05, 02:57 PM، توسط احمدرضا.)
همینکه از غرور بی جام کم شده و دیدم بازتر شده و تونستم اطرافمو بهتر از قبل ببینم واسم کلیییییییییییییییییییییییییییییه
البته اشتباه نکنین من آدم خیلی مغروری نیستم.اما همون یه ذره غرور هم دیگه نیست
خدا صدهزار مرتبه شکر
یه مزیت دیگه هم که واسم داشته اینه که دیگه مثل قبل عجول نیستم و به این نکته رسیدم که در همه ی مواقع, صــــــــــــــبــــــــــــــــــــــــــر خیلی لازمه
با تمام بی کسی هایم کســـی دارم هنـــــوز
گاهی گمان نمی کنی و می شود/گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست/گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای, گدائی و بخت نیست /گاهی تمام شهر گدای تو می شود
من نمي تونم نيمه پرليوانو ببينم منم مثل تو پسر شجاع، اون قطره ته ليوانو مي بينم با اينكه در اكثر مواقع ام اس رو به هيچ مي انگارم، اما نمي تونم منكر يه سري ترسهايي كه برام ايجاد كرده،نشم.
در كل من آدمي بودم كه خيلي در مورد خودم و موفق شدنم سخت مي گرفتم اما الان سعي مي كنم راحت تر زندگي كنم. با اينكه ذاتا آدم حساس و غصه خوري هستم، اما الان فكر مي كنم كه خيلي اين اخلاقام بهتر شده
به چیزهایی که همیشه رویاهاش را داشتم رسیدم، روحم بزرگتر شد، فهمیدم که جسم فقط یک وسیله است، دیدگاه دیگران را نسبت به خودم دونستم و در بین اطرافیانم یک اسطوره صبر و مقاومت شدم (به این قضیه مغرور نیستم فقط خوشحالم که با الگو بودنم تونستم به خیلی هاشون کمک کنم)
وسواس فکریم از بین رفت و همه چیز را راحت تر میبینم.
دوستان خوبی پیدا کردم.
ام اس را بیماری پیچیده و وحشتناک و غیرقابل درمان نمیدونم و این را به همه دنیا ثابت خواهم کرد.