[yas]

مزیتی که ام اس برای من داشت اینکه بیشتر قدر خانوادم رو دونستم و فهمیدم که از همه اطرافیانم خیلی بیشتر فرق میکنم هم از لحاظ روجی هم عاطفی هم صبوری هم سیرتی و ..............

خیلی خوب شد ام اس گرفتم چون فهمیدم لیاقتم بیش از اینهاست و باید قدر خودم رو بدونم

[aysan]

از بزرگترین مزییتهاش برای من این بود که من با ام اس کربلا رفتم سوریه رفتم و به حج مشرف شدم فکر می کنم بدون اون منو راهم نمی دادند یه جورایی ازش متشکرم

[sara.arsham]

هیچ...هیچ چیز مثبتی... در ام اس نیست .

[Saina]

نیمه ی پر لیوانه من که خیلی پره و در شرف لبریز شدنه
نگید داره اغراق میکنه ، فقط به نکات زیر توجه کنید و اگه موافق بودید ازم تشکر کنید
1 » هر کسی تا اندازه ای مغروره ، دیگه رنگی از غرور تو خودم نمی بینم
2 » ارزش هام تغییر کرده و الان برای تکمیل کردنشون تلاشم خیلی بیشتر از قبل شده
3 » برای بهتر بودن تو هر زمینه ای همه تلاشمو میکنم و تا حدی بهش رسیدم
4 » معنی زندگی برام تغییر کرده و این معنی الان برام خیلی قشنگه
5 » دیگه سریع عصبانی نمیشم و دارم تمرین میکنم تا همیشه آروم و خونسرد باشم
6 » تا حد زیادی تونستم استرسمو کنترل کنم
7 » اگه ذره ای هم برای دیگران زندگی میکردم دیگه الان برای خودم و خدای خودم زندگی میکنم و در حال زندگی میکنم نه در گذشته و نه در آینده
8 » تلاشم اینه که با همه خوب و مهربون باشم و گذشت داشته باشم
9 » تلاشم اینه که تو هر شرایطی بخندم و شاد باشم حتی اگه جای آمپولم اذیتم کنه
10» و از همه مهمتر آشنا شدن با شما دوستای خوب و گل
جدا دیگه از MS چی میخوام ؟
تا معبودم هست ناامیدی هیچ معنایی برام نداره چون میدونم لحظه به لحظه برام نعمته فقط اگه درست ببینم . . .
خدایا به خاطر خودت و دوستای خوبم و MS ممنون . . .
» زیبایی باید در نگاه تو باشد
» نه آنچه که بدان می نگری

[paeeze]

وای من از شعار دادن خوشم نمیاد ولی ام اس یه چیز خوب داشت حداقل.....

چند جا که همیشه (قبل ام اس)کارم گیر میکرد یه بار مثل آدم کارم انجام شد

تازه ترم پیش با اینکه ترم آخر بود بدووووووووووووون استرس رفتم سر جلسه های امتحان(چون برخلاف سنوات گذشته درسها رو چند بار خونده بودم)

همین!

[warrior]

با يه لگد محكم منو از خواب بيدار كرد................

[edarzi]

مزيتش براي من اولش محك زدن خودم بود تو مواجهه با يه مشكل...فك كنم نمره خوبي گرفته باشم

بعدش هم محكم تر شدن يه رابطه ي قديمي با اوني كه تنها و تنها پشتيبان من تو همه سختيها بوده و هست...

[Ali 324]

بیشتر خودم و توانایی هام را باور کردم
ارزش زندگیم را بیشتر میدونم و از روزمره گی متنفر شدم!!
صبر و قدرت تحملم محک خورد همین طور توکلم به خدا

از همه مهم تر بیشتر با خدا دوست شدم و بیشتر سعی میکنم به یادش باشم توی زندگیم !!

[رنگین کمان]

من قبل از این که ام اس بگیرم هیچی از نوجوونی و جوونیم نفهمیدم خواهر بزرگترم منو میبرد خونش بچه هاشو نگه دارم مسافرتم میرفتن منو میبردن برای نگه داری بچه ها اونم چه بچه هایی دست شیطونو از پشت بستن تازه پخت و پز و بشور بصابم با من بود انقدرم خواهرم ایرادهای الکی می گرفت و قر میزد چون 11 سالم ازم بزرگتر بود هیچی نمی تونستم بگم اما الان سه چهار سالی از دستش نجات پیدا کردم خدا رو صد هزار مرتبه شکر

[hedieh]

رنگین کمان عزیز چه زندگی بامزه و شیرین و قشنگی داشتی یعنی دیگه اون بچه های شیطون و دوست داشتنی رو نمی بینی کاشکی من خالشون بودم ما اگر یه بچه تومون بود من عشق میکردم الان چندساله میخوام برم از پرورشگاه بچه بردارم خانوادم نمیزارند